< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

84/08/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 5 /

«حديث اخلاقى»

متن حديث:

أبطأ على رسول الله(صلى الله عليه وآله) رجل فقال: ما ابطأبك؟ فقال: العرى يا رسول الله(صلى الله عليه وآله) فقال: أما كان لك جار له ثوبان؟ يعيرك أحدهما فقال: بلى فقال: ما هذا لك بأخ[1]

ترجمه حديث:

مردى از اصحاب رسول خدا در رسيدن به خدمت آن حضرت تأخير كرد، حضرت از علّت تأخير او پرسيد، مرد در پاسخ گفت: عريان بودم (بسيارى از مردم در آن زمان يك پيراهن داشتند و اگر آن را مى شستند بايد منتظر مى ماندند تا خشك شود) حضرت فرمود: آيا همسايه اى نداشتى كه دو لباس داشته باشد تا يكى را به تو عاريه دهد؟ مرد در پاسخ عرض كرد بله داشتم، حضرت فرمود: او برادر دينى تو نيست.

شرح حديث:

بايد توجّه داشت كه در جوامع بشرى عوامل اختلاف فراوانى وجود دارد، زبانها، قوميّتها، نژادها، مرزهاى جغرافيايى و ... جوامع بشرى را به گروههاى مختلف تقسيم مى كند و اگر اين اختلافها باقى بماند سرچشمه جنگ و خونريزى مى شود. يكى از عوامل مهم جنگ جهانى اوّل اختلاف نژادى بود. بسيارى از جنگهاى فعلى بين كشورها در واقع جنگ بين قوميّتها و نژادها است، ولى اسلام حلقه اتصالى بين همه اقوام ايجاد كرده است. ﴿إنّما المؤمنون إخوة﴾[2] اين يك شعار معروف اسلامى است كه مى گويد: مؤمنان با هم برادرند و حلقه اتّصال ميان آنها ايمان است; نژادها، مرزهاى جغرافيايى و قوميّتها مايه اختلاف نيست و همه عضو يك خانواده هستند و رابطه بين آنها هم اخوّت و تساوى است نه پدر و فرزندى كه يكى بر ديگرى برترى داشته باشد. اگر اين اخوّت اسلامى در دنيا پياده شود بسيارى از مشكلات حل مى گردد. در زيارت خانه خدا اخوّت اسلامى ديده مى شود چرا كه سفيد و سياه و زبانهاى مختلف همه در يك جا جمعند و هيچ احساس تفاوتى نيست و همه برادرند. اين شعار اسلامى نقش مهمّى در از بين بردن اختلافات و ايجاد وحدت در جامعه اسلامى دارد منتهى نه در حدّ يك شعار بلكه در عمل بايد ايثار و برادرى حاكم باشد.

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد وقتى همسايه لباسش را به تو نداد در واقع برادر تو نيست و اخوّت در حدّ شعار است.

ما اگر بتوانيم ارزشهاى والاى انسانى اسلام را در دنيا تبليغ كنيم موج گرايش به اسلام بيشتر مى شود. گرايش به اسلام در بين سياه پوستان آمريكا زياد است، چون ديده اند كه حقوق بشر غربى دردى از آنها دوا نكرده است.

غوغاى عجيبى در دورن درگيريهاى اخير در كشور فرانسه كه به خواستگاه آزادى و حقوق بشر معروف است وجود دارد; براى چه چندين هزار اتومبيل را آتش زدند؟ همه مى گويند دليلش تبعيض نژادى است، چون فرانسوى تبارها هشتاد درصد امكان بدست آوردن شغل دارند و ديگران بيست درصد، وقتى چنين شد طبيعى است كه عكس العمل نشان خواهند داد. در حالى كه در جامعه اسلامى بين سفيد و سياه فرقى نيست. نكته قابل توجّه اين كه اگر يك دهم آنچه در فرانسه واقع شد در كشور ما واقع مى شد چه غوغايى در دنيا بر عليه ما به پا مى كردند و تمام عوامل حقوق بشر بسيج مى شدند امّا الان هيچ خبرى نيست نه جلسه اى تشكيل مى شود و نه محكوم مى كنند. ما در چنين دنياى بى منطقى زندگى مى كنيم كه منطقش مساوى با زورش مى باشد. در چنين دنيايى شعارها و ارزشهاى اسلامى درخشنده است. اميدواريم كه همه به اين شعار عامل باشيم و آن را تبليغ كنيم.

* * *

بحث در مسئله پنجم از مسائل نفقات در اين بود كه در چه مواردى نفقه ساقط است. مرحوم امام تبعاً للجواهر مى فرمايند نفقه در سه مورد ساقط نشده و در دو مورد ساقط مى شود. سه موردى كه ساقط نمى شود عبارتند از:

1 ـ عدم تمكين زوجه به خاطر عذر شرعى مانند عادت ماهانه، احرام واجب و يا اعتكاف واجب باشد.

2 ـ عدم تمكين زوجه به جهت عذر عقلى باشد مانند بيمارى كه منافات با تمكين دارد. ما به عذر عقلى اعذار عرفى را هم ملحق مى كنيم مثلا گاهى شرايط طورى نيست كه بتواند تمكين كند مثل اين كه در منزل پدر زن، زوجه شرم شديد دارد به گونه اى كه در حدّ عسر و حرج است و مانع از تمكين مى شود كه در اين گونه موارد اگر تمكين نكند حقّ نفقه دارد.

در اين دو صورت يقيناً نفقه ساقط نمى شود و اختلافى هم نيست و دو دليل هم اقامه شد كه يكى سيره مستمّره مسلمين بود كه در صورت وجود اين اعذار اگر تمكين نكند منكرى مرتكب نشده و نفقه اش قطع نمى شو،د و دليل دوّم هم اين بود كه اين ها از شرايط مبنى عليه العقد است چون زوج مى داند كه زوجه عادت ماهانه خواهد داشت و نمى تواند در آن مدّت تمكين كند و يا عذرهاى شرعى ديگر پيش خواهد آمد و با وجود اين راضى به اين عقد مى شود.

3 ـ مسافرت زوجه:

سفر بر سه قسم است بعضى از سفرها مثل سفر حج واجب شرعى است. مرحوم امام در مورد حج تعبير واجب مضيّق دارد در حالى كه حج واجب مضيّق نيست چون واجب مضيّق مانند روزه ماه رمضان است كه وقت در آن شرط و معيّن شده است، پس حج واجب فورى است; و ممكن است سفر عقلا واجب باشد مثل سفر براى معالجه كه در اينها باز تمكين نيست ولى نفقه ثابت است.

قسم دوّم سفر اين است كه سفر واجب نيست بلكه مباح و با اذن زوج است و معنايش اين است كه زوج حقّ خودش را ساقط كرده است پس نفقه نبايد قطع شود.

و من العجب مرحوم صاحب جواهر[3] مخالفت كرده و مى فرمايد اجازه زوج حرمت سفر را برمى دارد ولى حكم وضعى كه سقوط نفقه است در جاى خود محفوظ است.

قلنا: كسى كه اجازه مى دهد دلالت التزاميه اش اين است كه حقّ تمكين را ساقط كرده است.

مرحوم صاحب جواهر فقط به دلالت مطابقى اذن توجّه كرده و دلالت التزامى را مدّ نظر قرار نداده اند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo