< فهرست دروس

درس قواعد فقهیه استاد سید‌احمد خاتمی

1401/11/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قواعد فقهیه/ قاعده قرعه/ مستند قاعده/ روایات خاصه

 

طایفه ششم: روایات تعیین کننده چارچوب برای قرعه

وَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: الْقُرْعَةُ لَا تَكُونُ إِلَّا لِلْإِمَامِ.[1]

سند روایت

مراد از عنه حسین بن سعید است. حماد بن عیسی. عمن ذکره روایت را مرسل می کند ولی چون حماد از اصحاب اجماع است ارسال روایت ضرر نمی زند

دلالت روایت

غیر امام علیه السلام حق قرعه زدن ندارد. در جای خودش ثابت شده قرعه به نحو کامل و اوفی قرعه امام ع است ولی جواز برای غیر امام از ادله فراوان استفاده می شود.

عَلِيُّ بْنُ مُوسَى بْنِ طَاوُسٍ فِي كِتَابِ أَمَانِ الْأَخْطَارِ وَ فِي الِاسْتِخَارَاتِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِي الْمُسَاهَمَةِ يُكْتَبُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ- اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ- عَالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنَ الرَّحِيمَ- أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ- أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ- أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ- وَ أَنْ تُخْرِجَ لِي خَيْرَ السَّهْمَيْنِ فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي- وَ عَاقِبَةِ أَمْرِي فِي عَاجِلِ أَمْرِي وَ آجِلِهِ- إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ- مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ- صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ- ثُمَّ تَكْتُبُ‌ مَا تُرِيدُ فِي الرُّقْعَتَيْنِ- وَ تَكُونُ الثَّالِثَةُ غُفْلًا ثُمَّ تُجِيلُ السِّهَامَ- فَأَيُّمَا خَرَجَ عَمِلْتَ عَلَيْهِ وَ لَا تُخَالِفُ- فَمَنْ خَالَفَ لَمْ يُصْنَعْ لَهُ- وَ إِنْ خَرَجَ الْغُفْلُ رَمَيْتَ بِهِ.[2]

سند روایت

عمرو بن ابی المقدام نوثیق خاصی ندارد گرچه روایتی نقل شده امام علیه السلام «ما اکثر الحاج» امام ع اشاره به عمرو بن ابی المقدام کردند و فرمودند هذا هو الحاج؛ لکن این تعریف سبب توثیق او نشده است.

دلالت روایت

برای قرعه دعایی خوانده می شود. در روایت یکتب یعنی روی برگه هایی که می خواهند قرعه بیندازند این دعا را بنویسند. روی برگه سوم چیزی ننویسد بعد برگه ها با چوب ها به هم می زند و قرعه را خارج می کند. کسی که مخالفت از قرعه کند به مصلحت او نیست. روایت بیش از استحباب نمی دلالت نمی کند اما بر اصل قرعه دلالت دارد.

طایفه هفتم: بیان قرعه ها توسط معصومین بدون نقد آنها

معصومین انواع قرعه ها را بیان می کردند و نقد نمی کردند اگر قرعه جایز نبود آن را نقد می کردند

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَوَّلُ مَنْ سُوهِمَ عَلَيْهِ مَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ- وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ﴾ وَ السِّهَامُ سِتَّةٌ- ثُمَّ اسْتَهَمُوا فِي يُونُسَ لَمَّا رَكِبَ مَعَ الْقَوْمِ- فَوَقَفَتِ السَّفِينَةُ فِي اللُّجَّةِ- فَاسْتَهَمُوا فَوَقَعَ عَلَى يُونُسَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- قَالَ فَمَضَى يُونُسُ إِلَى صَدْرِ السَّفِينَةِ- فَإِذَا الْحُوتُ فَاتِحٌ فَاهُ فَرَمَى نَفْسَهُ- ثُمَّ كَانَ (عِنْدَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ) تِسْعَةُ بَنِينَ- فَنَذَرَ فِي الْعَاشِرِ إِنْ رَزَقَهُ اللَّهُ غُلَاماً أَنْ يَذْبَحَهُ- فَلَمَّا وُلِدَ عَبْدُ اللَّهِ لَمْ يَكُنْ يَقْدِرُ أَنْ يَذْبَحَهُ- وَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي صُلْبِهِ- فَجَاءَ بِعَشْرٍ مِنَ الْإِبِلِ- فَسَاهَمَ عَلَيْهَا وَ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ- فَخَرَجَتِ السِّهَامُ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ فَزَادَ عَشْراً- فَلَمْ تَزَلِ السِّهَامُ تَخْرُجُ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ وَ يَزِيدُ عَشْراً- فَلَمَّا أَنْ خَرَجَتْ مِائَةٌ خَرَجَتِ السِّهَامُ عَلَى الْإِبِلِ- فَقَالَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ مَا أَنْصَفْتُ رَبِّي- فَأَعَادَ السِّهَامَ ثَلَاثاً فَخَرَجَتْ عَلَى الْإِبِلِ- فَقَالَ الْآنَ عَلِمْتُ أَنَّ رَبِّي قَدْ رَضِيَ فَنَحَرَهَا.[3]

سند روایت

شیخ صدوق به اسناد خود از حماد بن عیسی نقل می کند. اسناد شیخ صدوق صحیح است. «عمن اخبره» روایت را مرسل می کند ولی چون حماد بن عیسی از اصحاب اجماع است، روایت را معتبر می کند. حریز بن عبدالله سجستانی از اصحاب ثقه امام صادق ع است که با خوارج در سجستان جنگ کرده است.

دلالت روایت

اولین کسی برای او قرعه انداخته شد حضرت مریم بود برای تولیت آن بود که قرعه بنام زکریا افتاد. بعد از آن برای حضرت یونس قرعه انداخته شد. اشکالی که مطرح می شود حضرت یونس حداقل هشت قرن از عصر زکریا بود چگونه اولین شخص را حضرت مریم گفته اند. توجیه آن است در قرآن اول سوره مریم گفته شده است و توجیه دیگری ندارد. «لجه» مانع جلوی کشتی قرار گرفت که عبارت از ماهی بزرگ دریایی بود. سه بار قرعه انداختند و در هر سه بار به اسم حضرت یونس در آمد. بعد از آن حضرت یونس به جلوی کشتی آمد و ماهی بزرگ دهان خود را برای بلعیدن حضرت یونس باز کرده بود و خود را در دهان ماهی بزرگ انداخت. خداوند به ماهی بزرگ الهام کرد در شکم خود استخوان آن را نشکند و امانت خداوند است در اینکه چقدر در شکم ماهی بزرگ مانده به مقدار شش روز و چند ساعت نقل شده است ولی آنچه مسلم سالم بیرون انداخته شد. بعد از بیرون انداخته شدن از شکم ماهی با برگ بزرگ کدو بدنش پوشانده شد تا آسیبی به او وارد نشود. بعد از آن همه به حضرت بونس ایمان آوردند و مخالفی نداشت. قرعه سوم در داستان عبد المطلب جد پیامبر است. عبد المطلب نه پسر داشت، نذر کرد اگر خداوند پسر دهم را به او بدهد او را قربانی کند، بعد از به دینا آمدن عبدالله پدر پیامبر عبد المطلب نتوانست عبدالله را قربانی کند، در حالی که می دانست پیامبر در صلب او بود؛ ده شتر آورد بین عبدالله و ده شتر قرعه انداخت کدام را قربانی کند، از قرعه نام عبدالله برای قربانی خارج شد، عدد شترها را به بیست شتر رساند سپس بین شترها و عبدالله قرعه انداخت دوباره نام عبدالله خارج شد همینطور عدد شترها را ده تا ده تا اضافه می کرد و قرعه می اندخت و در هر بار نام عبدالله خارج می شد تا اینکه به صد شتر رسیدند بعد از آن قرعه بنام شترها افتاد. بعد از آن دیه یک انسان صد شتر شد. عبدالمطلب گفت برای اینکه مطمئن شد خداوند از این قرعه راضی است سه مرتبه بین عبدالله و صد شتر قرعه انداخت و در هر بار بنام شترها قرعه خارج شد بعد از آن گفت خداوند به این قرعه راضی است لذا صد شتر برای عبدالله نحر کرد.

از جهت سند روایت معتبر است با ضعف سند نمی توان آن را رد کرد. اما دلالت روایت، نذر ذبح در هیچ شریعتی وارد نشده است و در روایتی وارد شده که نذر ذبخ از خطوات شیطان است این روایت در باب که اگر شخصی قسم به خوردن خمر کند این قسم واقع نمی شود؛ اگر شخص قسم بخورد حلالی را حرام یا حرامی را حلال کند یا قسم بخورد قطع رحم کند واقع نمی شود

وَ عَنْهُ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ حَلَفَ أَنْ يَنْحَرَ وَلَدَهُ- قَالَ ذَلِكَ مِنْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ.[4]

سند روایت

با مراجعه به روایت های قبل در روایت 11 مراد از عنه، علی بن ابراهیم است. قاسم بن محمد حضرمی. ابان بن عثمان احمر ثقه است. عبدالرحمن بن ابی عبدالله، ختن فضیل بن یسار است که داماد یا خویشاوند او است با او زیاد حشر و نشر داشت.

دلالت روایت واضح است بنابراین نذر عبدالمطلب نامشروع بوده مگر توجیه شود که قصد او از نذر شخص عبدالله نبود بلکه مراد و قصد او خون بها بود است. نکته دیگر نذر عبدالمطلب توسط معصوم نقد نشده لذا معلوم می شود آن را تایید کرده مطلب دیگر در خصوص آن قضیهء شخصی بوده است (قضیة فی واقعة)و نمی دانیم چه شکلی و چه وجوهی داشت لذا نمی توان حکم شرعی در عدم اشکال در نذر نحر ولد ثابت کرد. لکن از اینکه قرعه سابقه داشته است از این روایت استفاده می شود، اما نذر ذبح که خلاف شرع مانع نمی شود چون با تبعیض در حجیت پاسخ داده می شود مانند اغتسل للجمعه و الجنابة؛ بنابراین اگر تنها مستند در قرعه این روایت باشد حکم قرعه را نمی توان اثبات کرد بلکه موید است برای کسانی که قرعه را مجاز و مشروع می دانند.

نکته قابل توجه اینکه یهود در مدینه بودند و عبد المطلب در مکه بود چگونه یک حکیم یهودی در مکه حاضر باشد و این پیشنهاد به عبدالمطلب داده و پذیرفته پیشنهاد را احتمال اسرائیلی بودن روایت را تقویت می کند. ذبح حضرت اسماعیل امر امتحانی بوده است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo