< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

83/11/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / مسئله 17 / الدخول اعم من القبل و الدبر

مسألة 17: الدخول الذى يستقرّ به تمام المهر هو مطلق الوطء ولو دبراً (آيا وطى اعم از وطى در قبل و دبر است؟) و إذا إختلف الزوجان بعد ما طلّقها فادّعت وقوع المواقعة (تا بتواند تمام مهر را بگيرد)و انكرها (زوجه مواقعه را انكار كرد) فالقول قوله بيمينه (چون زوج منكر است بايد قسم بخورد) و له أن يدفع اليمين عن نفسه بإقامة البيّنة على العدم (عدم دخول) إن أمكن كما إذا ادّعت المواقعة قبلا و كانت بكراً و عنده (زوج)بيّنة على بقاء بكارتها (مثال ساده ترى مى توان آورد به اين بيان كه زوج بينّه اقامه كند كه از زمان عقد در شهرى و زوجه در شهر ديگرى بوده است).

عنوان مسئله:

اين مسئله داراى سه فرع است:

فرع اوّل: وطيى كه زوجه را مستحق تمام مهر مى گرداند اعم است از وطى در قُبل و دْبر.

فرع دوّم: در هنگام اختلاف قول زوج مقدّم است.

فرع سوّم: زوج به جاى يمين مى تواند بيّنه بياورد در حالى كه در مسائل منازعات كمتر چنين گفته مى شود، چون بيّنه براى مدّعى و قسم براى منكر است.

فرع ديگرى را كه غالب فقها متعرّض شده اند ولى مرحوم امام نفرموده اند اين است كه اگر زوج و زوجه خلوت كنند و چند روز به همين وضع باشد، اگر زن ادّعاى وقوع مواقعه كند، آيا خلوت اماره بر دخول است؟

فرع اوّل: وطى اعم است از وطى در قُبل و دُبر

اقوال:

ادّعاى اجماع شده است كه اعم است.

مرحوم كاشف اللثام مى فرمايد:

إذا دخل الزوج و يتحقّق بالوطء قبلا أو دبراً لا بما يقوم مقامه من إنزال بغير ايلاج أو لمس عورة أو نظر اليها أو قبلة كما قاله ابوعلى (ابن عقيل) ولا بالخلوة كما سيأتى استقرّ استحقاق المرأة كمال المهر بالإجماع و النصوص (آيا به همه مطلب مى خورد يا فقط در مورد استقرار است؟ ظاهراً اجماع به تمام مطلب مى خورد).[1]

 

مرحوم صاحب حدائق مى فرمايد:

المسألة الثانية: لاخلاف بين الأصحاب فى أنّ الوطئ الموجب للغسل موجب للاستقرار ملك جميع المهر.[2]

اين را بايد ضميمه كنيم به ادّعاى اجماعى كه در باب غسل شده كه وطى در قبل و دبر موجب غسل است و اين مسئله اجماعى است و خواهيم ديد كه نه تنها اجماع اصحاب بلكه اجماع مسلمين است كه غسل بر هر دو حاصل مى شود.

صاحب جواهر مى فرمايد:

المشهور بين الأصحاب شهرة عظيمة.[3]

در باب غسل هم ادّعاى اجماعاتى شده است كه در جلد سوّم جواهر آمده است.

چرا مرحوم صاحب جواهر تعبير «شهرة عظيمة» دارد؟ مگر در مسئله مخالفى داريم؟

صاحب جواهر اين جمله را در مقابل اين كه آيا خلوت كافى است يا نه، مى فرمايد و شهرت عظيم را براى نفى خلوت مى داند يعنى وطى موجب مهر است نه خلوت. ايشان در اين مسئله قائل است كه مخالف هم داريم.

ادلّه:

1ـ اجماع:

همان گونه كه بيان شد مسئله اجماعى است و ظاهراً مخالفى ندارد ولى جاى تأمّل است، چون اجماع مدركى است، چرا كه مسئله دلايل متعدّدى دارد و احتمال دارد مجمعين نظرشان به ادلّه ديگر بوده است .

2ـ آيه:

قرآن مى فرمايد: ﴿لا جناح عليكم ان طلّقتم النساء مالم تمسّوهنّ﴾[4] آيامسّ عرفى است كه به معنى تماس است؟ به يقين و اجماع قائم است كه مراد از مسّ در اين آيه وطى است پس مس كنايه از وطى است و وطى عام است. در واقع آيه به ضميمه اجماع مسئله را حل مى كند ولى مشكل اجماع (مدركى بودن) در اينجا هست.

3ـ روايات:

عمده دليل اين مسئله روايات متعدّد است و بعضى تعبير «أولج» و بعضى تعبير «أدخل» و بعضى تعبير «الوقاع» دارد كه همه عام است و از هر كدام يك نمونه مى خوانيم.

بعضى از روايات صحيح و بعضى غير صحيح است ولى من حيث المجموع معتبر است و عمل مشهور هم ضعف سند را جبران مى كند.

* ... عن سهل بن زياد (ضعيف است) جميعاً عن إبن أبى نصر، عن داود بن سرحان عن ابى عبدالله(عليه السلام)قال: اذا أولجه فقد وجب الغسل و الجلد و الرجم (اگر زناى غير محصنه باشد) و وجب المهر.[5]

چرا حضرت «أولجه» مى گويد؟ ضمير به محلّ ايلاج بر مى گردد. دلالت روايت به حسب اطلاق است چون لفظ ايلاج مطلق است.

* ... عن محمّد بن مسلم عن أبى عبدالله(عليه السلام) قال: سألته عن الرجل و المرأة متى يجب عليهما الغسل؟ قال: إذا أدخله وجب الغسل و المهر و الرجم (بعضى روايات عدّه را هم اضافه كرده اند).[6]

* ... عن يونس بن يعقوب قال: سألت أبا عبدالله(عليه السلام) عن رجل تزوّج امرأة فأغلق الباب و أرخى ستراً و لمس و قبّل ثمّ طلّقها أيوجب عليها الصداق؟ قال: لايوجب الصداق إلاّ الوقاع (كه مطلق است).[7]

اين تعبيرات مطلق است و دخول در قُبل و دُبر را شامل است.

روايات متعدّدى در اين باب و در ابواب ديگر داريم كه مى گويد: إذا التقى الختانان وجب الغسل [8] ، بعضى گمان كرده اند اين أحاديث جزء رواياتى است كه دلالت بر عموم مى كند و صاحب جواهر هم اين روايت را ذكر كرده است و بعضى توهّم كرده اند كه صاحب جواهر هم اين روايات را دليل بر عموم مى داند.

ختان رجل محلّش معلوم است; در مورد مرأة در قسمت فوقانى محلّ زائده كوچكى است كه آن را عرب به عنوان ختان قطع مى كردند كه اين كار را خفض الجوارى (جوارى جمع جاريه است) مى گفتند و گاهى به آن ختان مى گفتند كه در روايات از آن نهى شده است و در بعضى روايات ضيعفه هم امر به آن شده است. معنى تماس محل ختانان با هم به معنى دخول است و فقط دخول در قُبل را شامل مى شود، پس نمى توان از آن اطلاق فهميد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo