< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب نکاح

85/02/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 9 /-

قبل از ادامه بحث عقيقه سؤالى كه در مورد ختان مطرح است پاسخ مى گوييم و آن اين كه شايد كسانى كه گفته اند ختان شرط صحّت صلوة هم هست، دليلشان اين باشد كه چون قطراتى از بول در بين غلفه باقى مى ماند، به همين جهت بدن شخص نجس مى شود و با بدن نجس نماز صحيح نيست.

قلنا: ما فرض مى كنيم كه غلفه را جابجا كرده و شستشو مى دهد تا بول باقى نماند، علاوه بر اين ممكن است گفته شود مادامى كه غلفه قطع نشده حكم باطن را دارد و طهارت باطن لازم نيست، بنابراين ختان شرط صحّت هر طوافى ـ چه واجب و چه مستحب ـ هست (به دليل اطلاق روايات) ولى شرط صحّت صلوة نيست.

بحث در مورد عقيقه بود كه امام در مسئله اوّل از مسائل مربوط به عقيقه ده حكم را بيان كرده اند البتّه عقيقه احكام ديگرى هم دارد كه در مسئله بعد خواهد آمد.

فرع اوّل، در مورد وجوب و استحباب عقيقه بود، بيان شد مشهور ميان فقهاى ما و عامّه استحباب است. در ميان اصحاب ما قول دوّمى هم به وجوب از سيّد مرتضى و ابن جنيد منقول است كه مرحوم فيض كاشانى، صاحب حدائق و صاحب مدارك هم به آن تمايل دارند.

مرحوم صاحب حدائق اقوال را به خوبى جمع آورى كرده و مى فرمايد:

اختلف الأصحاب فى وجوبها و استحبابها و المشهور الثانى (استحباب) و إلى الأوّل (وجوب) ذهب المرتضى و ابن الجنيد و ادّعى فى الإنتصار اجماع الإماميّة. (مرحوم شيخ انصارى در رسائل در بحث اجماع منقول اين گونه اجماعات متعارضه و متضاد را حل كرده كه از جمله طرق حلّ آن، اجماع بر قاعده بود و قاعده در ما نحن فيه اجماع بر حجيّت خبر واحد است و در اينجا اخبار واحده داريم و شايد ادّعاى تواتر شود و به همين جهت سيّد مرتضى در خصوص عقيقه ادّعاى اجماع كرده است). و يظهر من المحدّث الكاشانى فى الوافى الميل حيث قال: باب العقيقة و وجوبها (تيتر باب دليل بر فتواست و به همين جهت صاحب وسائل در جايى كه احكام مسلّم و قطعى باشد تعبير وجوب و حرمت دارد و در جايى كه مسلّم نيست حكم مى گويد) و التحقيق أن المسألة لاتخلو من شوب الإشكال لما عرفت ممّا قدّمنا من الأخبار الظاهرة فى الوجوب (تمايل به وجوب دارد).[1]

مرحوم صاحب مدارك هم تمايل به وجوب دارد و مى فرمايد:

و المسألة محلّ إشكال و الإحتياط يقتضى عدم الإخلال بها (عقيقه) بحال (مسئله را با احتياط تمام كرده و ظاهرش احتياط وجوبى است).[2]

در ميان عامّه هم در مسئله دو قول است و قول مشهور آنها استحباب و قول غير مشهور آنها هم، اين است كه جايز نبوده و از سنن جاهليّت است كه ابوحنيفه و پيروانش به آن قائل شده اند.

ابن قدامه مى گويد:

و العقيقة سنّة فى قول عامة اهل العلم منهم ابن عباس و ابن عمر و عائشة و فقهاء التابعين (بعد از اصحاب) و أئمّة الأمصار (رده سوّم از فقهاء) إلاّ اصحاب الرأى (ابوحنيفه و اصحابش چون بر ادلّه عقليّه يعنى قياس و استحسان تكيه مى كردند) قالوا ليست سنّة و هى من أمر الجاهلية ... و لنا على استحبابها هذه الأحاديث ... و الإجماع ... و جعلها ابوحنيفة من أمر الجاهليّة و ذلك لقلّة علمه و معرفته بالأخبار.[3]

خلاصه اقوال:

در نزد ما دو قول است (استحباب و وجوب) و در نزد عامّه هم دو قول است (استحباب و حرمت).

مرحوم صاحب وسائل در مورد عقيقه در ابواب متعدّدى بحث كرده كه نشان دهنده گستردگى اين باب است كه حتّى از ختان كه واجب است بيشتر روايت دارد.

مسئله عقيقه وضع عجيبى دارد چرا كه روايات وجوب بيشتر از روايات استحباب است ولى با اين وجود مشهور به استحباب قائل شده اند.

در اينجا به عنوان نمونه ده روايت از روايات وجوب را مى خوانيم كه منحصر به اين ده روايت هم نيست. بعضى از روايات صحيحه، و بعضى غير صحيحه است ولى روايات مستفيض و يا در حدّ به تواتر است.

* ... عن على (به قرينه راوى قبلى مراد على بن رئاب است) عن أبى عبدالله(عليه السلام) قال: العقيقة واجبة.[4]

* ... عن أبى بصير عن أبى عبدالله(عليه السلام) قال: سألته عن العقيقة أواجبة هى؟ قال نعم، واجبة.[5]

* ... عن على بن أبى حمزة عن العبد الصالح (امام كاظم(عليه السلام)) قال: العقيقة واجبة إذا ولد للرجل ولد ... [6]

چند حديث داريم كه مى گويد انسان در گرو عقيقه اش مى باشد يعنى نجات در روز قيامتش بستگى به عقيقه دارد كه اين دليل بر وجوب است.

* ... عن عمر بن يزيد عن أبى عبدالله(عليه السلام) قال: سمعته يقول: كل امرء مرتهن يوم القيامة بعقيقة و العقيقة أوجب من الأضحية.[7] منظور از اضحية قربانى حج است يا قربانى روز عيد قربان منهاى حج؟ اگر مراد قربانى حج باشد پس عقيقه واجب است امّا اگر مراد قربانى هاى مستحب روز عيد قربان باشد در اين صورت جزء روايات دالّ بر استحباب مى باشد.

* ... عن أبى خديجة، عن أبى عبدالله(عليه السلام) قال: كل مولود مرتهن بالعقيقة.[8] (از كلمه مرتهن وجوب استفاده كرده اند).

* ... عن عمّار، عن أبى عبدالله(عليه السلام) قال: كل مولود مرتهن بعقيقته.[9]

* ... عن عبدالله بن سنان، عن عمر بن يزيد قال: قلت لأبى عبدالله(عليه السلام): إنى و الله ما أدرى كان أبى عقّ عنّى أم لا؟ قال: فأمرنى أبو عبدالله(عليه السلام)(امر ظاهر در وجوب است) فعققت عن نفسى و أنا شيخ كبير الحديث ...[10]

* ... عن عمّار الساباطى، عن أبى عبدالله(عليه السلام) قال: العقيقة لازمة لمن كان غنيّاً و من كان فقيراً إذا أيسر فعل فإن لم يقدر على ذلك فليس عليه شىءٌ.[11]

* ... عن إسحاق بن عمّار قال: سألت أباالحسن(عليه السلام) عن العقيقة على الموسر المعسر قال: ليس على من لم يجد شىء (مفهومش اين است كه على من يجد يجب).[12]

* ... عن عمّار، عن أبى عبدالله(عليه السلام) فى حديث قال: و العقيقة لازمة إن كان غيناً أو فقيراً إذا أيسر.[13]

جمع بندى روايات: روايات منحصر به اين ده روايت نيست و در منابع عامّه هم رواياتى آمده كه ظاهر آنها وجوب است.


[3] ابن قدامه در مغنى، ج11، ص120.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo