< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیداحمد مددی

98/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: اشتراط ماضویت /الفاظ ایجاب و قبول /بیع

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد الفاظ بیع بود. یکی از شرایط الفاظ بیعُ ماضویت داشتن الفاظ بود. استاد کلماتی را از مرحوم شیخ و نایینی و اصفهانی و سنهوری مطرح کردند. در این جلسه به بررسی تقدیم ایجاب بر قبول پرداخته می‌شود.

 

1بیع

1.1الفاظ بیع

1.1.1اشتراط تقدم ایجاب

مرحوم شیخ بعد از این که بحث اشتراط ماضویت را مطرح کردند، وارد بحث از تقدیم ایجاب بر قبول شدند. به عبارت دیگر، یک بحثی مطرح است که نام آن را هیئت تالیفی می‌گذارند. این که باید ایجاب مقدم بر قبول باشد، ناظر به هیئت تالیفی است. در زندگی بشر، عقود نقش بسیار بسزایی دارد و ارکان عقود نیز ایجاب و قبول است. این مطلب اختصاص به دنیای اسلام ندارد بلکه در دنیای غرب نیز مطرح است. ما این مساله را هم در میان اهل تسنن و هم در میان اهل تشیع بحث می‌کنیم.

1.1.1.1بررسی کلام سنهوری

1.1.1.1.1مرحله اول ایجاب: مقاوله

سنهوری برای ایجاب و قبول مراحلی را مطرح کرده بود. اولین مرحله ای که ایشان ذکر کرده بود، همان مقاوله بود که در نکاح آن را خِطبه می‌گویند و معادل فارسی آن خواستگاری است. به گفته ایشان، این مرحله ایجاد حق قانونی نمی‌کند. مثلا اگر کسی از خانمی خاستگاری کند، مانع از خواستگاری مرد دیگری نمی‌شود، هر چند که در فقه ما خواستگاری دوم، مکروه است. در بیع نیز روایت، کراهت را ثابت می‌کند؛ اما به هر حال ایجاد حق قانونی نمی‌کند.

بله؛ نسبت به خانمی که عده وفات را دارد، در میان اهل شیعه فتوا بر این است که حق خواستگاری وجود ندارد. آیه قرآن نیز می‌فرماید: حتی قصد خواستگاری نیز نباید بشود.﴿و لا تعزموا عقدة النکاح ..﴾[1] هر چند که در میان اهل سنت بین عده وفات و طلاق فرقی گذاشته نشده است؛ اما در میان اهل تشیع در عده وفات این فتوا وجود دارد. بلکه بعضی به وطی بالشبهه نیز تعمیم دادند. این تعمیم هایی که وجود دارد اگر دلیلی از ائمه صادر شده باشد، متبع است؛ اما در غیر این صورت قیاس و استحسان ... است و معتبر نیست.

1.1.1.1.2مرحله دوم: ایجاب معلق

سنهوری مرحله دوم ایجاب را ایجاب معلق می‌داند. مثلا کسی می‌خواهد یک کیلو پرتقال را بخرد، می‌گوید: این یک کیلو پرتقال را به فلان قیمت می‌فروشم؛ اما اگر تا دو ساعت دیگر قیمت آن بالا رفت، به همان قیمت بالاتر می‌فروشم. مرحوم شیخ این نوع ایجاب را قبول ندارد؛ زیرا یکی از شرایط عقد، تنجیزی بودن آن است. التبه تذکر این نکته لازم است که بحث ما در مورد این مطلب نیست؛ زیرا بحث ما در مورد هیئت تالیفی عقد است؛ اما سنهوری این مطلب را گفته است و ما این مطلب را در بحث تنجیز عقد مطرح می‌کنیم.

1.1.1.1.3مرحله سوم: ایجاب قطعی

سنهوری مرحله سوم از ایجاب را ایجاب قطعی ذکر کرده است. به اصطلاح ما این مرحله همان تنجیز عقد است. بعد ایشان فصلی را مطرح می‌کنند که نام آن منشا لزوم ایجاب است.

تذکر این نکته لازم است که کتاب وسیط اصولا شرح قانون مصر است و قانون جدید و قدیم مصر را بررسی کرده است؛ لذا بعضی اوقات تعبیر به قانون جدید و قدیم می‌کند.

یکی از مناشئ لزوم بیع را موالات بین ایجاب و قبول می‌داند. حال اگر ایجاب تنها باشد و قبول هنوز نیامده باشد، عقد لازم می‌شود یا نه؟ این بحث مبنی بر این نکته است که عقد را به معنای ایجاب و قبول بدانیم یا فقط ایجاب بدانیم. مناسب بود که اول حقیقت ایجاب و قبول روشن بشود تا این بحث نیز روشن بشود. اگر حقیقت ایجاب همان عقد باشد و توافق دو اراده باشد، برای لزوم نیازی به قبول نداریم.

1.1.1.1.4بررسی عبارت سنهوری و توضیحات استاد

سنهوری می‌گوید در قانون قدیم مصر این گونه آمده است: نصٌ یُبَیّین ما إذا کان الموجب یبقی ملزما بالبقاء علی ایجابه المدة الکافیة لاقتران القبول بالایجاب، این بحث در مورد فاصله بین ایجاب و قبول است. ما باید حقیقت عقد را روشن کنیم. آیا با ایجاب تنهایی، محقق می‌شود یا نه؟ چون بعضی از آقایان ما معتقدند که عقد فقط ایجاب است، لذا قبول دائما فضولی است. اگر کسی عقد را فقط ایجاب بداند دیگر این بحث مطرح نمی شود

یبین ما إذا کان الموجب یبقی ملزَما بالبقاء علی ایجابه المدة الکافیة لاقتران القبول. خود این مدت هم یک دفعه تعیین می کند و می‌گوید من فروختم شما تا ده دقیقه حق دارید که قبول بکنید یا نه؟ یک دفعه معین نمی کند، می گوید فروختم، آن هنوز نگفته قبول کردم ایشان گفت برگشتم، اگر گفت قبول کردم نمی تواند بگوید برگشتم

فکان القضاء، مراد از قضاء در این جا یعنی پشتیبانی قانونی. فکان القضاء یذهب إلی أن للموجب أن یعدل عن ایجابه مادام الایجاب لم یقترن بالقبول

و لکنه معذلک ذهب إلی أن الایجاب المقرون باجلٍ، یُلزم الموجبَ، موجب یعنی کسی که ایجاب است، بالبقاء علی ایجابه طول هذه الاجل، اگر زمانش معین بود در طول آن زمان حق ندارد برگردد

سواء حدد الاجل صراحتا أو ضمنا

مثلا گفت من به شما فروختم تا ده دقیقه شما فرصت قبول دارید، بعد از یک دقیقه خودش برگشت، ایشان می‌گوید تا مادام ده دقیقه گفته، تا ده دقیقه حق ندارد برگردد.

و بنی هذا لا علی اساس الارادة المنفردة، نه این که چون اراده هست بل علی اساس أن هناک عقدا، ایشان تعبیر به عقد کرد انصافا عهد بهتر از عقد است، یک تعهدی است که داده است.تم بین الموجب و الموجب له، ایشان خیلی وقت ها به جای موجِب می گوید موجَب له یعنی قابل و مشتری یلزم الاول بأن لا یعدل، این یُلزم باید التعهد باشد أن لا یعدل عن ایجابه المدة بأن لا یعدل عن ایجابه، و قد تم هذا العقد بقبولٍ ضمنی من الموجب له، این عقد تا این جا تا ده دقیقه أو بسکوته، لأن هذا الاجل فی مصلحته، یعنی می خواهد بگوید در حقیقت این تا ده دقیقه عقد تمام است، همین که ایشان هم نگفته عقد تمام است و ذهب القضاء ایضا إلی أن عدول الموجب عن ایجابه فی وقت غیر مناسب له حقا فی التعویض علی اساس المسئولیة التقصیریة

این به لحاظ نکته عقدی و اعتباری نیست؛ بلکه به این لحاظ است که این کار منشا چه ضرر هایی برای او شد، لذا یک اصطلاحی دارند یک دفعه قضا و دادگستری و قانون پشتوانه آن اعتبار شماست، یک دفعه دادگستری پشتوانه کوتاهی شماست. مثلا می‌گوید تو با این برگشتن به من ضربه زدی. و اما الفقه وقتی سنهوری کلمه فقه را می گوید بیشتر به فقه حنفی نظر است زیرا خودش تصریح می‌کند که نحن هنا ناخذ بالمذهب الحنفی و هو المذهب الذی قصد القانون الجدید أن یستمد منه فی هذه المسئلة، و قد اختلفت الحنفیة مع الشافعیة، لکن متعارف در مصر بیشتر شافعی است.

علی ای حال مراد ایشان از فقه اما الفقه غالبا بین این دوتاست، حنفی و شافعی فکان ایضا یقول ایضا مع القضاء أن الایجاب یلزم مدة الاجل لکنه کان یتقلب فی تفسیر هذه القوة الملزمة بین هذه النظریات الثلاث

نظریة الارادة المنفردة، یعنی همین اراه موجب الزام وی می‌شود.

نظریة العقد الضمنی، مراد از عقد ضمنی این است که وقتی بایع مثلا ایجاب را خواند، عقد محقق شده است ولی این یک عقد ضمنی است یا تا زمانی که قبول نیامده است، عقد لفظی محقق نشده است؛ اما عقد ضمنی محقق شده است.

سنهوری می‌گوید: چون مجلس، مجلس عقد است و با هم قبلا صحبت کردند این عقد پیدا شد و فرض کنید دو دقیقه گذشت و مشتری گفت قبلتُ، عقد در این فاصله ضمنی است و با گفتن قبلت لفظی می‌شود.

و نظریة المسئولیة التقصیریة مراد این است که اگر شما بخواهید برگردید ممکن است برای این طرف ضرر ایجاد بکند؛ پس از این جهت که طرف در مشکل واقع نشود شما حق برگشت ندارید. إذا عُیّن میعادٌ للقبول التزم الموجب بالبقاء علی ایجابه إلی أن ینقضی هذا المیعاد و قد یستلخص المیعاد من ظروف الحال أو من طبیعة المعاملة،


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo