< فهرست دروس

درس کلام استاد محمدعلی خزائلی

99/10/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: بررسی خطبه حضرت زهراسلام الله علیها/فاطمة بضعة منی /اجبارحضرت علی به بیعت وهجوم به خانه حضرت

 

 

موضوع: شرح خطبه فدکیه

 

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین.

بحث در بررسی خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها) در مسجد النبی به مناسبت غصب فدک بود که به اینجا رسیدیم که حضرت می فرماید: «و أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له كلمة جعل الإخلاص تأويلها»[1] لا اله الا الله کلمه‌ای است که خداوند اخلاص در عمل را نتیجه و تأویل آن قرار داد.

«تأویل» از ماده «اول» رجوع و بازگشت و عاقبت کار است. اگر انسان واقعاً معتقد باشد غیر از خدای یگانه هیچ موجودی قادر مطلق و سزاوار پرستش نیست و همه عالم در مقابل او تسلیم و فرمانبردارند و تنها اوست که مستحق عبودیت است و روزی دهنده و خالق موجودات می باشد که حاجات را برآورده می کند، آن وقت با این اعتقاد در اعمالش خلوص خواهد داشت و عبادتش با خلوص نیت خواهد بود. اینکه ما در اعمالمان خلوص نیت نداریم برای این است که برای غیر خدا ارزش قائل هستیم اما اگر باور کردیم که فقط خدا است که سزاوار عبادت بوده و هرچه کمال است از آن اوست طبعا در اعمال خود مخلص خواهیم بود.

از این جهت حضرت زهرا (سلام الله علیها) می فرماید: شهادت به وحدانیت و بی شریکی خداوند کلمه ای است که نتیجه و بازگشت آن اخلاص در اعمال و رفتار و کردار و نیات است. و اگر ما در اعمال و عبادات خود مخلص نیستیم معلوم می‌شود که در اعتقاد به توحید خلل و اشکال داریم.

این فرمایش حضرت زهرا (سلام الله علیها) همان بیان نورانی همسر گرامیشان حضرت علی (علیه السلام) است که در نهج البلاغه می ‌فرماید: «و کمال توحیده الاخلاص له»؛[2] یعنی کمال توحید و شهادت به یگانگی خداوند و اخلاص در بندگی اوست و نفی هر گونه شرک و ریا و دخالت دادن هوای نفس در کار و زندگی است.

قرار دادن پیوند و ارتباط با توحید در دل ها

بعد از این جمله حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) می فرماید: «و ضمّن القلوب موصولَها»[3] خداوند پیوند با توحید را در دل ها جای داده است.

«ها» به کلمه توحید بر می‌ گردد. تضمین چیزی را در دل چیزی قرار دادن. و «موصولها» معنای مصدری دارد یعنی وصول و رسیدن.

مرحوم مجلسی در بحارالانوار چند معنا برای این عبارت ذکر می کند ولی به نظر می‌ رسد منظور حضرت این است که معرفت باطنی و قلبی انسان ‌ها نسبت به توحید در دل آنها قرار داده شده و دل ‌ها را خداوند ظرف حقایق توحیدی و وصول الی الله قرار داده است.

تعبیر «موصولها» که به معنای وصول و رسیدن است تناسبی تام با قلب و دل انسان دارد چرا که راه دل، راه وصول و رسیدن است. ولی عقل جایگاه اندیشه و برهان و استدلال است که در جمله بعد حضرت زهرا (سلام الله علیها) به آن اشاره دارد.

شناخت یگانگی خداوند از راه عقل فطری

حضرت می فرماید: «و أنار في التفكر [الفکر] معقولها»[4] و خداوند درک عقلی توحید را در اندیشه ها روشن کرد.

بنابراین خداوند هر دو راه دل (قلب) و عقل (تفکر و اندیشه) را برای درک و فهم توحید هموار کرده است.

کاشتن بذر توحید

حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌فرمایند: «و ضمّن القلوب موصولَها»[5] یعنی خداوند پیوند با کلمه توحید و وصل شدن به آن را در دل ها جای داده است و به تعبیر دیگر خداوند بزرگ بذر توحید را در دل ها کاشته است تا انسان ها به وسیله سیر و سلوک و انجام دادن کارهای خوب آن را پرورش داده و نهال توحید و یگانه پرستی را در وجود خویش بارور کنند و سپس از ثمره و میوه اش بهره‌مند شوند.

حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌فرمایند: «و أنار في التفكر معقولها»[6] در نسخه بدل «فی الفکر» آمده است؛ یعنی خداوند در فکر و اندیشه، معرفت و درک عقلی را روشن کرد که عرض شد این عبارت به درک عقلی انسان ‌ها نسبت به توحید اشاره دارد.

البته با توجه به این که دریافت‌ های عقلی هر کس به اندازه استعداد اوست به همان اندازه خداوند نور توحید را در دل افراد قرار داده که از کلمه توحید تعقل می‌کنند و آن را می ‌فهمند. انسان هر چه فکر و اندیشه اش در فهم توحید و یگانگی خداوند در ذات و صفات و افعال بیشتر و عمیق تر باشد نور توحید بیشتر در دل او منور می شود.

ساخت حقیقت اشیاء

یکی از دعاهایی که به حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت می دهند این است که آن حضرت فرموده اند: «رب ارنی الاشیاء کما هی»[7] خدایا اشیاء را آن گونه که هستند به من بنمایان و معرفی کن. معنای این جمله این است که ما‌ها برای اشیاء یک موجودیت و ارزش و شخصیتی قائل هستیم اما پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نظرشان به اشیاء نظر غیر استقلالی و حرفی و ربطی است؛ یعنی همان طور که به اصطلاح اهل مدرسه معنی حرفی مثل «من» و «الی» غیر مستقل و وابسته به طرفین جمله است و مرتبط با معنای اسمی است، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم نظرشان این است که خداوندا اشیاء را همان طور که هستند و معنای استقلالی ندارند به من نشان بده و طوری باشد که نظر من به اشیای عالم این طور باشد که آنها را وابسته و پیوسته به حق ببینم و از پرتو حق به موجودات عالم نگاه کنم و هیچ وقت آنها را مستقل نبینم؛ چون نظر اولیای الهی به اشیاء از نظر ربطی و حرفی و نظر پرتوی است؛ بنابراین هر کس یک گونه تعقلی از از خدا و توحید و موجودات دارد.

عقل و قلب دو راه معرفت

لذا حضرت زهرا (سلام الله علیها) در اینجا می‌فرمایند: خداوند دریافت و درک عقلی را از توحید در ذهن و اندیشه انسان ها روشن کرده است. نتیجه این دو جمله این شد که راه معرفت، هم راه قلبی و سیر و سلوک و شهود است و هم راه تفکر و اندیشه و راه عقلی. استعداد هر دو را خداوند در انسان قرار داده است و در مذهب شیعه بیش از معتزله برای عقل، استقلال و اصالت و حجیت اثبات شده است. از نظر شیعه به حکم روایات معصومین (علیهم السلام) عقل، پیامبر باطنی و درونی است چنانچه پیامبر، عقل ظاهری و بیرونی است به طوری که در فقه شیعه عقل یکی از ادله چهارگانه است.[8]

انسان کامل

و انسان کامل آن است که هم به عقل و فکر و اندیشه توجه دارد و هم به قلب و روح؛ چنانچه عرفا در مورد انسان گاهی از روان و نفس انسان به نفس تعبیر می‌کنند و گاهی به قلب و گاهی روح و گاهی سرّ و می گویند تا وقتی روان انسان اسیر و محکوم شهوات است نفس نام دارد و آن گاه که می رسد به جایی که روان انسان می‌شود محل معارف انسانی به آن قلب می گویند و وقتی که محبت الهی در او طلوع می کند، روح خوانده می‌شود و وقتی به مرحله شهود می‌رسد، سرّ نامیده می‌شود. البته عرفا به مرتبه بالاتر از سرّ نیز قائل اند که آنها را خفی و اخفی می نامند.[9]

در هر صورت اسلام برای کامل شدن انسان هم به عقل و استدلال، نظر دارد و هم به کشف و شهود و عرفان که اولی راه عقل است و دومی راه عشق و تعالی روح.

عدم احاطه متناهی به نامتناهی

حضرت زهرا (سلام الله علیها) در ادامه خطبه می فرماید: «الممتنع من الأبصار رؤيته، ومن الألسن صفته»[10] شهادت می دهم به وحدانیت خدایی که دیدگان قادر به دیدن او نیستند و زبان ها قادر به توصیف او نمی باشند؛ یعنی خداوند از آن جهت که جسم نیست قابل رویت با چشم و ابزار ظاهری نمی باشد و از آن جهت که وجود و کمالات وجودیش نامتناهی است با زبان و امثال آن قابل توصیف نخواهد بود. بنابراین حقیقت و کنه وجود و ذات حق تعالی برای غیر خودش قابل درک و شناخت کامل نیست.

حضرت علی (علیه السلام) در ابتدای خطبه اول می فرماید: «لاَ يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لاَ يُحْصِي نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لاَ يُؤَدِّي حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ الَّذِي لاَ يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لاَ يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ»[11] یعنی خدایی که تصمیم ها و همت های بلند او را درک نمی کنند و تیز بینی ها و زیرکی ها به او نمی رسند. به قول شاعر:

به کنه ذاتش خرد برد پی اگر رسد خَس به عمق دریا

در حقیقت تعلیق به محال عادی است که هر وقت خار و خاشاک روی آب به عمق دریا رسید عقل هم می‌تواند کنه ذات خداوند را درک کند که این محال است.

بعد از این حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) می‌فرمایند: «و من الاوهام کیفیّته»[12] کیفیت و چگونگی خداوند در وهم ها و پندار ها نمی گنجد.

کیفیت به معنای اعم، یعنی حقیقت خداوند و الّا خداوند کم و کیف ندارد. واجب الوجود بالذات، واجب الوجود من جمیع الجهات است و قهراً از خواص ممکنات مبرا است شاعر می گوید:

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی نتوان شبه تو جستن که تو در وهم نیایی

«و من الألسن صفته»[13] حضرت زهرا (سلام الله علیها) می فرماید: صفت خداوند به زبان نمی آید زبان قادر به توصیف او نیست.

 


[8] آشنایی با علوم اسلامی، کلام و عرفان، ‌ مطهری، مرتضی، ص65.
[9] آشنایی با علوم اسلامی، کلام و عرفان، ‌ مطهری، مرتضی، ص آخر.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo