< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

84/06/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 1 /

«حديث اخلاقى: مؤمن هوشيار است»

متن حديث:

قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): إتّقوا فراسة المؤمن فإنّه ينظر بنور الله في قوله تعالى:﴿إنّ في ذلك لآيات للمتوسّمين﴾.[1]

ترجمه حديث:

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد مراقب هوشيارى و ريزبينى مؤمن باشيد چون به نور الهى نگاه مى كند و با نور الهى حقايق را مى بيند و بعد فرمود اين تفسير آيه شريفه است.

شرح حديث:

اين آيه شريفه در قرآن مجيد بعد از داستان عذاب قوم لوط آمده است:

﴿فجعلنا عاليها سافلها و أمطرنا عليهم حجارة من سجيل * إنّ في ذلك لآيات للمتوسّمين * و إنّها لبسبيل مقيم * إنّ في ذلك لآية للمؤمنين﴾.[2]

با توجّه به اين آيات معنى حديث بهتر روشن مى شود. خداوند ابتدا مجازات مضاعف قوم لوط را بيان مى كند كه معنايش اين است كه زمين چنان لرزيد كه خانه ها به آسمان پرتاب شد و وارونه به زمين آمد و سنگها از آسمان بر آنها باريد. اين سنگها در منظومه شمسى سرگردان است كه وقتى اراده خدا بر آن قرار گيرد فرو مى ريزد.

انسان در مقابل عذاب الهى عاجز و ناتوان است. قوى ترين دولتهاى دنيا و تسخير كننده فضا و داراى نيروى اتمى گرفتار طوفانى شدند كه آثار آن تا چند سال باقى خواهد بود و به آسانى برطرف نمى شود و اين هشدارى است به انسانها كه مغرور نشوند و قدرت خدا را فراموش نكنند، يكى از فلسفه هاى نزول بلاها همين است.

حال چرا خداوند بعضى از اقوام را با عذابهاى مختلف مثل زلزله ها و تندبادها عذاب مى كند؟ آيا تصادفى است، يا اين كه نسبتى بين نوع گناه و نوع مجازات موجود است؟

اگر دقّت شود مى توان فهميد كه رابطه اى موجود است.

قرآن مى فرمايد: اين عذاب قوم لوط بود كه درسى براى متوسّمين است. متوسّم كسى است كه از نشانه هاى كوچك و بزرگ پى به آثار بزرگى مى برد كه ما به آنها هوشيار و با فراست مى گوييم; در ادامه قرآن مى گويد ﴿و إنهالبسبيل مبين﴾، يعنى آثار ويرانه هاى قوم لوط در مسير مسافرت شما اهل حجاز به شامات است كه مى توانيد در بين راه مشاهده كنيد و بعد مى گويد اين هم نشانه اى براى مؤمنين است.

در يك آيه ﴿متوسّمين﴾ و در آيه ديگر ﴿مؤمنين﴾ مى فرمايد كه اين دو مساوى هستند، كأنّ پيامبر از كنار هم گذاشتن اين آيات نتيجه مى گيرد كه مؤمن هوشيار است و از فراست او برحذر باشيد، چون او با نور الهى مى بيند.

علومى كه اكتسابى است با تحصيل حاصل مى شود و علومى كه موهبتى و الهى است با تقوى حاصل مى شود، هر چه تقوى بيشتر باشد آن علوم افزونتر است. انسان با تقوى وقتى در مقابل چيزى قرار مى گيرد از درون خود الهامى مى شنود و تا انتهاى آن را درك مى كند.

در روايات نوعى استخاره داريم كه مى گويد به قلبت مراجعه كن چه در آن افتاده است، اين مخصوص انسانهاى باتقوى است كه الهاماتى به آنها مى شود. علوم اكتسابى واجب و لازم است ولى براى رسيدن به علوم موهبتى تقوى لازم است، ﴿إن تتّقوا الله يجعل لكم فرقاناً﴾[3] كه وسيله جداسازى حق از باطل است، و در جاى ديگر مى گويد: ﴿نوراً تمشون به﴾[4] ، نورى كه به وسيله آن حركت مى كنيد.

از اينجا است كه ذيل روايت فهميده مى شود.

اين يك بحث دامنه دار و داراى آيات و روايات فراوانى است كه ما از آن، دو نتيجه مى گيريم:

بعضى ها خيال مى كنند كه هر چه انسان ساده تر و نادان تر باشد، به نجات و سعادت نزديكتر است در حالى كه مؤمن هوشيار است و ساده لوحى افتخار نيست و مؤمن هر چه هوشيارتر و باتقوى تر باشد بهتر است.

ما بايد در زندگى دنيا در مقابل دشمن هوشيار باشيم و نبايد منتظر باشيم كه به ما ضربه بزند وقتى نشانه هايى مى بينيم بايد بفهميم كه آنها چه مى خواهند. وقتى كه شعار آزادى و دموكراسى و كنوانسيون دفاع از حقوق زن را مطرح مى كنند بايد بدانيم چه هدفى دارند، آنها بردگى زنان را در جوامع خود دارند و دولتهاى آنها هم حامى آن است و يا در مورد آزادى به كشورى كه 25% شركت كننده در پاى صندوقهاى رأى دارد تبريك مى گويند ولى 60% حضور مردم را اعتنا نمى كنند و به رسميّت نمى شناسند، پس شعار آزادى، دروغى بيش نيست.

بايد دشمن شناس و نقشه شناس باشيم و پيش از آن كه حادثه ما را فرا بگيرد به استقبال آن برويم.

* * *

بحث در مسئله اوّل از مسائل نفقات بود و بيان شد كه به دلايل مختلف نفقه واجب است و دو شرط براى وجوب نفقه بيان كرديم:

عقد دائم باشد.

زوجه مطيعه باشد.

اقوال:

اين كه منقطعه نفقه ندارد و نفقه مخصوص دائمه است ادّعاى اجماع شده است.

مرحوم صاحب رياض مى فرمايد:

بلا خلاف بل اجماعاً كما حكاه جماعة (هم اجماع محصّل است و هم اجماع منقول).[5]

مرحوم صاحب حدائق مى فرمايد:

لاخلاف بين الأصحاب في اشتراط النفقة بالعقد الدائم فلا يجب لمتمتّع بها نفقة.[6]

مرحوم صاحب مدارك هم در كتاب نهاية المرام (كتاب مدارك باب نكاح ندارد) ادّعاى اجماع مى كند.[7]

مرحوم كاشف اللثام نيز ادعاى اجماع مى كند.[8]

مرحوم صاحب جواهر مى فرمايد:

فلانفقة لذات العقد المنقطع اجماعاً بقسميه (محصّل و منقول).[9]

بنابراين ادّعاى اجماع در اين مسئله كه عقد منقطع نفقه ندارد فراوان است ولى من العجب در اين مورد روايتى نداريم، البتّه به چند روايت استدلال شده است كه به دلالت التزامى دلالت دارد و آن رواياتى است كه مى گويد عقد منقطع در حكم استيجار است (هنّ مستأجرات) و شخص اجير نفقه ندارد.

اين روايات چون معمول بهاى اصحاب است و مسئله اجماعى و روايات متضافر و مطابق اصل است نياز به بحث سندى ندارد.

* ... عن محمّد بن مسلم عن أبى جعفر(عليه السلام) فى المتعة ليست من الأربع. لأنها لاتطلّق ولاترث و إنّما هى مستأجرة (اين نشان مى دهد كه استيجار است و در استيجار غير از اجرت چيزى ديگرى نيست).[10]

آيا متعه هم جزء زوجات اربعه است؟ احاديث مختلف است، احاديث متعدّدى داريم كه از اربع نيست و بعضى از احاديث هم مى گويد كه از أربع است. رواياتى كه محدود مى كند و مى گويد متعه از اربعه است در مقابل عامّه بوده كه مى گفتند شيعه حدّ و حصرى براى آن قائل نيست.

* ... عن عبيد بن زرارة عن أبيه عن أبى عبدالله(عليه السلام) قال: ذكرت له المتعة أهى من الأربع؟ فقال: تزوّج منهنّ ألفاً فإنهنّ مستأجرات.[11]

* العيّاشى فى تفسيره (مرسله عيّاشى) عن عبدالسلام عن أبى عبدالله(عليه السلام) ... قال: ليست من الأربع إنّما هى اجارة الحديث.[12]

چون فقها در مورد نفى نفقه از عقد موقّت روايتى پيدا نكرده اند، سراغ اين روايات رفته اند و معمولا به دو روايت اوّل استدلال كرده اند كه اينها به حكم اجير هستند و اجير نفقه ندارد.

نكته: فلسفه نفقه اى كه بيان كرديم در عقد موقّت نيست، چون زنان عقد موقّت تشكيل خانواده نمى دهند، چرا كه نوعاً زمان كوتاه است و تقسيم كار نيست كه كسب و كار به عهده زوج باشد، و كار منزل به عهده زوجه، پس اجماع، اصل، روايات و حكمت نفقه دلالت مى كند كه در عقد موقّت نفقه نيست.

 


[7] صاحب مدارك، ج1، ص474.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo