< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/12/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع/مقدمه واجب/ ضد/ ترتب/ مقدمات نائینی

امام علی: أَحْسِنُوا فِي عَقِبِ غَيْرِكُمْ، تُحْفَظُوا فِي عَقِبِكُمْ. قصار 264

با بازماندگان دیگران خوش رفتاری کنید تا با بازماندگان شما خوشرفتاری کنند.

هرگونه که انسان رفتار کرد همانگونه با او رفتار می شود، بچه ای که با پدر و مادر خوش رفتاری می کند بعد از اینکه پدر یا مادر شد با او خوش رفتاری می کنند. اگر بازماندگان کسی را فراموش نکردیم ، بازماندگان ما را هم احترام می کنند.

سخن پیرامون مقدمات ترتب بود، با این مقدمات ترتب می خواهیم مشکل نبود امر را که شیخ بهایی تصویر کردند را حل کنیم. شیخ بهایی فرموده که اگر امر به شیء نهی از ضد هم نکند این نماز باطل است (کسی که ازاله را ترک کرده و به نماز ایستاده چون ازل النجاسه عن المسجد بر فرض که نمی گوید لا تصلّ ، اما صلاة عبادةٌ و این عبادت یحتاج الی الامر) صلاة اینچنینی امر ندارد پس باطل است.

میرزای شیرازی بحث ترتب را مطرح کردند و سید محمد فشارکی و نائینی این نظر استاد را پروریدند.

مقدمه دیگر و آخرین مقدمه ای که با آن ترتب را بر مسند می نشانند این است:

یک.خطاب ترتبی اقتضای جمع بین الخطابین را ندارد، نمی گوید هم ازل و هم صلّ، اگر بگوید هم ازل و هم صلّ، در ضیق وقت میسور نیست، بلکه خطاب ترتبی میگوید ازل، اما اگر ازاله نکردی فصلّ (پس نمی گوید هم ازل و هم صلّ)

دو. سخن این است که اگر یک دلیل متعرض حال دلیل دیگر بود (نظر داشت به دلیل دیگر) * اینجا یا این است که نفس این خطاب رافع موضوع دیگر است (یعنی موضوع دیگری آمده و این جارو می کند)، یا این است که دافع موضوع دیگر است (یعنی نمی گذارد موضوع دیگر بیاید) (دو دلیلی که به همدیگر توجه دارند یا یک دلیل رافع و دافع موضوع دیگر است) صورت دوم این است که امتثال یکی زمینه برای امتثال دیگری نمی گذارد. مانند ازاله، اگر ازاله شد دیگر فرصت برای صلاة نیست، صلاة قضا می شود، پس نفس دلیل نمی آید موضوع دیگر را از بین ببرد ، امتثالش موضوع دلیل دیگر را از بین می برد.

سه. اگر این چنین باشد که نفس الخطاب موضوع دلیل دیگر را از بین ببرد، اینجا هردو خطاب فعلی نیست، یکی فعلی می شود و دیگری از فعلیت می افتد، چون یک خطاب موضوع دیگری را از بین می برد و نمی گذارد موضوع دیگری بیاید معنایش این است که خطاب دیگر فعلیت ندارد.

(بارها بیان شد که موضوع نسبت به حکم کالعله هست نسبت به معلول . تا علت نیاید علت نمی آید. اگر یک خطاب سفره خطاب دیگر را جارو کرد در نتیجه در مقام یک خطاب دیگر باقی نمی ماند.

مثلا: دو خطاب پیش روی ماست، یک. ادّ دِینَک (دینت را ادا کن) دلیل دوم می گوید ، واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه …

امثال که سال خمسی ام هست یک پول درشت نصیبم شده، دین حالّی (هر موقع دستم آمد باید پرداخت کنم بخلاف دین مؤجل) هم دارم؛ میخواهم که حج هم بروم . فرض کنیم کسی 100 میلیون دین حال دارد و 100 میلیون هم پول حج است (این دو دلیل پیش روی اوست) اگر دین را بدهد به حج موفق نمی شود، اگر حج برود دینش را نداده، اینجا دو دلیل هست: ادّ دینک. دو. خَمّس مالَک. اینجا خَمِّس مالک نظر به ادّ دینک دارد، یعنی میگوید الخمسُ بعد المؤونه. حج را تبدیل کنیم به خمس، حج هم همینطور است. در حج هم اگر کسی مدیون است مستطیع نیست.

اینجا ادّ دینک ، چون پول کلان رسیده موضوعش محقق شده اما موضوع خَمِّس مالک تحقق پیدا نکرده چون الخمس بعد المؤونه . موضوع حج هم تحقق پیدا نکرده چون مستطیع نیست و موضوع حج هم استطاعت است (پس گاه یک دلیل موضوع دلیل دیگر را از بین می برد و اینجا اصلا اجتماعی تحقق پیدا نمی کند، یک دلیل فقط موضوعش هست و دلیل دیگر اصلا نیامده)

چهار. احد الدلیلین امتثالش دلیل دیگر را از بین می برد.

مثل همینجا: من دو خطاب پیش رویم هست، یک . ازل النجاسه عن المسجد. دو. صلّ.

(بحث ترتب برای اینجاست) در ازل النجاسه عن المسجد ، اینجا مادامی که ازاله نکرده است (خطاب اهم را انجام نداده) موضوع ازاله از بین نرفته، ازاله نکردم یعنی عصیان کردم. هنوز که خطاب ازاله را سامان ندادم امر صل برای من می آید فعندی امران (ازل النجاسه و صلّ) در نتیجه دو خطاب در یک زمان تحقق پیدا کرده و موضوع هر دو (اهم و مهم) هم هست.

در اینجا سوال این است: اجتماع مثل این دو خطاب موجب جمع هست یا نیست؟

نائینی این سوال را مطرح می کند. از طرفی هنوز امر ازاله را امتثال نکرده و از طرفی هم موضوع صلّ آمده.

(اینجا ستون فقرات ترتب است) مخالفین ترتب مچ آخوند را میگیرند. اینجا که شخص ازاله نکرده و نماز را هم نخوانده، اینجا اجتماع الوجوبین هست یا نیست؟

مخالفین ترتب می گویند هست. در نتیجه میگویند با ترتب شما نمی توانید امر درست کنید. اینجا طلب الجمع بین الضدین است نه طلب الضدین.

(اینجا احد الدلیلین نظر به دلیل دیگر دارد اما به این شکل که امتثال احدهما سبب می شود ظرف امتثال دیگری از بین برود، آیا اینجا مسئله ایجاب الجمع هست یا نیست؟ مرحوم نائینی می گوید نیست.

(تصویر این است که در ضیق وقت هستم و ازاله نجاست نکردم و عصیان کردم و ازاله نکردم و موضوع صل هم تحقق پیدا کرده)

بیان اول برای اینکه بگوییم جمع بین ضدین نمی شود:

برخی قائلند که هر دو امر می گویند مرا بیاور. اما نائینی میگویند هر دو امر نمی گویند مرا بیاور (یکی از اینها می گوید مرا بیاور) چون اگر هر دو واجب باشند در جانب مطلوب محالیت لازم می آید، چون مطلوبیت صلّ که مهم است در ظرف عصیان اهم است و در ظرفی است که زمان برای ازاله نباشد. او چنین گفته ان عصیت صلّ (معنای این که می گوید اگر ازاله نکرده یعنی اگر عصیت ، این قید مطلوب (صلاه) است و قیدش عصیان است و گویا اینچنین گفته یجب الصلاة بعد العصیان و یجب الحج بعد الاستطاعه. در زمانی که اهم هست و امتثالش واجب است عصیانی تحقق پیدا نکرده، فلا موضوع للمهم، که مسئله عصیان باشد. بخاطر اینکه فرض بر این است که پیش روی ما هم ازل هست و هم صلّ هست. صلّ بعد از عصیان است و عصیان هم با آوردن تحقق پیدا می کند نه با نیاوردن صلاة بنابراین اینجا یک واجب پیش روی ما نیست و آن واجب ازل هست، پس جمع بین الضدینی در جانب مطلوب نیست، چون مطلوب ما مقید است.

بیان دوم برای اینکه بگوییم جمع بین الضدین نمی شود:

اگر هر دو واجب باشند در ظرف وجوب محال لازم می آید ، یعنی چون خطاب اهم (ازل النجاسه) از علل عدم خطاب مهم است، چون خطاب ازل تا عصیان نشده سرجای خودش هست، هر موقع عصیان شد معلول (وجوب صلاة) می آید. اگر خطاب اهم و مهم هر دو بیایند و هر دو در عرض هم قرار بگیرند هم ازل و هم صلّ این از قبیل اجتماع شیء است با علت عدمش(ازاله) لازمه اش این است که صلاة با علت عدم صلاه جمع شود و این اجتماع نقیضین است پس اینکه مچ ما را گرفتید و گفتید هم صل و هم ازاله واجب است این چنین چیزی محال است در فرضی که هنوز اهم اتیان نشده چگونه می گویید موضوع مهم آمده؟ موضوع مهم وقتی می آید که زمینه ای برای اهم نباشد.

بیان سوم. نائینی می گوید برهان منطقی هم می گوید هر دو نیست. برهان منطقی هم می گوید جمع بین ازل و صلّ نیست ، چون خطاب ترتبی یک قضیه مانعة الجمع درست می کند.

قضیه این است : اما ان یکون الشخص فاعلاً للاهم و اما یجب علیه المهم (یا فاعل اهم است ، فلا وجوب للمهم چون فلا عصیان، و اما ان یکون فاعلاً للمهم، فلا وجوب للاهم. ما هم بیشتر از این را نمی خواهیم. پس مچمان را با اجتماع ضدین گرفتین و ما هم رد کردیم چون هر دو همزمان در عرض واحد نیستند.

به این ترتیب نائینی ترتب را بر مسند نشاند و اگر کسی درست ترتب را تصور کند تصدیق خواهد کرد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo