< فهرست دروس

درس قواعد فقهیه استاد سید‌احمد خاتمی

1401/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قواعد فقهیه/ قاعده قرعه/ مستند قاعده/ روایات خاصه

 

طایقه پنجم: اخراج گوسفند موطوئه از بین گوسفندان

اگر گوسفندی وطی شود حکم اولی آن ذبح و سوزاندن گوشت آن است اما اگر بین گوسفندان گم شود با قرعه اخراج می شود ابتدا گوسنفدان را به دو قسم می کنند سپس یک قسم که باقرعه اخراج شد را به دو قسم می کنند تا این رادامه می دهند تا اینکه یک گوسنفد با قرعه بماند.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الرَّجُلِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ نَظَرَ إِلَى رَاعٍ نَزَا عَلَى شَاةٍ- قَالَ إِنْ عَرَفَهَا ذَبَحَهَا وَ أَحْرَقَهَا- وَ إِنْ لَمْ يَعْرِفْهَا قَسَمَهَا نِصْفَيْنِ أَبَداً- حَتَّى يَقَعَ السَّهْمُ بِهَا- فَتُذْبَحُ وَ تُحْرَقُ وَ قَدْ نَجَتْ سَائِرُهَا.[1]

سند روایت

اصل روایت در تهذیب شیخ طوسی است.

محمد بن احمد بن یحیی صاحب النوادر است در وثاقت او حرفی نیست لکن در ثاقت کسانی که محمد احمد بن یحیی از آنها نقل می کند سخن است که تعدادی را محمد بن ولید را از نوادر الحکمه استنثناء کرده به این معنی اگر محمد بن احمد بن یحیی از آنها نقل کند ثقه نیستند ولی او ثقه است. محمد بن عیسی بن عبید یقطینی است نجاشی در موردش می گوید جلیلٌ فی اصحابنا ثقه عین کثیر الروایه حسن التصانیف روی عن ابی جعفر الثانی- امام جواد ع- مکاتبة و مشافهة، ولی محمد بن ولید درباره او گفته روایاتی که محمد بن عیسی یطقینی از یونس نقل می کند به آنها اعتماد نمی کنم، عن ابن ولید انه قال ما تفرد به محمد بن عیسی من کتب یونس و حدیثه لا نعتمد علیه. نجاشی می گوید« و رایت اصحابنا یذکرون هذا القول و یقولون من مثل ابی جعفر یعنی محمد بن عیسی بن عبید یقطینی ثقه نباشد چه کسی ثقه است سکن بغداد» کشی می گوید کان الفضل بن شاذان رحمه الله یحب العبیدی و یثنی علیه و یمدحه و یمیل الیه و یقول لیس فی اقرانه مثله و بحسبک هذا الثناء من الفضل» با این تعریف ها شیخ طوسی در فهرست محمد بن عیسی بن عبید یقطینی را تضعیف کرده« ضعیف استثنائه ابو جعفر محمد بن علی بن بابویه عن رجال نوادر الحکمه و قال لا یروی ما بختص بروایاته و قیل انه کان یذهب مذهب الغلات له کتاب الوصایا ..» اکثر رجالیین این را گفته اند ولی می گویم هیچ تردیدی در وثاقت او نیست به دلیل آنکه فضل بن شاذان هم عصر با او است او را مدح و بالاتر از هم عصر خود می داند و برزگانی که او را قدح کرده اند احادیثی که از یونس نقل می کند را خدشه می کنند به این معنی اشکال را در یونس دیده اند نه در او؛ جمله ای که موجب تضعیف شده « انه کان یذهب مذهب الغلات» وحید بهبهانی نیز می گوید رمی به غلو نمی تواند موجب جرح باشد به خصوص از بزرگانی مانند محمد بن ولید و پسرش احمد بن محمد بن ولید و شیخ صدوق چون این بزرگان نگاه خاصی به معارف داشتند و معتقد به سهو النبی داشتند البته در ابلاغ این را اعتقاد نداشتند بلکه در دیگر امور« قل انما انا بشر مثلکم» که شیخ مفید در نقد استاد خود شیخ صدوق می نویسد شیخ صدوق ذکر مناقت اهل را غلو می دانستند در حالی که این غلو نیست بلکه خدا دانستن غلو است. نتیجه می گیریم چه بسا رمی به ضعف به جهت رمی به غلو بوده است. اینکه در صدد تصحیح محمد بن عیسی بن عبید بدین جهت که عمل اصحاب ضعف حدیث را جبران می کند. بنابراین این روایت ضعیف نیست لذا نیازی به جبران ندارد. اشکال دیگر روایت« عن الرجل» لذا روایت مرسل می شود لکن این مشکل نیست چون ابی الحسن امام هادی علیه السلام است به قرینه روایت تحف العقول این روایت را از امام هادی نقل می کند.

دلالت روایت

از امام هادی سئوال شد یک چوپانی را دید بر گوسفند جهید یعنی او را وطی کرد. امام ع فرمود اگر می داند کدامیک از گوسفندان است او را ذبح و گوشتش را می سوزاند و اگر آن را نشتاخت گوسفندان را به دو قسم تقسیم می کند سپس در قسمی که قرعه آنها را اخراج کردن دو قسم می کند با به دو گوسفند برسد و بین آن دو قرعه می اندازد کدام موطوئه است آن را ذبح و گوشتش را می سوزاند. در پاورقی تهذیب می گوید « فقد نجت» را «بحت» خوانده اند به معنای از دیگر گوسنفدان بلا برگردانده شد.

روایت دلالت بر قرعه دارد.

روایت دوم

الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ شُعْبَةَ فِي تُحَفِ الْعُقُولِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ ع فِي جَوَابِ مَسَائِلِ يَحْيَى بْنِ أَكْثَمَ قَالَ: وَ أَمَّا الرَّجُلُ النَّاظِرُ إِلَى الرَّاعِي- وَ قَدْ نَزَا عَلَى شَاةٍ فَإِنْ عَرَفَهَا ذَبَحَهَا وَ أَحْرَقَهَا- وَ إِنْ لَمْ يَعْرِفْهَا قَسَمَ الْغَنَمَ نِصْفَيْنِ- وَ سَاهَمَ بَيْنَهُمَا فَإِذَا وَقَعَ عَلَى أَحَدِ النِّصْفَيْنِ- فَقَدْ نَجَا النِّصْفُ الْآخَرُ- ثُمَّ يُفَرِّقُ النِّصْفَ الْآخَرَ- فَلَا يَزَالُ كَذَلِكَ حَتَّى تَبْقَى شَاتَانِ فَيُقْرِعُ بَيْنَهُمَا- فَأَيُّهُمَا وَقَعَ السَّهْمُ بِهَا ذُبِحَتْ- وَ أُحْرِقَتْ وَ نَجَا سَائِرُ الْغَنَمِ.[2]

سند روایت

روایت را کتاب تحف العقول نقل کرده است ولی مطلقا سند ندارد اما علما از کتاب تجلیل کرده اند که روایت اقسام متجار مکاسب از تحف العقول نقل می کند. مولف می گوید سند را نقل نکرده چون روایت آن اخلاقی است نیازی به سند ندارد برخی از علما می گوید شاید کتاب یکی از علما است ولی شیخ حر عاملی آن را کتاب روایی می داند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo