< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

84/10/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 18 /

«موضوع: مشورت»

متن حديث:

كنّا عند أبى الحسن الرضا(عليه السلام): فذكر أباه، فقال: كان عقله لاتوازن به العقول و ربّما شاور الأسود من سودانه فقيل له: تشاور مثل هذا؟ فقال: إنّ الله تبارك و تعالى ربّما فتح على لسانه، قال: فكانوا ربما أشاروا (مشورت دادن) عليه بالشىء فيعمل به من الضيعة و البستان.[1]

ترجمه حديث:

راوى مى گويد ما در نزد امام رضا(عليه السلام) بوديم، سخن از امام موسى بن جعفر(عليه السلام) به ميان آمد، حضرت فرمود: عقل پدرم از همه عقول بالاتر بود، ولى با خدمتكاران خود مشورت مى كرد (أسود در اصطلاح اهل حجاز به معنى خادم و كارگر است چرا كه سابقاً كارگرها و برده ها سياه پوست بودند)[ از ذيل حديث استفاده مى شود كه حضرت مزرعه اى داشتند كه تعدادى كارگر در آن كار مى كردند و گاهى حضرت با اين كارگران مزرعه هم مشورت مى كردند].

به حضرت عرض شد كه شما با آن عقل و درايت چرا با اين كارگرها مشورت مى كنيد؟! در جواب آنها فرمود: چه بسا خداوند متعال بر زبان او سخنى جارى كند كه به حال ما مفيد و راه گشا و كارگشا باشد; گاهى همين أسود مشورتى به امام مى داد و امام هم به نظريّه او عمل مى كرد.

شرح حديث:

مسئله مشورت مسئله اى است كه صغير و كبير ندارد. البتّه به ما گفته شده كه با بخيل ترسو، فاسق و ... مشورت نكنيد ولى گفته نشده كه با كوچكتر يا مساوى خود مشورت نكنيد.

لازم نيست انسان حتماً با استادش مشورت كند بلكه گاهى با همدرس و گاهى هم با شاگرد مشورت مى كند، ما بسيارى از مسائل را از شاگردانمان و گاهى از دوستان هم رديف مان ياد گرفته ايم.

هر مغزى درك مخصوص به خودش را دارد و چه بسا خداوند راه حل مشكلات را بر زبان افرادى جارى كند كه كوچكتر از ما هستند. بنابراين مسئله مشورت كه از مسائل مهمّ اسلامى است نبايد منحصر به گروه خاصّى شود بلكه انسان بايد در اين گونه مسائل از دوستان هم رديف و يا افرادى كه كمتر و كوچكتر از او هستند استفاده كند و اين يك درس بزرگ است.

معروف اين است كه مسئله شورا در قرآن در دو آيه آمده ولى واقع اين است كه در سه آيه آمده است:

1 ـ مشورت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) با اصحاب:

﴿و شاورهم فى الأمر﴾[2] اى پيغمبر در امور مهمّ با آنها مشورت كن (مشورت عقل كل با زير دستان خود).

بعضى فكر مى كنند مشورت پيغمبر با اصحاب فقط تشريفات بوده ولى چنين نيست، چون گاهى پيامبر نظرات آنها را مى پذيرفت و مطابق نظر آنها عمل مى كرد كه نمونه آن در غزوات اسلامى مانند جنگ احد و جنگ خندق وجود دارد كه باعث نجات مسلمين شد و سرنوشت جنگ را تغيير دارد.

2 ـ مشورت مؤمنين با يكديگر:

﴿و أمرهم شورى بينهم﴾[3] . يكى از امتيازات مؤمنان راستين اين است كه كارهايشان را با مشورت انجام مى دهند كه تعبير ﴿بينهم﴾ مشورت مساوى با مساوى و با كوچكترها و بزرگترها را شامل مى شود.

3 ـ مشورت در مورد فصال بچّه شيرخوار:

﴿فإن أرادا فصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح عليهما﴾.[4]

زن و شوهر با هم مشورت كنند، در حالى كه ظاهراً يك مسئله ساده است ولى اسلام مى گويد حتّى يك مسئله ساده را هم در محيط خانواده به صورت مشورت انجام دهيد. اين نشان مى دهد كه نقش زن و مرد در خانواده نقش همزيستى مسالمت آميز است نه حاكم و محكوم اگرچه ﴿الرّجال قوّامون على النساء﴾[5] داريم، ولى همزيستى مسالمت آميز در كنار هم مراد است.

بر اين اساس بايد به مشورت اهميّت دهيم و در محيط خانواده و جامعه به افكار يكديگر احترام بگذاريم و مشورت را بايد در صغير و كبير راه دهيم.

حضرت على(عليه السلام) در روايتى به ابن عباس فرمود: من گاهى به تو مى گويم به من مشورت بده، وقتى تو به من مشورت دادى، گاهى عمل مى كنم و گاهى هم عمل نمى كنم و تصميم نهايى با من است.

* * *

در اين ايّام بحثى درباره ولايت فقيه و چگونگى دخالت آراى مردم در اين مسئله در ميان گروهى از كسانى كه همه در خط نظام هستند مطرح است و تصوّر ما اين است كه اين نزاع لفظى است و ما در جلسات آينده مبانى فقهى دخالت آراى مردم و ربط آن با ولايت فقيه را عرض خواهيم كرد.

در شرايطى كه دشمن خط و نشان كشيده و هر روز عربده اش بلندتر از روز قبل است و تهديداتش شديدتر مى شود، علاقمندان نظام نبايد در مقابل هم بايستند و مجلس مناظره تشكيل دهند. در اين شرايط صلاح نيست و اگر بحثى هم باشد بايد در زمان ديگرى مطرح شود، در حالى كه نزاع لفظى است و همه افرادى كه بحث مى كنند در خطّ نظام هستند.

از اين كه تمام دنيا و سران قويترين كشورهاى جهان دور هم جمع شده و در مورد ما سخن مى گويند معلوم مى شود كه جمهورى اسلامى ايران كشورى قوى و مقتدر است چون اگر نظامى ضعيف بود نياز به اين برنامه ها نبود.

در مقابل دشمن نبايد قدمى به عقب برگرديم، تا ديروز مى گفتند غنى سازى نبايد در ايران باشد، امروز مى گويند تحقيقات علمى هم نبايد باشد و فردا ممكن است چيز ديگرى بخواهند و آنها قانع نيستند. آنها مى خواهند ارباب باشند و كشورهاى ديگر رعيت، آنها توليد كننده باشند و كشورهاى ديگر مصرف كننده، آنها حاكم باشند و بقيّه محكوم و آنها برترى خود را حفظ كنند. كشورهاى جهان سوّم بيدار شده اند و پيام بيدارى را ايران به آنها داده است. ببينيد بر سر افغانستان، سوريّه، عراق چه آوردند؟ در اين شرايط بهتر است كه مسائل را به بيرون نكشانيم، چرا كه راديوهاى بيگانه روى اين مسائل تبليغ مى كنند و تحريف و دروغ مى گويند. همه قانون اساسى را قبول دارند چون امام راحل و تمام مسئولان و 98% مردم به آن رأى دادند. در قانون اساسى، هم مقام ولايت و هم آراى مردم تبيين شده و روشن است.

در اين شرايط اميدوارم خداوند كمك كند تا بر نقشه هاى دشمن پيروز شويم و با اين برنامه اى كه دشمن پيش گرفته هر روز از مسئولين و دولتمردان ما قهرمانان بزرگترى در دنيا درست مى كند.

* * *

بحث در امور باقيمانده در ذيل مسئله هيجدهم به امر پنجم رسيد.

الأمر الخامس: مرحوم امام و بسيارى از فقها متعرّض اين نكته نشده اند.

اگر زوج معسر شود آيا زوجه حقّ فسخ دارد؟ به عبارت ديگر با اين كه طلاق به اختيار مرد است در جايى كه مرد توان اداره زن را ندارد، آيا زوجه مى تواند نكاح را فسخ كند؟ اين مسئله محلّ ابتلاست و هستند زنانى كه شوهرانشان نمى توانند آنها را اداره كنند، آيا ما مى توانيم زنان را مطلّقه كنيم، يا خود زن مى تواند فسخ كند؟

اين مسئله اى است كه بين عامّه و خاصّه محلّ اختلاف است. مشهور در ميان ما اين است كه زوجه نمى تواند فسخ كند، ولى بعضى گفته اند كه مى تواند.

مشهور در ميان عامّه به عكس است يعنى گفته اند كه زوجه مى تواند فسخ كند و يا حاكم شرع طلاق دهد ولى عدّه اى هم گفته اند كه نمى تواند فسخ كند و بايد صبر كند.

از كسانى كه متعرّض اين مسئله شده اند، مرحوم شيخ طوسى در دو كتاب مبسوط و خلاف و مرحوم علاّمه در مختلف و از متأخرين مرحوم كاشف اللثام و از معاصرين مرحوم آية الله العظمى خويى در كتاب منهاج الصالحين و مرحوم سبزوارى در كتاب مهذّب الأحكام است، بنابراين جماعتى از متقدّمين و متأخّرين و معاصرين متعرّض اين مسئله شده اند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo