< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

83/12/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح/ ادامه مسئله 24 /

حديث اخلاقى: نشانه هاى مؤمن

مقدّمه:

روايات متعدّدى در مورد علامات مؤمن از حضرات ائمّه معصومين(عليهم السلام) وارد شده است.

متن حديث:

قال الصادق(عليه السلام): المؤمن من طاب مكسبه وحسنت خليقته و صحّت سريرته و أنفق الفضل من ماله و أمسك الفضل من كلامه .[1]

ترجمه حديث:

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: مؤمن كسى است كه كسب و كارش پاك و پاكيزه است، اخلاقش خوب است، و درون و نيّت و باطنش درست است، اگر اضافه اى بر نياز زندگى دارد، انفاق مى كند و اضافات سخن را حذف مى كند.

شرح حديث:

ادّعاى ايمان بسيار ساده ولى رسيدن به حقيقت آن بسيار مشكل است. در اين روايت امام(عليه السلام) پنج صفت براى مؤمن بيان مى كند.

كسب و كارش پاكيزه است، انسان بايد ببيند در آمدش از كجاست آيا حلال است يا حرام؟ بسيارند كسانى كه ادّعاى ايمان مى كنند ولى در امور مالى مشكل دارند. در زمان ما جمعيّتى هستند كه ادّعاى ايمان مى كنند ولى در آخر سال بازار سياه درست مى كنند و مردم را به زحمت مى اندازند تا در آمد بيشترى بدست آورند، كه اين طيب مكسب نيست; و يا در امور مربوط به ارثيّه ها هر روز نامه هاى متعدّدى داريم كه دختران يا مادر را از ارث محروم مى كنند كه اين برنامه زمان جاهليّت است; و يا صندوقهايى به نام قرض الحسنه با سود 28% و يا 30% درست كرده اند. آيا اين كارمزد است؟! كار مزد حداكثر 2% مى شود و بيشتر از آن ربا است.

و يا مؤسّساتى مانند گلدكوئيست و امثال آن ـ كه فتوايى هم از ما جعل كرده اند ـ يك كلاهبردارى آشكار است.

اخلاق مؤمن خوب است و با همسر، فرزند، همسايه، دوست و دشمن و ... خوش اخلاق و خوش برخورد است و اگر امر به معروف و نهى از منكر و ارشاد جاهل هم مى كند، با زبان خوب است .

حسن خلقش تصنّعى نيست و ظاهر و باطنش يكى است و در باطن هم خيرخواه مردم است و درون او پاك است و حسود و بخيل نيست.

اضافات اموالش را در راه خدا انفاق مى كند. بسيار هستند كسانى كه اموال را جمع مى كنند و فقط خازن للغير هستند و در روز قيامت فقط بايد جواب اموال را بدهند و بهره اى از آن نمى برند. بايد توجّه داشت وقتى انسان انفاق مى كند ابتدا به دست خدا مى رسد. عدّه اى در ابتداى سال تمام لوازم منزل را نو مى كنند، در مقابل عدّه اى بايد حسرت بخورند، آيا اگر انسان وجدان داشته باشد اين برايش گواراست؟!

مؤمن حرف زيادى نمى نزند چرا كه بدبختى انسان در زياد سخن گفتن او است كه دشمنى ايجاد مى كند و انسان را از خدا غافل مى كند و به سبب آن انسان وارد غيبت مى شود.

اين روايت يك برنامه پنج مادّه اى است كه اگر پياده شود بسيار مؤثّر است. ما داراى چنين فرهنگ قوى هستيم، الحمدلله فرهنگ اهل بيت(عليهم السلام) پيش مى رود و برنامه اى كه در لبنان پياده شد نمونه آن است. غربيها فكر مى كردند كه لبنان يك لقمه آماده است و عدّه اى را براى حمايت از خود به راه انداختندكه در مقابل آنها وقتى حزب الله مردم را به حضور در صحنه دعوت كرد، سيل خروشانى به راه افتاد كه اين هم در سايه مكتب اهل بيت(عليهم السلام)است.

دشمن مى خواهد سه كار انجام دهد:

دين زدايى از خاورميانه.

پياده كردن لوازم غربى دين زدايى كه يكى از لوازم آن جرم زدايى از روابط جنسى است.

تثبيت منافع نامشروعشان در خاورميانه.

سابقاً با عنوان استعمار ،كشورها را استثمار مى كردند، امروزه با عنوان دموكراسى پيش مى آيند كه به جز استعمار چيزى نيست; امّا بايد بدانند كه دين، ايمان و تشيّع در دنيا پيش رفته است و خاورميانه يكپارچه و دين زدايى خواب و خالى بيش نيست.

اميدوارم كه در سايه مكتب اهل بيت(عليهم السلام) خود و جامعه خود را اصلاح كنيم.

* * *

بحث در مسئله 24 از مسائل ابواب مهور از فروع مسئله 23 است و اساس مسئله اين است كه اگر ولىّ فرزند صغير را ازدواج دهد و مهر را يا تبرعاً و يا به خاطر اين كه صغير مالى نداشت، پرداخت كند و فرزند بعد از بلوغ و قبل از عروسى طلاق دهد، بايد نصف مهر بر گردد. در اينجا نصف به چه كسى بر مى گردد ولد يا ولىّ؟

ما مسئله را توسعه مى دهيم. به عنوان مثال فرزند كبيرى را پدر ازدواج مى دهد و مهر را نقداً پرداخت مى كند پيش از عروسى، فرزند طلاق مى دهد در اينجا نصف مهر كه بر مى گردد به ولىّ بر مى گردد يا به فرزند؟

پس اين مسئله منحصر به صغير نيست در كبير هم تصوّر دارد و حتّى منحصر به پدر هم نيست بلكه اگر عمو يا شخص خيّرى هم مهر را پرداخت كند با اين بحث پيش مى ايد.

اقوال:

بسيارى از فقها به اين مسئله متعرّض شده اند. مرحوم كاشف اللثام [2] اين مسئله را متعرّض شده و مانند امام(ره) معتقد است كه نصف مهر به ولد بر مى گردد.

مرحوم شهيد ثانى[3] مى فرمايد:

الأقوى الثانى (نصف مهر به ولد بر مى گردد).

مرحوم محقّق در شرايع در ابتداى كلامش مى فرمايد نصف مهر به ولد مى رسد و در انتهاى كلامش مردّد مى شود.

مرحوم صاحب حدائق[4] مى فرمايد: نصف مهر به ولد بر مى گردد، چون اطلاق ادلّه چنين مى گويد.

عامّه در اين مسئله اختلاف بيشترى دارند. ابن قدامه[5] ابتدا مى گويد حق اين است كه نصف مهر به ولد بر مى گردد، سپس مى گويد احتمال دارد كه به والد بر گردد; بنابراين مسئله يك اجماع قطعى ندارد ولى بيشتر اصحاب ما معتقدند كه به ولد بر مى گردد.

ادلّه قول مشهور:

در اين مسئله روايت خاصّى نيست با استفاده از عمومات و اطلاقات و قواعد فقهى مسئله را حل كرده اند ولى ما از اين ادلّه در جلسه آينده جواب خواهيم داد.

ماهيّت پرداخت مهر از طرف ولىّ:

آيا پرداخت مهر از طرف وّلى هبه است يا تبرّع؟ اگر هبه باشد معنايش اين است كه آن را به پسر بخشيده و پسر آن را مهر قرار داده كه در اين صورت هبه به ذى رحم است و قابل بازگشت به ولىّ نيست، و گفته شده است كه اين كار به منزله «اعتق عبدك عنّى» است به اين معنى كه عبد را ابتدا در ملك من داخل كن، بعد آن را از طرف ما آزاد كن، چرا كه لاعتق الاّ فى ملك; در ما نحن فيه هم مى گويد من اين پول را به تو بخشيدم و تو آن را مهر قرار بده كه در اين صورت به ولد بر مى گردد.

امّا اگر گفتيم پرداخت مهر تبرّع است; يعنى به ولد نمى بخشد بلكه مهر را خود پرداخت مى كند، در اين صورت به ولىّ بر مى گردد.

تعبير «ضمن الوالد المهر» در روايات:

«ضَمِنَ» به چه معنى است؟ آيا ضمان به معنى نقل ذمّه به ذمّه است؟ در ما نحن فيه معنايش اين است كه ذمّه ولد مديون مهر است و والد نقل ذمّه به ذمّه مى كند كه در اين صورت چيزى مثل هبه يا بالاتر از آن است و نتيجه آن اين است كه نصف مهر به ولد بر مى گردد، چون ذمّه او مشغول بود و ولىّ نقل ذمّه كرده است.

آيه ﴿و قد فرضتم لهنّ فريضة فنصف ما فرضتم﴾[6]

مراد از ﴿فرضتم﴾ ولد است چرا كه فرض فريضه كرده است و ولىّ در واقع به جاى اوست چون ولايت مثل وكالت است بنابراين نصف ما فرضتم به ولد بر مى گردد. بعضى گفته اند كه مراد از ﴿فرضتم﴾ ولىّ است و توجّه نكرده اند كه ولىّ مثل وكيل و ولايت مثل وكالت است.

نتيجه:

با استفاده از قواعد فقهى و عمومات روشن گرديد كه پرداخت مهر از طرف ولىّ در حكم هبه به ذى رحم است و پس از طلاق و قبل از دخول نصف مهر به ولد بر مى گردد و قابل بازگشت به ولىّ نيست.


[5] ابن قدامه در مغنى، ج7، ص396.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo