< فهرست دروس

درس خارج فقه مرحوم امام خمینی(ره)

50/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اخلال در قیام در حال تکبیرة الاحرام

 

گفتیم که قیام در حالت تکبیر هم رکن است و هم شرطی برای رکنی دیگر است که عبارت است از تکبیرة الاحرام و گفته شده است که منافات ندارد که خود قیام هنگام تکبیر هم رکن باشد و هم شرط برای آن باشد و گفتیم که اگر کسی تکبیر و قیام را ترک کند بطلان نماز به هر دو مستند است.

ما در جزء اولِ این مطلب گفتیم که لغو است که شارع هم رکنیت را برای قیام هنگام تکبیره جعل کند و هم آن را به عنوان شرطی برای آن قرار دهد زیرا اگر فقط آن را به عنوان شرط تکبیرة الاحرام قرار می داد کافی بود.

قیام در حال تکبیرة الاحرام با تکبیرة الاحرام ملازم است و اول تکبیره با اول قیام و آخرش با آخر آن قیام همراه است از این رو اگر بخواهد یک جعل دیگر هم برای آن قیام وجود داشته باشد لغو می باشد.

البته اینکه جعل رکنیت امکان دارد یا نه محل بحث حال در صورت امکان جعل رکنیت شاید بتوان گفت که خودش جعل نشده است بلکه وقتی که شارع اجزایی برای این ماهیت مرکب (مثل نماز) قرار داد در صورت نبود دلیلی خاص، اصل اقتضا می کند که این در هر حالی از حالات رکن باشد و ترک آن موجب بطلان باشد. و لیکن حدیث لا تعاد می گوید: «لا تعاد الصلاة الا من خمس» و پنج مورد را شمرده است ولی قیام را ذکر نکرده است از این رو قیام فی نفسه داخل در مستثنی منه لا تعاد است یعنی اگر ترک شود نماز نباید اعاده شود. ولی اجماع کشف می کند که مستثنی منه لا تعاد نسبت به قیام در حال تکبیر تقیید شده است. بنابراین اجماع نمی گوید که قیام هنگام تکبیرة الاحرام جعلی به نام رکنیت دارد زیرا با جعل جزئیت، رکنیت هم جعل شده است همان گونه اصل این است که برای سایر اجزاء هم رکنیت جعل می شود (لولا دلیل خاص) ولی از اجماع کشف می کنیم که لا تعاد که از پنج مورد بود و لا غیر در این یک مورد اعاده وجود دارد.

به بیان دیگر لا تعاد می گفت که غیر از آن پنج مورد رکن نیست و اگر در آنها خللی به وجود آید نماز اعاده ندارد ولی اجماع در این مورد خاص می گوید که این از مستثنی منه لا تعاد خارج نشده است. از این رو برای قیام در حال تکبیرة الاحرام جعل خاصی نشده است که آن را به خصوصه رکن کند تا بگوئید که این با جعل شرطیت قیام برای تکبیرة الاحرام منافات دارد. رکنیت برای قیام از همان جعل جزئیت فهمیده می شود و جعل خاصی برای رکنیت در مورد آن وجود ندارد.

خلاصه آنکه به دلیل جزئیت رکنیت مطلقه برای اجزاء ثابت شد و به دلیل لا تعاد مقداری از رکنیت خارج شد و سپس با اجماع فهمیدیم که قیام خارج نشده است و رکن است بنابراین اگر کسی در حال جلوس تکبیر بگوید چون رکن را ترک کرده است نمازش باطل است و یا اگر اصلا تکبیر را نگوید باز قیام در تحت آن هم که رکن است ترک شده است در هر حال نمازش باطل است با این بیان چه اثری بر این شرطیت مترتب است از این رو چگونه شارع می تواند برای آن شرطیت را جعل کند و حال آنکه هیچ فایده ای بر این جعل شرطیت مترتب نیست و با جعل رکنیت تمام اهداف برآورده می شود.

اما اینکه علماء می گویند که بطلان مستند به هر دو است این هم مورد اشکال است.

به عنوان مقدمه می گوئیم: سبب و مسبب چه تکوینی باشد و چه شرعی و جعلی باشد (سبب تکوینی جعل وجودی دارد و سبب شرعی جعل تشریعی) در هر حال به حکم عقل مسبب بر سبب مترتب می شود.

با این بیان قیام فی حد نفسه رکن است و هم شرط برای چیز دیگری که تکبیر باشد. در اینجا ذات قیام عقلا مقدم بر وصف آن است (شرطیت وصف اعتباری برای قیام است و ذات آن نیست و ذات قیام مقدم است زیرا وصف از اعراض قیام است و اعراض متاخر از ذوات هستند) و اگر ذات معدوم شود این انعدام اولا و بالذات به خود ذات متصف می شود و سپس در رتبه ی متاخر وصف از بین می رود. (البته به حسب رتبه ی عقلی). در ما نحن فیه هم ذات قیام رکن است و بعد وصفی دارد که شرط تکبیرة الاحرام است. حال ترک این رکن عمدا و سهوا موجب بطلان است چون ذات از بین رفته است و دیگر نوبت به وصف نمی رسد زیرا ترتب بطلان بر فقدان شرط متاخر از خود ذات است. از این رو بطلان دیگر نمی تواند مترتب بر فقدان شرط باشد.

حال می گوئیم که اجماعی هم وجود ندارد زیرا بعضی از آنها این مسئله را عنوان نکردند و بعضی فقط قیام متصل به رکوع را رکن می دانند و بعضی اشکال عقلی در آن دارند و امثال آن. بله احتیاط همه جا خوب است.

خلاصه اینکه در دو مسئله با علماء اختلاف داریم یکی آقایون می گویند که رکن ترکش سهوا و عمدا موجب بطلان است ولی آنها باید اجماعی ادعا کنند که در اعذار دیگر همانند جهل هم باید موجب بطلان باشد و حال آنکه دلیلی بر این مطلب ندارند مگر یکسری دلائل عقلیه که نمی شود به آنها اعتماد کرد.

بنابراین به حسب دلائل بجز حالت عمد و نسیان اگر با اعذار دیگری کسی آن را ترک کند باید نماز صحیح باشد.

مورد دیگر این است که به نظر ما روایت موثقه افتتاح صلاة را شرط می داند که حتما همراه با قیام باشد و افتتاح نماز در حالت قیام غیر از آن چیزی است که نماز با آن افتتاح می شود. به نظر ما وقتی انسانی که مکلف به قیام است وقتی می خواهد درب این عمل را باز کند باید ایستاده باشد.

مورد دیگری که باید بحث شود قیام متصل به رکوع است که آن را رکن می دانند و آنچه در بحث قیام حال تکبیرة مطرح کرده اند و ادعای اجماعی که در آن کرده اند همه در این قیام هم مطرح شده است که به نظر ما اجماع مزبور در اینجا هم وجود ندارد.

ما در اینجا ابتدا باید ببینیم که ماهیت رکوع چیست؟ آیا ماهیت آن این است که انسان مستقیم باشد و بعد به سمت رکوع برود و به حد معین برسد به طوری که اگر نشسته رکوع کند اصل رکوع محقق نشده است زیرا رکوع آنی است که از ایستاده به آن حد برسد و فرد نشسته اصلا نمی تواند رکوع کند و اگر به فرد اجازه دادند که نشسته به رکوع رود از باب مجاز باشد مثل اینکه کسی فقط با اشاره رکوع می کند. یا اینکه رکوع همانند سجده است و همانطور که سجده به معنای گذاشتن سر بر زمین است رکوع هم خم شدن به حد مخصوص است به طوری که اگر کسی کمی خم باشد و بد خم تر شود و به حد رکوع برسد آن هم رکوع است و فردی که نشسته است و رکوع می کند آن هم حقیقتا رکوع باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo