< فهرست دروس

درس کلام استاد محمدعلی خزائلی

99/10/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: بررسی خطبه حضرت زهراسلم الله علیها/فرق حمدوشکر /گستردگی نعمت ها

 

موضوع: شرح خطبه فدکیه

 

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین.

گستردگی نعمت ها

بحث پیرامون بررسی خطبه های حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود که خطبه اول به مناسبت هجوم به خانه آن حضرت و اجبار حضرت علی (علیه السلام) به بیعت با خلیفه اول بیان شد و وارد خطبه دوم شدیم که خطبه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به مناسبت غصب فدک در مقابل مردم و خلیفه اول و دوم در مسجد النبی ایراد فرمودند. حضرت در این خطبه می فرماید : «الحمد لله علی ... وسبوغ آلاء أسداها»[1] یعنی حمد خدا بر کامل کردن نعمت هایی که آنها را بر شما ارزانی داشت. سُبُوغ از ماده سَبغ با سین و غین یعنی رساو کامل. دِرعٌ سابغٌ یعنی زره رسا نه کوتاه و نه بلند. آیه شریفه می فرماید: ﴿وَ أَسْبَغَ عَلَيكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَ بَاطِنَةً﴾[2] نعمت های ظاهری و باطنی خود را بر شما رسا و کامل نمود که با نیازها تطبیق کند و هماهنگ آنها باشد این نعمت ها را اِبتَدَئها یعنی بدون درخواست کسی بر اساس فیاضیت علی الاطلاق خود عطا نمود و خلق کرد.

آلاء جمع اَلی با فتح همزه و نیز به کسر همزه یعنی نعمت ها در اصل أءلاء بوده که همزه دوم به مناسبت فتحه همزه اول تبدیل به الف می شود و در آن ادغام می گردد می شود آلاء.

«أسْدی» فعل ماضی از باب إفعال، مصدر آن «اسداء» از ماده «سدی» معنی عطاو بخشش است در روایت می خوانیم: «من أَسْدَى إليكم معروفا فكافئوه»[3] هر کس به شما نیکی نمود او را پاداش دهید.

و باز حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند: «و تمام منن أولاها»[4] ستایش خداوند بر تمام نعمت های گران قدری که بذل فرموده است.

«مِنَن» جمع منّت از ماده «مَنّ» با تشدید یعنی سنگین و گران سنگ و گران قدر. منت گذاشتن یعنی نعمت را بر کسی سنگین کردن. مثلاً نبوت و ایمان و هدایت از جمله نعمت های سنگین و گران قیمت و ارزشمند است چنانچه قرآن می فرماید: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا﴾[5] خداوند بر مؤمنان منت گذاشت که از میان آنها پیامبر خود را برانگیخت. خداوند در جای دیگر به پیامبر (صلی الله علیه و آله) در سوره مدثر می فرماید: ﴿وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ﴾[6] اینجور نباشد که نعمت و احسان خود را بر دیگری سنگین بشماری به این که آن را زیاد به حساب بیاوری. این تستکثر با تاء و ثاء، تفسیر منت گذاشتن می باشد.

فرق حمد و شکر

در فرق حمد و شکر گفته شد شکر به معنی سپاسگزاری است در مقابل کفران نعمت و کسی کفران می کند که از کسی نعمتی به او رسیده باشد و نیز شکر و سپاس از کسی می شود که از او خیر و نیکی و یا احسان و نعمت به شکر کننده رسیده باشد که به خلاف حمد که ستایش است در مقابل مطلق نیکویی دیگری چه این نیکویی به حمد کننده رسیده باشد یا خیر و به عبارتی «هو الثناء علی الجمیل الاختیاری»[7]

و همان طور که به جای الحمد لله، المدح لله نمی شود گفت چون مدح بر زیبایی و خوبی غیر اختیاری هم گفته می‌شود به جای الحمد لله در نماز، الشکر لله هم نمی توان گفت چون شکر و سپاس نعمتی است که به خود سپاسگزار رسیده باشد ولی مراد حضرت زهرا (سلام الله علیها) که در این خطبه می فرماید: «الحمد لله علی ما انعم» حمد در برابر انعام و احسان عمومی است که به همه موجودات رسیده است و از جمله خود شخص سپاسگزار و حمد کننده را گرفته است لذا ثنا می گوید این معنی با شکر ادا نمی شود.

حمد مرادف شکر نیست بلکه یکی از راه‌های شکر است

چون شکر، سپاسگزاری در مقابل نعمت و احسانی است که به شخص شاکر و شکرگزار رسیده است لذا در مقام شکر از الهام خوبی و بدی و فجور و تقوا حضرت زهرا (سلام الله علیها) می فرماید: «و له الشکر علی ما الهم»،[8] شکر خدای را بر الهامش و یا بر آنچه از خوبی و بدی الهام کرد که چون الهام خوبی و بدی فقط به انسان‌های دارای عقل صورت گرفته از جمله خود شخص شکرگزار لذا در این مقام می گوید: «و له الشکر علی ما الهم».

و اگر بگویید حمد و شکر مترادفند یعنی دو لفظ به یک معنا و در دعا هم وارد شده «الحمد لله شکرا» ستایش مخصوص ذات الهی است به جهت انجام مراتب سپاسگزاری یعنی شکرا را مفعول مطلق نوعی بگیریم که برای بیان نوع و کیفیت صدور فعل ازفاعل به کار می‌رود مثل «ضربت ضرب الامیر» زدم مانند زدن امیر که ضرب امیر یکی از اقسام و انواع زدن است. و اینجا هم بگوییم: «شکر یکی از انواع حمد و سپاس الهی است». اما این استدلال درست نیست زیرا در جمله «الحمد لله شکرا» کلمه شکرا مفعول له می باشد که حمد و ستایش صورت گرفته تا شخص به شکر و سپاس برسد مثل «ضربت زیدا تأدیبا» زید را زدم به جهت و انگیزه ادب کردن و تربیت او. مفعول له در جمله برای بیان علت و انگیزه فعل قبل از آن استعمال می شود.[9] در جمله «الحمد لله شکرا» نیز شکر، علت غایی و هدف حمد است که در واقع علت غائی، علت فاعلی و محرّک فاعل است به سوی فعل یعنی الحمد لله للشّکر.

و در اینجا چون ستایش یعنی حمد مخصوص ذات اقدس الهی است و این ستایش برای رسیدن به شکر و به جا آوردن سپاس الهی می‌ باشد پس مفهوم شکر غیر از مفهوم حمد است همان طور که حمد غیر مدح است که قبلاً عرض شد و این طور نیست که شکر نوعی از حمد باشد و میان حمد و شکر فرق است در حمد لازم نیست احسان و خوبی به خود ستایشگر رسیده باشد اما در شکر لازم است خوبی و احسان به شخص سپاسگزار و شکرگزار رسیده باشد لذا در نماز به جای «الحمد لله رب العالمین» نمی‌گوییم «الشکر لله رب العالمین»؛ زیرا معنی حمد اوسع از شکر است. بله بعد از نماز سر به مهر در مقام شکرگزاری و ستایش خداوند می‌گوییم که «الحمد لله شکرا» یا می‌گوییم «شکراً لله»که مستحب است گونه راست و چپ به مهر یا زمین قرار گیرد و این ذکر گفته شود.

شهادت به وحدانیت و وحدت حقّه خداوند

سپس در فراز بعد حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌فرمایند: «و أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له»[10] گواهی می دهم که خدایی جز الله نیست که تنها است و شریکی ندارد.

عقیده به یگانگی پروردگار، هماهنگ با فطرت اصلی انسان است اما انس و خوی انسان به وحدت عددی و گرفتاری صاحبان دیانت یا بت پرستان و مشرکان به این اندیشه، منشاء عقیده به وحدت عددی در ذات باری تعالی شده است.

در آثار فلاسفه باستان از مصر و یونان و اسکندریه تا حدود هزار سال هجری، عقیده به وحدت عددی مشهود است و بوعلی سینا هم در کتاب «شفا» وحدت عددی را گفته و در میان فیلسوفان و متکلمان اسلامی شایع بوده است اما قرآن کریم به حقیقت توحید یعنی وحدت حقه حقیقیه تصریح دارد که هیچ مثل و مانند و دومی ندارد و واحد علی اطلاق و و بدون محدودیت و بدون نقص می باشد. قرآن می‌فرماید: ﴿هُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴾[11] او است خدای یکتای بسیار غالب. یا در جای دیگر می فرماید: ﴿يا صَاحِبَي السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴾[12] در مثل این آیات هر گونه وحدتی که در برابر کثرت خاصی باشد نفی شده زیرا واحد را با قهاریت علی الاطلاق توصیف کرده و هر وحدت عددی را نفی می‌کند که محدود است.

وحدت عددی و مثال واحد عددی

اساس و پایه وحدت عددی بر آن است که یک واحد به مقتضای محدودیت وجود بر حسب اندازه ای که دارد جدا و ممتاز از واحد دیگر است. مثل این که آب حوضی را چند قسمت کنیم که هر یک از ظرف ها جدا و ممتاز از دیگری و هر یک از آنها یک واحد از آب را تشکیل می دهند و هر یک با محتوای خاص خود جدا و محدود است و وقتی محدود شد فاقد کمال دیگری است و اندازه هر یک از آب های موجود در ظرف های متعدد مانع از آن است که کمال دیگری را دارا باشد؛ پس منشأ پیدایش چنین وحدتی یعنی عددی، مانند هر عددی، فاقد کمال دیگری است چنان که اگر کمال وجودی هر یک را دیگری داشت از او جدا نمی‌شد؛ بنابراین دارا بودن حد و این که کمال دیگری را ندارد تشکیل دهنده وحدت عددی است؛ لذا به ناچار باید ذات احدیت که تمامش کمال است - الکمال کلّه و کلّه الکمال - منزه باشد از وحدت عددی و وحدت عددی با کثرت می سازد و زیبنده ذات احدیت نیست پس معیار وحدت عددی حد و اندازه وجودی است که غالب بر واحد عددی است و مرتبه بالاتر از عدد غالب بر مرتبه پایین‌تر است در حالی که خداوند قاهر علی اطلاق است ﴿هُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴾[13] و مقهوریت و مغلوبیت در آن راه ندارد. در هر صورت وحدت عددی که از محدودیت و مقهوریت در حد خاص پیدا شده و تشکیل دهنده کثرت عددی است بر خداوند متعال راهی ندارد.

و مفروض ما در واجب الوجود، وجودی است که صرف الوجود است و چون نسبت به هر کمالی محدودیت ندارد نامتناهی است شیخ اشراق در تلویحات از ملا صدرا نقل می کند: «صرف الوجود الذی لا اتمّ منه کلّما فرَضْتَه ثانیاً فاذا نظرت فهو هو، اذ لا میز فی صرف الشیء».[14]

و به قول ملاهادی سبزواری در منظومه حکمت: صِرف الحقیقة ما کثرا من

 


[7] مختصر المعانی، تفتازانی.
[9] یکی از اقسام مفعول له این است که به تعبیر صمدیّه: «فعل الفعل لاجله تحصیله» فعل انجام شده برای به دست آوردن آن و رسیدن به آن.
[14] اسفار، ملا صدرا، ج1، ص135. مراجعه شود به شرح خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها) تألیف مرحوم آیت الله سید عزالدین حسینی زنجانی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo