< فهرست دروس

درس قواعد فقهیه استاد سید‌احمد خاتمی

1401/12/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: قواعد فقهیه/ قاعده قرعه/ امام علیه السلام عهده دار قرعه یا غیر امام علیه السلام

 

اقوال در عهده دار قرعه

قول اول: هر کس می تواند عهده دار قرعه شود. قول دوم، نائب الامام می تواند عهده دار قرعه شود و قول سوم فقط امام ع عهده دار است. مرحوم نراقی می گوید امام و نائب او عهده دار عهده دار قرعه هستند.

در مقام چهار طایفه روایات داریم

طایفه اول- دال بر اختصاص به امام

وسائل الشيعة؛ ج‌26، ص: 293

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ وَ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سُئِلَ عَنْ مَوْلُودٍ لَيْسَ بِذَكَرٍ وَ لَا أُنْثَى- لَيْسَ لَهُ إِلَّا دُبُرٌ كَيْفَ يُوَرَّثُ- قَالَ يَجْلِسُ الْإِمَامُ- وَ يَجْلِسُ عِنْدَهُ نَاسٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ- فَيَدْعُو اللَّهَ وَ تُجَالُ السِّهَامُ عَلَيْهِ- عَلَى أَيِّ مِيرَاثٍ (يُوَرَّثُ- عَلَىمِيرَاثِ)الذَّكَرِ أَوْ مِيرَاثِ الْأُنْثَى- فَأَيُّ ذَلِكَ خَرَجَ عَلَيْهِ وَرَّثَهُ ثُمَّ قَالَ- وَ أَيُّ قَضِيَّةٍ أَعْدَلُ مِنْ قَضِيَّةٍ تُجَالُ عَلَيْهَا السِّهَامُ- يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى ﴿فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ﴾- وَ قَالَ مَا مِنْ أَمْرٍ يَخْتَلِفُ فِيهِ اثْنَانِ- إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ- وَ لَكِنْ لَا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَالِ.[1]

سند روایت

کلینی از محمد بن یحیی نقل می کند. روایت موثقه است. چون فطحیون همه ثقه اند بخاطر کلام امام علیه السلام« خذوا ما رووا ذرو ما راوا» تحویل السند شده یعنی « واو» دارد که با سند دوم مرسل می شود در هر صورت بخاطر سند اول قابل اخذ است

دلالت روایت

درباره مولودی که فقط دُبُر دارد و آلت تناسلی مذکر و مونث را ندارد می فرماید امام علیه السلام می تشنیند و تعدادی از مردم حاضر می شوند سپس قرعه می گیرد که بر کدام ارث مذکر یا انثی، ارث می برد. در آخر می فرماید تمام مسائل مورد نیاز ریشه در کتاب خدا دارد ولی همه آن را نمی فهمند. افراد کمی هستند که کلام خدا را می فهمند تخصص و فقاهت می خواهد مثلا ابان بن تغلب فقیه می شود امام صادق علیه السلام به او می فرماید اجلس فی المسجد و افت للناس فانی احب ان یکون فی شیعتنا مثلک؛ در مرگ ابان امام فرمود« اما و قد اوجع قلبی موت ابان». محل شاهد برای طایفه اولی بود که می گوید قرعه را فقط امام انجام می دهد.

روایت دوم: مرسله حماد

وسائل الشيعة؛ ج‌27، ص: 259

وَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: الْقُرْعَةُ لَا تَكُونُ إِلَّا لِلْإِمَامِ.[2] از حسین بن سعید از حماد نقل می کند از امام باقر یا ازامام باق علیهما السلام نقل می شود در این روایت ادات حصر (لا و الا) بکار برده شده است.

روایت سوم:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ قَالَ: فِي رَجُلٍ كَانَ لَهُ عِدَّةُ مَمَالِيكَ- فَقَالَ أَيُّكُمْ عَلَّمَنِي آيَةً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ فَهُوَ حُرٌّ- فَعَلَّمَهُ وَاحِدٌ مِنْهُمْ ثُمَّ مَاتَ الْمَوْلَى- وَ لَمْ يُدْرَ أَيُّهُمُ الَّذِي عَلَّمَهُ- أَنَّهُ قَالَ يُسْتَخْرَجُ بِالْقُرْعَةِ- قَالَ وَ لَا يَسْتَخْرِجُهُ إِلَّا الْإِمَامُ- لِأَنَّ لَهُ عَلَى الْقُرْعَةِ كَلَاماً وَ دُعَاءً لَا يَعْلَمُهُ غَيْرُهُ.[3]

کلینی از علی بن ابراهیم از پدر ابراهیم بن هاشم نقل می کند. اسماعیل بن مرار، از امام معصوم علیه السلام روایت نکرده است مدح و ذمی در مورد او نقل نشده است. یونس بن عبدالرحمن نگفته از چه کسی نقل می کند ولی معلوم است که از امام ع نقل می شود روایت مقطوعه است

دلالت روایت

شخصی چند برده داشت به آنها گفت هر کسی یک آیه از قرآن را به من آموزش دهد آزاد می شود یکی از آنها او را تعلیم کرد سپس مولی از دنیا رفت و معلوم نشد کدامیک قرآن را تعلیم کردند امام علیه السلام با قرعه معلوم می شود و قرعه را فقط امام ع انجام می دهد چون امام ع دعایی را می داند که غیر او آن را نمی داند. ذیل روایت را نمی دانیم چیست چون دلیلی بر وجوب دعا نداریم تا چه رسد به دعایی که مخصوص امام ع باشد.

استاد: این روایات به موردی که نزاع و دعوا است حمل می کنیم. همه برده ها دوست دارند آزاد شود لذا در این روایت سخن از قضاوت و حکمیت و حاکم است، پس در جایی که حقوق افراد باشد امام ع قرعه را می اندازد. اما اگر تنازع نباشد مانند گوسفند موطوئه صاحب آنها می تواند قرعه بیندازد، گوسفند موطوئه را با قرعه خارج کند آن را ذبح و گوشتش را بسوزاند؛ بنابراین با نفصیل داد.

 

طایفه دوم: قرعه برعهده والی

روایاتی که تعبیر می کند والی قرعه را می گیرد.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا وَطِئَ رَجُلَانِ أَوْ ثَلَاثَةٌ جَارِيَةً فِي طُهْرٍ وَاحِدٍ- فَوَلَدَتْ فَادَّعَوْهُ جَمِيعاً- أَقْرَعَ الْوَالِي بَيْنَهُمْ- فَمَنْ قُرِعَ كَانَ الْوَلَدُ وَلَدَهُ- وَ يَرُدُّ قِيمَةَ الْوَلَدِ عَلَى صَاحِبِ الْجَارِيَةِ- قَالَ فَإِنِ اشْتَرَى رَجُلٌ جَارِيَةً- فَجَاءَ رَجُلٌ فَاسْتَحَقَّهَا- وَ قَدْ وَلَدَتْ مِنَ الْمُشْتَرِي رَدَّ الْجَارِيَةَ عَلَيْهِ- وَ كَانَ لَهُ وَلَدُهَا بِقِيمَتِهِ.[4]

سند روایت

(اسناد نیاز به بررسی دارد) حکم بن مسکین مجهول است و معاویة بن عمار واقفی است. روایت موثقه است

دلالت روایت

دو یا سه نفر جاریه و کنیزی را در یک طهر وطی کردند، و بچه دار شد، والی بین آنها قرعه بیندازد و قرعه به نام هرکس شد بچه برای او است و قیمت بچه را به صاحب جاریه می دهد چون جاریه کنیز بوده به صاحب آن ضرر زده است. امام علیه السلام می فرماید والی بین آنها قرعه می اندازد.

استفاده می شود شان حاکمیتی است. در بحث ولایت فقیه گفتیم تعابیر مختلفی از ولی فقیه مانند حاکم، والی،امام، نائب الغیبه توسط امام علیهم السلام شده است؛ اضافه بر آن در این روایت سخن از تنزاع است

طایفه سوم: عهده دار قرعه امام ع یا مقرع

در این روایات تعبیر به«او» شده است.

وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مَوْلُودٍ- لَيْسَ لَهُ مَا لِلرِّجَالِ وَ لَا لَهُ مَا لِلنِّسَاءِ- قَالَ يُقْرِعُ عَلَيْهِ الْإِمَامُ (أَوِ الْمُقْرِعُ) «6»- يُكْتَبُ عَلَى سَهْمٍ عَبْدُ اللَّهِ- وَ عَلَى سَهْمٍ «7» أَمَةُ اللَّهِ- ثُمَّ يَقُولُ الْإِمَامُ أَوِ الْمُقْرِعُ- اللَّهُمَّ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ- عَالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ- أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ «8» فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ- بَيِّنْ «9» لَنَا أَمْرَ هَذَا الْمَوْلُودِ كَيْفَ «1» يُوَرَّثُ مَا فَرَضْتَ لَهُ فِي الْكِتَابِ- ثُمَّ تُطْرَحُ السِّهَامُ «2» فِي سِهَامٍ مُبْهَمَةٍ- ثُمَّ تُجَالُ السِّهَامُ عَلَى مَا خَرَجَ وُرِّثَ عَلَيْهِ.[5]

سند روایت

کلینی از عده از اصحاب روایت می کند. گفتیم این عده سه گروه هستند که یکی از آنها از سهل بن زیاد نقل می کنند و حداقل یکی از آنها ثقه است اگر نگوییم همه عده ثقه هستند. سهل بن زیاد، مسند او پنج جلد کتاب و روایت است. به جرم اینکه عقل او کم است که از عجایب اتهامات است توسط احمد بن محمد بن عیسی تبعید شده است. کسی پنج جلد کتاب روایت دارد تبعید می شود!! علما تضعیف او توسط احمد بن محمد بن عیسی را نپذیرفته گفته اند الامر فی سهل سهلٌ. روایت تحویل سند شده است یعنی به سند دیگر کلینی از محمد بن یحیی از احمد بن محمد نقل می کند یعنی سهل بن زیاد و احمد بن محمد جمیعا از حسن بن محبوب سراد یا زراد نقل می کنند. علی بن رئاب کان رئیس الشیعه فی الکوفه و کان له اخ یمان بن رئاب که از سران خوارج بوده است. فضیل بن یسار. اگر سند روایت بخاطر سهل مورد اشکال شود ولی سند دوم خدشه ای ندارد.

دلالت روایت

امام می فرماید قرعه را امام ع یا مقرع قرعه را می اندازد. البته «او المقرع» در پرانتز نقل شده است یعنی در روایت سهل نیست ولی در احمد بن محمد نقل شده است. « بَيِّنْ لَنَا أَمْرَ هَذَا الْمَوْلُودِ كَيْفَ يُوَرَّثُ » گ.نه ارث برده می شود یا « يُوَرِّثُ » دلالت روایت واضح است.

طایفه چهارم: روایات مطلقه

روایاتی که نامی از امام ع و مقرع ندارد مثال آن روایت گوسفند موطوئه است.

جمع بندی: در موارد نزاع امام ع یا والی باشد تا منضبط باشد و در غیر آن غیر امام ع و والی باشد

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo