< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/12/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع/مقدمه واجب/ ضد/ ترتب/نظر مرحوم نائینی

امام علی: شَرُّ الْإِخْوَانِ، مَنْ تُكُلِّفَ لَهُ. قصار 479

بدترین برادران کسانی هستند که برای پذیرایی از او ناچار باشی که خودت را به زحمت بیندازی.

از شروط امیرالمومنین در ضیافت هایی که می رفت می گفتند :نَأتِيكَ على أن لا تَتَكلَّف ما لَيسَ عِندَك ولا تَدَّخِرَ عنّا ما عِندَك وكانَ يقولُ: شَرُّ الإخوانِ مَن تُكلِّفَ لَهُ، هر چه در خانه داری از ما پذیرایی کن. چیزی را به خاطر ما جمع نکن تا از ما پذیرایی کنی. من به مهمانیی می آیم که ساده باشد.

ضیافتهای تشریفاتی می شود در ماه رمضان یک افطاری. اما ضیافت های ساده اگر دم افطار هم کسی آمد با همان نان و پنیر و چایی پذیرایی کنیم اگر اینطوری پذیرایی کنیم هر شب هم مهمانی بدهیم مشکلی پیش نمی آید.

سخن پیرامون مقدمات ترتب بود، آقای نائینی 5 مقدمه برای ترتب چیدند که با آن ترتب را بر مسند بنشانند.

مقدمه اول که خوانده شد این بود که باید دید که آنچه محال را (تکلیف ما لایطاق را) به بار می آورد ایجاب الجمع بین الضدین است. منشاء این ایجاب چیست؟ منشاء این ایجاب آیا اصل دو تکلیف است یا اطلاق دو تکلیف است؟ اگر اصل باشد هر دو ساقط می شود ولی اگر منشاء اطلاق باشد ما اطلاق را کنار می گذاریم یعنی تکلیف اول که باید انجام داد تکلیف به اهم است و اگر نشد مهم.

مقدمه دوم این است که احکام چگونه جعل شده؟

مرحوم نائینی دو مطلب در اینجا دارند : واجب مشروط بعد از تحقق شرطش نیز حالت قبل از تحقق شرط را دارد. اگر قبل از تحقق شرط واجب مطلق بود الان هم که شرطش تحقق پیدا کرده واجب مطلق است. اگر قبلش واجب مشروط بود الان هم واجب مشروط است. پس واجب مشروط که این مهم است، بعد تحقق شرطه هم مشروط است.

این کلام مبتنی بر دو مطلب است:

یک. اینکه احکام شرعیه مجعولةٌ علی نهج القضایا الحقیقیه لا علی نهج القضایا الشخصیه. در جعل احکام شرعیه به خارج نظر نیست بلکه به واقع نظر است که محققه الوجود باشد یا مقدرة الوجود.

دو. کل شرطٍ موضوعٌ،( برخی ها این را هم اضافه کردند که ) کل موضوعٍ شرطٌ یعنی لله علی الناس حِجُّ البیت من استطاع الیه سبیلا معنایش این است که الانسان البالغ العاقل المستطیع یجب علیه الحج. پس کل شرط موضوعٌ و کل موضوع شرطٌ.

برای جمع بندی این مطلب را می گوییم:

سه. اگر قبل از تحقق شرط این چنین بود که حج واجب مشروط بود، الان هم که او مستطیع شده حج در رابطه با او همچنان واجب مشروط است. نه موضوع و نه حکم تغییر کرده بلکه قضیه خارجیه فقط تغییر کرده و او هم موضوع حکم نبوده.

عبارت نائینی در فوائد ص 339:الواجب المشروط بعد تحقّق شرطه حاله حاله قبل تحقّق شرطه، من حيث انّه بعدُ على صفة الاشتراط، و لا يتّصف بصفة الإطلاق، و لا ينقلب عمّا هو عليه.(یعنی به من گفته اند اگر اهم را انجام ندادی مهم را انجام بده ، فالصلاة بالنسبه الی تارک الاهم ایاً من کان واجب مشروطٌ کما أنّ الحج بالنسبة الی الاستطاعه واجب مشروط، (چه من مستطیع باشم وچه من مستطیع نباشم) و ذلك لما عرفت في الواجب المشروط: من انّ الشّرط فيه يرجع إلى الموضوع(کل شرط موضوع)، فيكون الواجب المشروط عبارة عن الحكم المجعول على موضوعه المقدّر وجودُه على نهج القضايا الحقيقيّة. و ليست الأحكام من قبيل القضايا الشّخصيّة، بل هي أحكامٌ كليّةٌ مجعولة أزليّة على موضوعاتها المقدّرة، و الحكم المجعول على موضوعه لا ينقلب عمّا هو عليه، و لا يخرج الموضوع عن كونه موضوعا، و لا الحكم عن كونه مجعولا على موضوعه. و وجود الشّرط في الواجب المشروط عبارةٌ عن تحقّق موضوعه خارجاً، و بتحقّق الموضوع خارجا لا ينقلب الواجب المجعول الأزليّ عن الكيفيّة التي جُعِلَ عليها، و لا يتصف بصفة الإطلاق بعد ما كان مشروطاً، لأنّ اتّصافَه بذلك يلزم خروج ما فُرض كونه موضوعا عن كونه موضوعا.

(پس روح و جان مقدمه دوم نائینی این است که واجب مشروط بعد از تحقق شرطش اینگونه نیست که واجب مطلق بشود ).

نتیجه اش این می شود که بعد از تحقق شرطش هم همچنان واجب مشروط است زیرا اگر تبدیل به واجب مطلق شود می شود ایجاب الجمع بین الضدین می شود که محال است (طلب الضدین محال نیست اما ایجاب الجمع بین الضدین محال است)

چند اشکال بر نائینی گرفته شده:

من ان الشرط فیه یرجع الی الموضوع ، اینکه همه شرط ها بر می گردد به موضوع، آیا واقعا این است؟

شرط بر سه قسم است:( یک قسمش به موضوع بر میگردد. دو قسم دیگرش به موضوع بر نمیگردد)

قسم اولش همین است، وقتی می گویید که این تکلیف اگر فرد بالغ و عاقل شد بر او هست معنایش این است که هذا التکلیف للبالغ العاقل. (موضوعه البالغ العاقل است) یک قسم از شروط یرجع الی الموضو

اما قسم دوم شروطی است که قید وجوب است ، مثل استطاعت برای وجوب حج (این قید الوجوب است تا استطاعت نیاید وجوب نمی آید ، فالحج واجب مشروطٌ)

مثال عرفی. کسی که از مهمانش خوشش نمی آید ولی مهمان نواز است و می گوید اگر زید آمد اکرامش کن. اینجا اذا نزل بک ضیفٌ شرط فاکرمه است یعنی اینکه اکرم به شرط نزول ضیف است. اینجا که گفته اگر زید آمد اکرامش کن این شرط است به موضوع نمی خورد به اصل حکم می خورد.

سه. آنجا که شرط (قید) به متعلق الحکم بخورد، نه به وجوب بخورد و نه به موضوع بخورد، مثل: صل صلاة الظهر فی المسجد. فی المسجد قید صلاه الظهر است که متعلق الحکم است و حکم هم وجوب است. متعلقش صلاة ظهر است. این قید قید متعلق است یعنی وجوب بر دوش شما آمده منتها باید شرطش را تحصیل کنی و به دنبال مسجد بگردی. این هم شرطی است که خورده به متعلق الحکم.

پس اینکه نائینی می گوید من ان الشرط فیه یرجع الی الموضوع ، نه همه قیود به موضوع بر نمی گردد، نتیجه این می شود که برجی که ایشان ساخت فرو ریخت. ایشان گفت اگر شارع می گوید لله علی الناس حِجٌّ البیت من استطاع الیه سبیلا کانّ گفته البالغ العاقل المستطیع یجب علیه الحج. مثل اینکه گفته باشد یجب الصلاة ، یحرم الخمر. یحرم الخمر یا یجب الصلاة قضیه حقیقیةٌ اینجا هم گفته المستطیع یجب علیه الحج ، (اینجا هم یک قضیه حقیقیه را بر مسند نشانده، فرقی ندارد که زید مستطیع باشد یا نباشد) علی ای حال این قضیه سرجای خودش هست.

المستطیع یجب علیه الحج اگر الان زید مستطیع نیست اینجا نسبت به این زید این قضیه حقیقه است نه خارجیه اگر مستطیع هم شد حقیقیه است. مثل اینکه می گوییم یجب الصلاة . اگر صلاة شروطی دارد که چه محقق شده باشند و چه محقق نشده باشند این وجوب به عنوان قضیه مقدّره فی الواقع هست. (این از اشکال اول بر کلام نائینی).

به نظر می رسد این کلامی که ایشان مفروغ عنه گرفته اند قابل خدشه است. کل شرط موضوع و کل موضوع شرط.نه برخی از شروط موضوع است مانند الانسان البالغ العاقل کذا، اما بعضی از شرطها موضوع نیست مانند شرط الوجوب یا شرط متعلق حکم که موضوع نیستند.

دو اشکال دیگر را جلسات بعد مطرح می شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo