درس خارج فقه استاد سیداحمد مددی
98/11/02
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1بیع1.1الفاظ بیع
1.1.1اشتراط ماضویت
1.1.1.1بررسی کلام مرحوم اصفهانی
1.1.1.2بررسی کلام مرحوم نائینی
1.1.1.3فرق بین اسناد فعلی و اشتقاقی
موضوع: الفاظ ایجاب بیع /الفاظ بیع /بیع
خلاصه مباحث گذشته:
بحث در مورد الفاظ بیع بود. کلام منتهی به ماضویت داشتن الفاظ بیع بود. عباراتی از کلام مرحوم شیخ بررسی شد. در این جلسه به بررسی عبارات مرحوم اصفهانی و مرحوم نائینی پرداخته میشود.
1بیع
1.1الفاظ بیع
1.1.1اشتراط ماضویت
1.1.1.1بررسی کلام مرحوم اصفهانی
مرحوم اصفهانی میفرماید[1] : «قد مر مرارا أن الانشاء والأخبار من وجوه الاستعمال، وأن معنى بعت معنى قابل للانشاء والأخبار، بل الفرق بين الماضي والمضارع أن الماضي إذا كان في موقع الانشاء والمعاملة، فلا محالة يكون منسلخا عن الزمان الماضي». یک بحثی وجود دارد که در فعل، زمان نهفته است؛ اما در بعضی موارد از زمان منسلخ میشود. مثلا در مورد خداوند و یا انشائیات و یا امور قانونی مانند یعید صلاته .... از زمان منسلخ شدهاند.
لأن إيجاد شيء في الزمان الماضي محال، فلم يبق إلا قصد إيجاد الملكية». بله، درست است؛ اما اشکالی که وجود دارد این است که مبنای مرحوم اصفهانی ابراز است و ابراز اشکالی ندارد. هر چند انشا و ایقاع و ایجاد در فعل ماضی بنا بر ایجادی بودن الفاظ اشکال وجود دارد و آن این است که چیزی که در گذشته اتفاق افتاده است و محقق شده است، نمیتوان در حال حاضر آن را ایجاد و محقق کند، بر خلاف این که مبنای ابراز داشته باشیم که در این صورت قبلا اعتبار شده است و در زمان ابراز آثار مترتب بشود.
«ومع تمامية العلة» مراد ایشان از علت همان «بعت» است. «يتحقق المعلول» یعنی ملکیت اعتباری «قهرا، بخلاف المضارع؛ فإن قصد ثبوت الملكية حالا أو استقبالا معقول». یعنی الآن ایجاد ملکیت میکنم یا دو ساعت قبل. چه اشکالی دارد که الان آن اعتبار را ابراز کنیم؟ «فلا موجب لانسلاخ المضارع عن الحال والاستقبال، وحيث إنه مشترك بين الحال والاستقبال فلا دلالة له بنفسه على ثبوت الملكية في الحال». نمیشود گفت: «أبیعک» و معلوم نیست که الان ایجاد میکند یا دو ساعت بعد.
«وحينئذ فإن كانت القرينة مقامية أمكن الاشكال بعدم تأكد المعاهدة». این مطلب مبتنی بر این است که عقد را عهد مؤکد بدانیم که مرحوم اصفهانی معتقد به این مطلب هستند. به نظر ایشان، عهد موکد، عقد است. «لتقومها إثباتا بغير اللفظ، وإن كانت القرينة مقالية أمكن تصحيحه بأن المجموع الدال على المعاهدة لفظ له ظهور نوعي في المراد». یعنی یک نوع تعهدی است که با قرائن، عهد موکد استفاده میشود. بررسی کلام ایشان در آینده خواهد آمد.
1.1.1.2بررسی کلام مرحوم نائینی
مرحوم نائینی میفرماید[2] : «أقول: وجه اعتبار الماضوية صراحة الفعل الماضي في إنشاء العناوين به؛ لأنه وضع للتحقق والثبوت»البته ثبوت متعارف نیست و ثبوت را اصطلاحا در جمله اسمیه به کار میبرند.
« ولذا يستلزم المضي ووقوعه سابقا إذا كان المتكلم في مقام الأخبار عن تحقق المبدأ عن الفاعل». ما از مبدا تعبیر به حدث میکنیم. مرادشان از فاعل هم فاعل نحوی نیست. مراد ایشان این است که مبدا و یا حدث را اسناد حدث ذاتمّا است حالا این ذات ممکن است زید باشد و ممکن است یک امر اعتباری باشد مانند جازت الصلاة. علی ای حال فاعل لازم نیست که حتما مانند زید باشد؛ پس تعبیر به ذات ما بهتر است. در باب فعل اسناد الحدث الی ذات ما بنحو الحرکة السیلانیة من العدم إلی الوجود در نظر گرفته میشود؛ یعنی در باب فعل از نبودن به شدن سیر میکند حال یا در زمان گذشته است و یا در زمان حال است و یا در زمان آینده است. لذا بعضی گفته اند: اگر متعاقدان خواستند با صیغه مضارع عقد را ایجاد کنند باید به گونه ای باشد که از الفاظ خاص مضارع نباید استفاده شود. مثلا نگویند: سابیع ....با الفاظ خاصِ استقبال، نمیشود انشا کرد. با مضارعی میشود که واژههای خاص استقبال نباشد. مثل «أُزوجک نفسي».
1.1.1.3فرق بین اسناد فعلی و اشتقاقی
فرق اسناد فعلی و اشتقاقی در این است که در اسناد فعلی، اسناد حدث را به ذات بنحو الحرکة السیلانیة من العدم إلی الوجود اسناد میدهیم. در اسناد اشتقاقی ذات را ملاحظه میکنیم و به او حدثی را به نحوی از انحاء تلبس اسناد میدهیم. مثلاً به آهنی که صلاحیت باز کردن را دارد «مفتاح» میگویید. در باب اسناد، اشتقاقی انحاء تلبسات وجود دارد. این مطلب را مرحوم نایینی به شکل «تحقق المبدأ عن الفاعل» مطرح کرده است. معیار حرکت سیلانیه( از نبودن به شدن) هم زمان تکلم است. پیش از آن ،ماضی و مقارن آن حال و بعد از آن استقبال میشود.
«فإذا كان في مقام إيجاد المبدأ بالهيئة». ایشان انشا را ایجادی میدانند بر خلاف مرحوم اصفهانی. «كقوله: "بعت" كان صريحا في تحقق الأمر الاعتباري بما هو آلة له». مرحوم خویی میفرماید: با این آلت ایجاد نکرده است. «وهذا بخلاف الفعل المضارع فإنه وضع لتلبس الفاعل» یعنی ذاتما. «بالمبدأ» یعنی حدث که در ما نحن ماده بیع است. «وهذا ملازم للتحقق، لا أنه صريح فيه؛ فإن ظهوره البدوي وإن كان تلبسه بالمبدأ حالا ـ ولذا يتوقف استفادة الاستقبال عنه بالسين وسوف ـ إلا أن التلبس الحالي أيضا ليس صريحا في التحقق، بل لازمه كذلك». به نظر ایشان، انشاء با کنایه محقق نمیشود. «لأنه في معنى اشتغاله بإصدار المبدأ فاستعماله وقصد الإنشاء به دائر مدار القول بصحة الإنشاء بالكنايات». قبلا هم گذشت که مرحوم نایینی قبول نفرمودند.
«وبالجملة، الفعل المضارع مع اسم الفاعل متحدان في المعنى». به نظر ما فعل مضارع با اسم فاعل مختلف هستند و متحد نیستند «وإن كان بينهما ترتب في النسبة، فإن المضارع» ما به جای تعبیر ایشان از فعل مضارع، تعبیر به اسناد فعلی کردیم و به جای اسم فاعل، تعبیر به اسناد اشتقاقی کردیم. «وضع لنسبة الفعل إلى الفاعل و بعد تحقق هذه النسبة يتصف الفاعل بأنه ممن صدر عنه الفعل». بعد از نسبت فعلی نسبت اشتقاقی و فاعلی بار میشود. لکن انصافاً اسناد اشتقاقی و فعلی در واقع با هم فرق دارند. در اسناد فعلی چه «قام» باشد و چه «یقوم» باشد نظر اولی و اصلی بر حدث است. در «قائم» نظر اساساً بر ذات است نه حدث. لذا زمان در فعل هست. در فعل نبودن و شدن را در نظر گرفته و معیار زمان تکلم گرفته میشود؛ اما در باب اسناد اشتقاقی اصلاً این حرکت سیلانی محل نظر نیست. مراد از زمان در فعل نیز این است که در فعل حرکت سیلانیه وجود دارد و نسبت به زمان تکلم لحاظ میشود و سه قسم پیدا میکند: گذشته، حال، آینده.
«وبعد تحقق هذه النسبة يتصف الفاعل بأنه ممن صدر عنه الفعل، ولذا يقال: ضرب يضرب فهو ضارب. وكما لا يصح إنشاء عناوين العقود والإيقاعات باسم الفاعل فكذا لا يصح بالفعل المضارع، فقوله: أبيعك أو أطلقك أو أحررك بمنزلة قوله: أنا البائع، أنا المطلق، أنا المعتق في عدم كونهما آلة لإنشاء العناوين بهما». این مطلب شبیه مصادره به مطلوب است.
«نعم، في خصوص لفظ "طالق" دل الدليل على وقوع الإيقاع به. ومما ذكرنا ظهر حال الأمر أيضا فإنه وضع لإلقاء نسبة المادة إلى الفاعل، فإذا لم يكن من العالي فليس إلا استدعاء والتماسا، فقولها: "زوجني نفسك" لا يفيد الإنشاء وإيجاد علقة الزوجية ، بل يفيد الاستدعاء وطلب الإنشاء منه». این مطلب درست است. «فحكمه حكم المضارع». به نظر ما اسوأ از مضارع است. «فكما أنه أشبه بالوعد فكذلك هو أشبه بالمقاولة واستدعاء الإيقاع».
«والأخبار الواردة في بيع الآبق الظاهرة في كفاية قوله: أشتري في إنشاء العنوان بالفعل المضارع». مثل روایت رفاعۀ نخاس که امام (ع) میفرمایند: بگو اشتری آن عبد آبق را با چیزی دیگر تا بالاخره یک چیزی به دست شما برسد.[3] «والواردة في باب النكاح، وبيع المصحف كذلك محمولة على أن لفظ المضارع وقع مقاولة». مقاوله همان چانه زدن است. «لا أن به إنشاء المعاملة، كما أن الأخبار الواردة في النكاح». ما یک خبر داریم و تنها همان روایت سهل ساعدی است. مرحوم شیخ نوشته است: «الواردة فی کتب الفریقین». «الظاهرة في كفاية الأمر في الإنشاء محمولة على ذلك، ويقيد بما إذا وقع القبول بعد قوله: زوجتكها، لا أنه إنشاء النكاح بقوله : يا رسول الله، زوجنيها إن لم يكن لك بها حاجة».
«وبالجملة : المراجعة إلى رواية أبان بن تغلب» که در باب نکاح بود و دیروز خواندیم. «وسهل الساعدي وغيرهما مما ورد في باب شراء العبد الآبق وبيع المصحف ، وما ورد عن أبي جعفر الباقر (ع) في باب التزويج توجب القطع بأن الفعل المضارع والأمر في هذه الأبواب وقعا مقاولة ووعدا واستدعاء، فاعتبار الماضوية لا إشكال فيه». برای ما که روشن نشد که این مقدمات را چگونه نتیجه گرفتند.