< فهرست دروس

درس قواعد فقهیه استاد سید‌احمد خاتمی

1401/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: قواعد فقهیه/ مقدمات/ فرق قاعده فقهی و مساله اصولی/ قاعده لاحرج

فرق بین قاعده فقهیه و مساله اصولی

مساله اصولی مانند خبر واحد و قول لغوی که به عنوان مساله اصولی آن را حجت می داند، احکام زیادی از «خبر الواحد حجة» و « قول لغوی حجة» در استنباط حکم شرعی استفاده می شود. لغوی درباره واژه« صعید» در آیه شریفه« فتیمموا صعیدا طیبا» لغوی می گوید، به معنای تراب خالص است؛ بنابر حجیت قول لغوی نمی توان روی فرش سجده کرد. بنابراین قاعده فقهی و مساله اصولی قریب الافق هستند چون هر دو زیر مجموعه دارند.

مساله اصولی در طریق حجت علی الحکم الشرعی قرار می گیرد، اما قاعده فقهی در طرق خود حکم شرعی قرار می گیرد. در مباحث الفاظ مثلا بحث از اوامر و نواهی برای این است که بگوید مفاد اوامر و نواهی که بر حکمی می آید وجوب یا حرمت است؟ و حجیت بر حکم شرعی استفاده می شود. مثال دیگر ملازمات عقلیه است که آیا امر به شئ امر به مقدمات نیز است یا امر به مقدمات نیست؟ آیا امر به شئ نهی از ضد می کند؟ از این مباحث می خواهیم حجت بر حکم شرعی را پیدا کنیم مانند حجیت خبر واحد، و در مسائل اصولی بحث می شود حکم در شک در تکلیف چیست و یا حکم در شک در مکلف به چیست؟ حکم در دوران بین المحذورین چیست؟ در تعارض الخبرین چه باید کرد؟ مرجحات سندی، دلالی و مضمونی چیست؟ این موارد بحث از حجت برحکم شرعی است. ولی در قاعده فقهی سراغ خود حکم شرعی می رویم مانند« المومنون عند شروطهم» وفاء به شرط حکم تکلیفی است؛ و حجت بر حکم شرعی نیست. در قاعده لاتعاد« لاتعاد الامن خمس من الرکوع و السجود و الطهور و القبله» این پنج تا رکن نماز هستند. نفی قاعده لاتعاد نماز بدون این ارکان باطل است، اثبات قاعده لاتعاد اگر نماز با غیر از پنج مورد آسیب ببیند باطل نمی شود و قابل جبران است . بنابراین بین قاعده فقهیه و مساله اصولی و فرعیه فرق است.

قاعده لاحرج

شیخ مفید[1] اولین فقیهی است که قاعده لاحرج را مطرح کرده است مثلا اگر نذر کرده پیاده به حج برود ولی در مسیر دچار حرج شود می تواند ادامه مسیر را سواره برود. برخی کتاب ویژه درباره قاعده لاحرج نوشته اند. قاعده در ابتدا به مقدار یک سطر بوده است و به تدریج توسعه پیدا کرده است.

فقیه دیگری که قاعده را مطرح کرده، شهید اول در القواعد و الفوائد است اسم آن را «قاعدة المشقة موجبة للیسر» و تعبیر به لاحرج نکرده اند.

فقیه سوم صاحب حدائق در مقدمه یازده کتاب حدائق[2] مطرح کرده است.

فقیه چهارم مرحوم نراقی پسر در کتاب عوائد به تفصیل به قاعده لاحرج پرداخته است.

مباحث مطرح در قاعده لاحرج

بحث اول: منشاء قرآنی قاعده لاحرج

قاعده لاحرج از قاعده قرآنی است. خداوند می فرماید: ﴿وَ مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ﴾[3] یعنی حکمی که شما را به تنگنا بیندازد جعل نکرده است. خواهیم گفت حرج به معنای ضیق« الحرج الضیق» برخی گفته اند حرج اضیق الضیق یعنی در تنگنای شدید است.

خداوند می فرماید: ﴿مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ﴾[4] و در آیه دیگر می فرماید: ﴿يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر﴾[5]

در روایات به روایات زیادی به این قاعده استناد شده است.

معنای حرج و عسر و تفاوت بین آنها

کلمه حرج در صحاح جوهری و دیگران مصادر لغت گفته اند: الحرج هو الضیق او الضیق الشدید.در تنگما قرار گرفتن یا تنگنای شدید است. زجاج که نحوی و لغوی است، گفته حرج به معنای اضیق الضیق، در تنگنای شدید قرار گرفتن است مثلا اگر وضو بگیرد پوست یا چشم او آسیب می بیند و تحمل آسیب حرج است. علامه حسن زاده آملی به مدت ده سال بخاطر ضرر آب به چشم او تیمم می گرفت.

 


[1] المقنعه ص44.
[2] حدائق الناظره ج1 ص133.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo