< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

84/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسأله 1 /

«حديث اخلاقى: ويژگيهاى مشاور»

متن حديث:

قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): يا على لا تشاورنّ جباناً فإنّه يضيّق عليك المخرج و لا تشاورنّ بخيلا فإنّه يقصّربك عن غايتك و لا تشاورنّ حريصاً فإنّه يزيّن لك شرّها، و اعلم أنّ الجبن و البخل و الحرص غريزة يجمعها سوء الظنّ [غرائز شتّى يجمعها سوء الظنّ بالله][1]

ترجمه حديث:

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمودند: اى على، با ترسو مشورت نكن چرا كه او راه موفّقيّت تو را تنگ مى كند، با بخيل نيز مشورت نكن چرا كه تو را از دست يابى به اهدافت باز مى دارد و با حريص هم مشورت نكن چرا كه حرص خود را براى تو تزيين مى كند (و مانع موفقيّت تو مى شود) و ترس و بخل و حرص غرايزى است كه جامع آنها سوء ظن است [كه دارنده آنها به خداوند سوء ظن دارد].

شرح حديث:

مديريّت صحيح اين است كه هر كسى را به كارى كه شايسته آن است وادارند و صلاحيّتهاى افراد براى كارهايى كه به آنها واگذار مى شود، در نظر گرفته شود و اين كه خويشاوندى يا دوستى را ملاك قرار دهيم، صحيح نيست. تأييد صلاحيّت نمايندگان مجلس و يا كانديداى رياست جمهورى از مديريّت صحيح است و اگر غير از اين باشد نظام جامعه به هم مى خورد و اين برنامه در كارهاى بزرگ و كوچك بايد رعايت شود.

يكى از امورى كه در مديريّت صحيح رعايت آن لازم است، مشورت در كارهاست، چرا كه افراد تك رو و مستبدّ به رأى معمولا اشتباه مى كنند و تا آخر عمر به جايى نمى رسند، البتّه مشاور بايد صلاحيّت داشته باشد و هر كسى نمى تواند مشاور باشد در غير اين صورت از مشورت نتيجه عكس گرفته مى شود.

اسلام در اين برنامه ها بسيار دقيق است. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در اين حديث مى فرمايد: سه گروه را براى مشورت انتخاب نكن، چرا كه اينها صلاحيّت مشاوره ندارند (نهى مؤكّد به نون تأكيد اشاره به اهميّت مسئله دارد):

1 ـ ترسو:

هر كار مهمّى خطر و ريسك دارد و انسانهاى ترسو فقط اين جهت را مى بينند و نمى گذارند كارى انجام شود. اگر مرحوم امام با افراد ترسو مشورت مى كرد، انقلاب به پيش نمى رفت; در دنياى امروز هم حكومت اسلامى اگر با انسانهاى ترسو مشورت كند پيش نمى رود. انسان شجاع برنده است و ترسو به جايى نمى رسد.

2 ـ بخيل:

بخيل نمى گذارد انسان به هدف برسد چون براى رسيدن به هدف و انجام كار هزينه لازم است و بخيل مانع از خرج مى شود و انسان به هدف نمى رسد.

3 ـ حريص:

حريص، حرص را تزيين مى كند و مانع موفقيّت مى شود. انسان اگر مى خواهد به جايى برسد بايد سخى و به ظواهر مادّى بى اعتنا باشد در حالى كه حريص همه چيز را براى خود مى خواهد و همه به او بدبين مى شوند.

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در ذيل روايت مى فرمايد: جامع اين سه صفت سوء ظنّ به خداست و اين افراد در واقع توحيدشان خراب است، چون ترسو ﴿إن تنصرو الله ينصركم﴾ و ﴿والذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا﴾ را باور نكرده است و اگر باور مى كرد كه خدا او را تنها نمى گذارد، نمى ترسيد.

بخيل گمان مى كند كه اگر امروز چيزى بدهد، فردا بى چيز مى شود و باور نمى كند كه خدا رازق است و در واقع ﴿و ما من دابة فى الأرض إلاّ على الله رزقها﴾ را باور ندارد و معلوم مى شود كه توحيد افعالى او خراب است.

حريص هم مى ترسد كه آينده چيزى نداشته باشد و خيال مى كند كه ملك خدا تمام مى شود، اگر خدا را رازق و قادر و مالك على الاطلاق بداند بخل و ترس و حرص براى چيست؟ اينها نكاتى قابل ملاحظه است و معلوم مى شود كه همه مشكلات به اشكال توحيد و ايمان و توحيد افعالى بر مى گردد.

* * *

غربيها امتحان خودشان را در مسئله آزادى داده اند كه آزادى آنها از چه قماشى است، مانند اهانت به ساحت مقدّس پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)كه بيش از يك ميليارد مسلمان دنيا را ناراحت كرده اند به گونه اى كه حتّى در كشورهايى مانند تركيه كه داراى حكومت لائيك است اعتراضات ميليونى را به دنبال داشته است.

آنها امتحان دموكراسى خودشان را هم در مسئله پيروزى حماس دادند; حماس گروهى است كه سازش كار نيست به همين جهت آنها حمايت خود را از حماس قطع مى كنند و فقط دموكراسى را كه در خدمت آنها باشد مى پذيرند.

سازمان كنفرانس اسلامى بايد پيش بيايد و حمايت هاى بين المللى كه به فلسطين مى شد و مى خواهند آن را قطع كنند در بين خودشان تقسيم كنند و مسلمانان از فلسطين حمايت كنند كه اين برنامه نوعى لشكركشى اسلامى در مقابل غربيهاست، پس دولتها و ملّتها بايد قدم پيش گذارند و اين يك جواب دندان شكن ديگرى است به آنها.

اين امور باطن غربيها را آشكار كرد و افراد خود باخته ديگر نمى تواند سنگ آنها را به سينه بزنند.

* * *

بحث در مسئله اول از مسائل نفقات اقارب بود و بيان شد كه كسى غير از اب و ام و ولد واجب النفقه نيست از نظر اقوال ادّعاى اجماع شده و فقط از شيخ طوسى نقل شده كه غير از اينها هم نفقه دارد.

مرحوم شهيد ثانى مى فرمايد:

و لاتجب النفقة على غير العمودين من الأقارب كالإخوة و الأعمام و الأخوال و غيرهم لكن تستحبّ و تؤكّد فى الوارث منهم (وارث بالفعل، يعنى كسانى كه با فوت او ارث مى برند) هذا هو المعروف فى المذهب (ادّعاى شهرت يا اجماع است) و يؤيّده اصالة البرائة (حتّى اخباريها هم در شبهه وجوبى قائل به برائت هستند).[2]

از عبارات علما در مورد عمودين دو تفسير استفاده مى شود:

1 ـ عمود در طرف بالاى نسب (آباء) و عمود در طرف پايين نسب (اولاد).[3] [4]

2 ـ از بعضى كلمات صاحب جواهر استفاده مى شود كه مراد پدر و مادر و بالاتر است و به همين جهت اولاد را جداگانه ذكر مى كنند:

إلى غير ذلك من النصوص المتّفقة على وجوب نفقة العمودين و الأولاد.[5]

مرحوم صاحب حدائق مى فرمايد:

و نقل العلاّمة فى القواعد قولا بوجوب النفقة على الوارث (قائل را نفرموده است) و أسند شرّاحه هذا القول إلى الشيخ (مرحوم صاحب حدائق در ادامه از شيخ دفاع كرده و مى گويد شيخ اين را به يك روايت اسناد داده است) مع أنّه على ما نقل عنه فى المبسوط قطع باختصاصها بالعمودين و أسند وجوبها للوارث إلى الرواية.[6]

مرحوم صاحب جواهر مى فرمايد:

لا إشكال بل و لا خلاف محقّق (خلافى كه نسبت داده شده ثابت نيست) فى أنّه لاتجب النفقة على غير العمودين و الأولاد من الأقارب ممّن كان على حاشية النسب (مثل عمو و دايى و خاله و عمّه) بل فى الرياض الإجماع فى الظاهر عليه (ظاهراً اجماعى است).[7]

چند روايت داريم كه وارث نفقه دارد و اگر اين اجماع و شهرت درست شود، اين روايات معرض عنهاى اصحاب مى شود و آنها را كنار مى گذاريم.

 


[4] الفقه على المذاهب الأربعة، ج4، ص589.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo