< فهرست دروس

درس قواعد فقهیه استاد سید‌احمد خاتمی

1401/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: قواعد فقهیه/ قاعده لاحرج/ تنبیه دوم: حکومت قاعده لا حرج بر احکام اولیه - تنبیه سوم: رخصت یا عزیمت بودن قاعده لاحرج

 

انواع احکام حرجی

احکام حرجی سه نوع است

نوع اول: حرج خود ساخته مانند جرمی که شخص مرتکب می شود مانند حدود و قصاص دیات مثلا شخص را به قتل می رساند باید قصاص شود یا جرمی مانند شرب خمر را مرتکب می شود حد بر او جاری می شود.

نوع دوم: موضوع حکم حرجی است مانند جهاد برای حفظ نظام اسلامی شارع برای مصلحت مردم حکم حرجی را قرار داده است چون اگر جهاد واجب نباشد دشمنان مهین اسلامی را غارت می کنند؛ البته حرج مازاد نباید باشد( لیس علی المریض و لا علی العرج حرج)

نوع سوم: تکلیفی که مشقت زائده دارد مانند وضو برای کسی که بیماری پوستی دارد برداشته شده است

تنبیه دوم: حکومت قاعده لاحرج بر احکام اولیه

ارتباط قاعده با احکام اولیه به نحو حکومت است. احکام اولیه نیاز به تفسیر دارد و تفسیر آنها دلیل حکم می شود یعنی دلیل حاکم(مرادف با ای در زبان عربی است) تفسیر می کند، دلیل حاکم گاه دلیل محکوم را توسعه و گاه تضیق می دهد. مثلا اکرم العلماء می گوید دلیل دیگر می گوید: الملازم لخدمة العالم عالم، یعنی کسی که خدمتگذار عالم است در حکم عالم است پس دلیل دوم دلیل حاکم و دلیل اول دلیل محکوم است. مثال شرعی آن «الطواف بالبیت صلاة»، طواف خانه خداوند صلاة است یعنی لباس مصلی باید طاهر باشد در حال طواف لباس مصلی نیز باید طاهر باشد. دلیل دیگر «لا صلاة الا بطهور» از این جهت که طواف صلاة است می گوییم لا طواف الا بطهور، مثال دیگر« اذا شککت فابن علی الاکثر» دلیل حاکم می گوید لا شک للماموم مع حفظ الامام، اگر در نماز جماعت شک کند به آنچه امام جماعت بنا می گذارد و به شک خود اعنتا نکند. و دلیل حاکم دیگر«لا شک لکثیر الشک» یعنی دلیل محکوم می گوید همه افرادی که شک عادی می کنند بنا را بر اکثر بگذارند ولی کثیر الشک توجه نکند و بنابر اکثر نگذارد. لا صلاة الا بطهور، و دلیل حاکم می گوید کل مشکوک طاهر لازم نیست وجدانا طهارت را احراز کند لذا عند الشک حکم طهارت می کند. قاعده لاحرج مانند قاعده لاضرر است دلیل حاکم است. نسبت ادله اولی با قاعده لاحرج نسبت حاکم است. بنابراین نسبت ادله اولیه به قاعده لا حرج نسبت حاکم و محکوم است.

تنبیه سوم: رخصت یا عزیمت بودن قاعده لاحرج

آیا رفع، عزیمت یا رخصت است؟ به این معنی عزیمت وجوب است ولی رخصت جواز است؛ مثلا در مسافرت قصر خواندن عزیمت است، ولی تمام خواندن در اماکن اربعه رخصت است. صیام و روز نگرفتن در سفر عزیمت است

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الصِّيَامِ فِي السَّفَرِ فَقَالَ لَا صِيَامَ فِي السَّفَرِ قَدْ صَامَ أُنَاسٌ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَسَمَّاهُمُ الْعُصَاةَ- فَلَا صِيَامَ فِي السَّفَرِ إِلَّا ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ الَّتِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْحَجِّ.[1]

سند روایت

سند شیخ طوسی به حسین بن سعید صحیح است مرحوم اردبیلی(غیر از مقدس اردبیلی) در شرح مشیخه گفته که سند شیخ طوسی به حسین بن سعید صحیح است. عثمان بن عیسی، از ارکان واقفیه و از افرادی نماینده امام کاظم علیه السلام بود که بخاطر پول امامت امام رضا را انکار کرد با این تفاوت که او توبه کرد و سهم امام را برگرداند برخلاف دوستان او از اصحاب امام رضا نشد در خواب دید در منطقه حیر از دنیا می روند ادامه عمر خود را با عبادت در آن منطقه گذراند. روایاتی که نقل می کنند چون در دوره سلامت بوده اخذ به آن می شود برخی از اصحاب اجماع دانسته روایت او موثق است ولی کسی که چنین انحرافی داشته باشد بعید است علمای شیعه از اصحاب اجماع بدانند مانند عبدالله بن بکیر فطحی شد و تا زمانی که عبدالله افطح زنده بود طرفدار او بود لذا بعید از اصحاب جماعت باشد مانند کسی که حد بر او جاری شده امام جمعه و جماعت قرار داده نمی شود. لذا می گوییم ثقه است اما از اصحاب اجماع نمی دانیم و حکم آن را مترتب نمی کنیم که اگر در سندی باشد به ما بعد از او نگاه نمی شود. روایت مضمره است

دلالت روایت

از امام صادق یا امام کاظم در مورد روزه مستحبی در سفر سئوال می کند امام پاسخ می دهد، لا صیام فی السفر، عده ای زمان پیامبر در سفر روزه گرفتن پیامبر آنها عصاة نام گذاشت لذا در سفر روزه نباید گرفت پس در سفر روزه نگرفتن عزیمت است مگر سه روز که خداوند فرمود در حج بخاطر نداشتن قربانی بگیرد و هفت روز را در برگشت بگیرد. روایت برای فتح مکه است مسلمانان با زبان روزه از مدینه خارج شدند وقتی یه حد ترخص رسیدند پیامبر ظرف آبی را طلب کرد با صدای بلند فرمود روزه خود را می‌خورد برخی از پیامبر پیروی نکردند روزه را افطار نکردند هنگام پیامبر به آنها فرمود«العصاة» معصیتکار هستند.

وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ تَصَدَّقَ عَلَى مَرْضَى أُمَّتِي وَ مُسَافِرِيهَا بِالتَّقْصِيرِ وَ الْإِفْطَارِ أَ يَسُرُّ أَحَدَكُمْ إِذَا تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ أَنْ تُرَدَّ عَلَيْهِ.[2]

سند روایت

عنهم یعنی عدة من اصحابنا است یک نفر ثقه در بین آنها است و مرسلات بن ابی عمیر مانند مسانید او است.

دلالت روایت

امام صادق می فرماید نماز شکسته در سفر هدیه خداوند است هدیه خداوند را رد نکنید؛ برگرداندن هدیه و صدقه را خوش نمی‌آیید لذا برگرداندن آن اهانت است پس قصر نماز در سفر عزیمت است

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ صَلَّى فِي سَفَرِهِ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ فَأَنَا إِلَى اللَّهِ مِنْهُ بَرِي‌ءٌ.[3]

سند روایت

محمد بن احمد بن یحیی ثقه است ولی از ضعفا زیاد نقل می کند چه بسا روایت را از ضعفا نقل کرده است و روایت مرفوعه هم است

دلالت روایت

کسی که دز سفر تمام بخواند امام صادق می فرماید از او بیزار است

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo