< فهرست دروس

درس قواعد فقهیه استاد سید‌احمد خاتمی

1402/03/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قواعد فقهیه/ قاعده عدم ضمان امین/ عدم ضمان امین در مقام ثبوت

اگر واژه تعدی و تفریط در روایات نقل می شد معنای آن دو را روشن می کردیم. وقتی قاعده عدم ضمان امین در صورتی که تعدی و تفریط نداشته باشد این استثناء را از قاعده ید استفاده کرده اند به این بیان که اگر ید امانی باشد ضامن نیست ولی اگر ید عداوانی باشد ضامن است«علی الید ما اخذت حتی یودی» بنابراین تعدی و تفریط از این جمله استفاده شده است. هر چه را به امانت می گیرد خواه به امانت شرعی یا امانت مالکیه باشد اگر بر اساس چارچوبه آن امانت داشت ضامن نیست ولی اگر خلاف چارچوبه باشد ضامن است مانند داستان صحیح ابی ولاد از مرکب تا منطقه نیل کرایه گرفته بود ولی تا بغداد دنبال بدهکار رفت از مرکب تا بغداد استفاده کرده است چون از چارچوبه بیرون رفته اسم آن تعدی و تفریط است و ضامن است. در چهار بخش بعد از بیان مقدمات بحث می شود

محورهای بحث از قاعده عدم ضمان امین

بحث اول- عدم ضمان امین ثبوتا

بحث دوم- عدم ضمان امین اثباتا

بحث سوم- عدم ضمان مستئمن

بحث چهارم- عدم ضمان مستئمن اثباتا

 

بحث اول: عدم ضمان امین در مقام ثبوت

مراد از مقام ثبوت این است شخص خدمتی را به عهده گرفته که مال را نگهدارد و هیچ نفعی برای او ندارد اما بحث اثباتی یعنی آنچه را امانت گرفته به نفع او است مانند عاریه گرفتن و اجاره گرفتن و مضاربه مستئمن است چون سودی به او می رسد. امین در مقام اثبات امین دو صورت دارد گاه مال بدون اختیار تلف می شود؛ گاه در تلف مال صاحب آن مدعی تفریط است ولی امین منکر تفریط است این ضمان در مقام اثبات است در اینجا قاعده« البینه علی المدعی و الیمین علی من انکر» متعین است.

در مقام اول روایاتی نقل شده است که در اینجا به نقل یک روایت کفایت می شود.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ بَعَثَ بِزَكَاةِ مَالِهِ لِتُقْسَمَ- فَضَاعَتْ هَلْ عَلَيْهِ‌ ضَمَانُهَا حَتَّى تُقْسَمَ- فَقَالَ إِذَا وَجَدَ لَهَا مَوْضِعاً فَلَمْ يَدْفَعْهَا - فَهُوَ لَهَا ضَامِنٌ حَتَّى يَدْفَعَهَا- وَ إِنْ لَمْ يَجِدْ لَهَا مَنْ يَدْفَعُهَا إِلَيْهِ- فَبَعَثَ بِهَا إِلَى أَهْلِهَا- فَلَيْسَ عَلَيْهِ ضَمَانٌ لِأَنَّهَا قَدْ خَرَجَتْ مِنْ يَدِهِ- وَ كَذَلِكَ الْوَصِيُّ الَّذِي يُوصَى إِلَيْهِ- يَكُونُ ضَامِناً لِمَا دُفِعَ إِلَيْهِ- إِذَا وَجَدَ رَبَّهُ الَّذِي أُمِرَ بِدَفْعِهِ إِلَيْهِ- فَإِنْ لَمْ يَجِدْ فَلَيْسَ عَلَيْهِ ضَمَانٌ.[1]

سند روایت

حدود پنج هزار روایت به این سند « مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ»در کتاب کایی نقل شده است حماد نام دو نفر است یکی حماد بن عیسی و دیگر حماد بن عثمان است که هر دو ثقه و از اصحاب اجماع هستند. حماد بن عیسی، قتیل الجمعه است می گوید به امام کاظم بخاطر فقری که گرفتار بود او را دعا کند امام کاظم برای او دعا کرد فرمود خداوند همسر صالحه و اولاد صالح و پنجاه سفر حج نصیبت خواهد شد. در سفر پنجاهم حج گفت هر چه از همسر و اولاد به بر برکت دعای امام کاظم است در این سفر در سیل غرق شد. به امام کاظم گاهی و قت از خود نا امید می شوم مثلا عبادت و اعمال مورد رضایت برای من نیست ولی در قلب خود اهل بیت را دوست دارم امام فرمود این بزرگترین سرمایه است و به او فرمود« هل الدین الا الحب»

دلالت روایت

مردی زکات مال خود را برای تقسیم بین فقرا فرستاد در مسیر از بین رفت ایا ضامن آن است و باید دوباره زکات را بدهد امام فرمود اگر در جالی مطمئن داشت و به آن پرداخت نکرده است ضامن است اما اگر جای مطمئن نداشت ضامن نیست چون آن را کنار گذشته است. اگر وصی که به او وصیت می شود اگر طرفی وظیفه سپردن به او را پیدا کند ندهد ضامن است. پس اگر می تواند جایی مطمئن را پیدا کند ضامن است و اگر جای مطئمن را پیدا نکند ضامن نیست.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo