< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

84/08/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 6 /

«حديث اخلاقى: اهميّت مشورت»

متن حديث:

عن أبى عبدالله(عليه السلام): ما يمنع أحدكم إذا ورد عليه ما لا قبل له (توانايى حل آن را ندارد) به أن يستشير رجلا عاقلا له دين و ورع ثمّ قال: أما إنّه إذا فعل ذلك لم يخذله الله (از اين عبارت استفاده مى شود كه خداوند هم به مشورت كننده كمك مى كند) بل يرفعه الله و رماه بخير الأمور و أقربها إلى الله.[1]

ترجمه حديث:

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: چه مانعى دارد كه وقتى براى هر يك از شما مشكلى پيش مى آيد كه توانايى حل آن را ندارد، با شخصى مشورت كند كه عاقل و باتقوى است (كأنّ امام اشاره به اين دارد كه بعضى فكر مى كنند كه مشورت عيب و نقص است ولى امام از آن دفاع كرده و مشورت را دليل بر نقصان نمى داند)، آگاه باشيد كسى كه چنين كند خدا او را گمراه نمى كند بلكه او را بالا مى برد و به كارهاى خير موفّق و به أقرب آنها به خدا توفيق مى دهد.

شرح حديث:

از آداب معاشرت اسلامى مشورت در كارهاى مهمّ زندگى است. روايات فراوانى در مورد اهميّت مشورت و شرايط مشورت شدگان وارد شده است.

يك عقل هر قدر كشش داشته باشد، ده عقل ده برابر آن است و مسائل زندگى مهمتر از آن است كه انسان با عقل واحد بتواند آن را حل كند. از بزرگى پرسيدند همه چيز را مى دانى؟ در پاسخ گفت: همه چيز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر متولّد نشده اند. به اين معنا كه هر عقلى دركى دارد و وقتى عقلهاى ديگر به آن اضافه شد باعث مى شود كه انسان راه حل را بيابد، كه اين نقص نيست و به همين جهت است كه عقلاى عالم در همه جا كارها را به وسيله شوراها انجام مى دهند چه با ايمان باشند و چه بى دين.

قرآن هم بر اين امر تأكيد دارد و در حالى كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) عقل كلّ است به او توصيه مى شود كه با ديگران مشورت كند (و شاورهم فى الأمر) تا در زندگى ديگران هم مشورت باب شود.

در روايات اسلامى تأكيد فراوانى بر صفات مشاوران شده است. در اين روايت نيز دو صفت براى شخص مورد مشورت بيان شده: اوّل اين كه عاقل باشد كه اين عقل خبرويّت را هم شامل است. علاوه بر اين متدّين هم باشد تا انسان به نتيجه برسد.

در روايت بعد از اين امام چهار صفت براى مشاورين ذكر مى كنند:

1 ـ عاقل باشد.

2 ـ حرّ و آزاد و متديّن باشد تا حرف خود را بزند.

3 ـ دوست و برادر خيرخواه تو باشد تا مصلحت تو را مصلحت خود بداند.

4 ـ اهل سرّ باشد تا بتوانى تمام اسرارت را به او بگويى و مشورت بگيرى، چون اگر تمام اسرار را نگويى ممكن است جواب گمراه كننده به تو بدهد، پس لازم است كه سر نگه دار باشد.

اين شرايط بسيار حساب شده و دقيق است.

نتيجه: مسئله مشورت در همه چيز حتّى در مسائل علمى هم لازم است; يكى از سنّتهاى حوزه علميّه مباحثه است، كه در واقع نوعى مشورت علمى و شوراى علمى است و نبايد متروك شود.

مباحثه قدرت بيان، قدرت انتقاد و همكارى در بحث را تقويت مى كند، ولى بايد به جدال كشيده نشود.

مشورت براى همه لازم است. مسئولين رده بالا حتّى مراجع همه بايد مشاور داشته باشند چرا كه «من استبدّ برأيه هلك; كسى كه استبداد به رأى داشته باشد هلاك مى شود» به خصوص جوانان در مسائل زندگى از مشورت با پدر و مادر و بزرگترهاى فاميل مضايقه نكنند. بعضى از جوانان فكر مى كنند كه اجازه پدر در مورد ازدواج دختر بكر، مانع است ولى موارد فراوانى ديده شده كه ازدواج بدون اجازه پدر بسيار مشكل ايجاد كرده است. بايد به جوانان آموخت كه تجربه آنها در زندگى از پدر و مادر كمتر است ولو تحصيل كرده باشند.

در مورد رؤيت هلال هم مشكل با شورا حل مى شود، يعنى نمايندگانى از مراجع باشند و اطّلاعات رسيده را با هم جمع كنند و نظر واحدى بدهند. رؤيت هلال حكم شرعى نيست كه مرجع مجبور شود فتوا دهد بلكه مى تواند سكوت كند و تعيين لازم نيست، اگر شورا به نتيجه رسيد، نعم المطلوب و اگر نرسيد مرجع هم سكوت مى كند و سكوت در موضوع مشكلى ندارد.

* * *

بحث مسئله ششم از مسائل نفقات به در نفقه بائن حامل رسيد.

صورت چهارم: طلاق بائن حامل

به عنوان مثال زنى سه طلاقه شده يا طلاق خلع يا مبارات داده شده و حامل است آيا نفقه دارد يا نه؟

اجماع علماى ما بر اين است كه نفقه دارد مرحوم صاحب رياض و صاحب جواهر هم اجماع را مى گويند. اهل سنّت هم قائل به نفقه هستند.

ادلّه:

سه دليل براى نفقه بائن حامل ذكر كرده اند:

1 ـ اجماع:

اجماع مدركى است و به عنوان مؤيد خوب است.

2 ـ آيه: ﴿و إن كنّ أولات حمل فأنفقوا عليهنّ حتّى يضعن حملهنّ﴾[2]

گفته شده آيه اطلاق دارد و رجعيّه و بائنه را شامل مى شود.

قلنا: از دو جهت اين اطلاق مخدوش است:

1 ـ تمام آيات سابقه در مورد رجعيّه است اگر ما آيه ششم را به آيات قبل عطف كنيم در اين صورت اين آيه هم مربوط به رجعيّات مى شود و مفهوم ندارد كه اگر رجعى حامل نبود نفقه دارد بلكه حامل هم نباشد نفقه دارد و اين كه آيه چنين مى گويد براى اين است كه در مورد حامل به سه ماه قناعت نشود، بلكه تا زمانى نفقه بدهند كه وضع حمل كند.

اگر اصرار كرديد كه آيه ششم به سياق آيات گذشته نيست و از آيه چهارم سياق آيات عوض شده ﴿واللائى يئسن من المحيض ...﴾ و آيه مطلق است در اين صورت مى گوييم صدر آيه ششم مى گويد: ﴿أسكنوهنّ من حيث سكنتم من وجدكم﴾ بعد مى فرمايد: ﴿و إن كنّ أولات حمل﴾

در اين صورت آيه اسكان را براى همه مى گويد در حالى كه معتدّه بائن مطلقا اسكان ندارد؟ بلكه معتدّه رجعيّه اسكان دارد، پس معلوم مى شود، مراد معتدّه رجعيّه است و اين قرينه بر اين است كه آيه اطلاق ندارد.

3 ـ روايات:

عمده دليل ما روايات صريحه است. پنج روايت در باب 7 داريم كه دلالت دارد. دو روايت را از باب نمونه بيان مى كنيم:

* ... عن عبدالله بن سنان عن أبى عبدالله(عليه السلام) فى الرجل يطلّق امرأته و هى حبلى قال: أجلها أن تضع حملها و عليه نفقتها حتّى تضع حملها (روايت عام و همه مطلّقات را شامل است)[3] .

* ... عن أبى الصباح الكنانى عن أبى عبدالله(عليه السلام) قال: إذا طلّق الرجل المرأة و هى حبلى أنفق عليها حتّى تضع حملها الحديث.[4]

سه حديث ديگر هم به همين مضمون است كه بعضى داراى سند معتبر و بعضى مخدوش است ولى روايات متضافر و معمول بهاى اصحاب است كه جبران ضعف سند مى كند.

سه روايت ديگر هم داريم كه صريح نيست ولى امام سئوال مى كند «حبلى هى؟»[5] مى گويد نه و امام مى فرمايد: نفقه ندارد آيا معنى آن اين نيست كه اگر حبلى بود نفقه داشت. حسن اين روايات اين است كه در خصوص بائنه است، ولى رواياتى كه قبل از اين برشمرديم مطلق است، پس مجموعاً هشت روايت مى شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo