< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب نکاح

85/03/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / مسأله 16 / الحضانة

مسألة 16: الأمّ أحقّ بحضانة الولد و تربيته و مايتعلّق بها من مصلحة حفظه مدّة الرضاع أى الحولين إذا كانت حرة، مسلمة، عاقلة ذكراً كان أو أنثى سواء أرضعته هى بنفسها أو بغيرها فلا يجوز للأب أن يأخذه فى هذه المدّة منها و إن فطمته على الأحوط فإذا انقضت مدّة الرضاع فالأب أحقّ بالذكر و الأم بالأنثى حتّى تبلغ سبع سنين من عمرها ثم يكون الأب أحقّ بها و إن فارق الأم بفسخ أو طلاق قبل أن تبلغ سبع سنين لم يسقط حقّها ما لم تزوّج بالغير فلو تزوّجت سقط حقّها عن الذكر و الأنثى و كانت الحضانة للأب و لو فارقها الثانى لايبعد عود حقّها و الأحوط التصالح و التسالم.

عنوان مسأله:

مرحوم امام در اين مسأله فروعى را مطرح كرده است:

فرع اوّل: معناى حضانت چيست؟ و آيا حضانت تكليف است يا حق؟

فرع دوّم: ام احقّ به حضانت است تا دو سال، خواه ولد مذكّر باشد يا مؤنّث و خواه از شير بازگرفته باشند و يا شير خوار باشد و خواه دايه شير دهد يا مادر.

فرع سوّم: بعد از حولين اگر ولد دختر باشد تا هفت سال در اختيار مادر است و بعد از آن در اختيار پدر است و اگر پسر باشد بعد از دو سال به طور كامل در اختيار پدر است.

فرع چهارم: اگر پدر و مادر از هم جدا شوند، همان حكم گفته شده ادامه دارد تا زمانى كه زن شوهر كند كه در اين صورت بلافاصله حضانت به پدر منتقل مى شود.

فرع اوّل:

«حضانت» به كسر و به فتح در لغت به معنى زير بال و پرگرفتن است و در جايى كه پرنده جوجه خود را زير بال و پر مى گيرد، و يا وقتى مرغ روى تخم مى نشيند واژه حضانت را به كار مى برند و اصل آن از «حضن» به معناى فاصله زير بغل تا پهلو است و امّا در اصطلاح فقها به معنى رسيدگى به كارهاى بچّه از قبيل نگهدارى، نظافت، تغذيه، تربيت و اگر بيمار شود مداوا كردن اوست، و امروزه حتّى آموزش زبان و يا سواد آموزى داخل در حضانت است.

آيا حضانت حق است يا تكليف؟ به عبارت ديگر آيا وظيفه پدر و مادر است كه فرزند را نگهدارى كنند و اگر نبود بر عهده حاكم شرع است و يا اين كه نه تكليف است و اگر طلاق گرفت حقّ اوست و مى تواند بچّه را مطالبه كند و يا اين كه هم حق است و هم تكليف؟ ما معتقديم كه جاى اين بحث در اينجا نيست و بايد از ادلّه بفهميم كه حضانت حق است يا تكليف ما در همه جا مى گوييم كه موضوعات شرعيّه را بايد از ادلّه استخراج كرد، چون موضوع از درون دليل خارج مى شود، به همين جهت اين بحث را بعداً مطرح مى كنيم.

فرع دوّم:

از نظر اقوال مشهور و معروف اين است كه در دو سال مادر احق به حضانت ولد است و ادّعاى اجماع شده از جمله مرحوم صاحب مدارك متعرّض اين مسأله شده و از جدّش صاحب مسالك نقل كرده و مى گويد:

و قال جدّى(قدس سره) فى المسالك أنّه لاخلاف فيه (در اين كه مادر در دو سال احقّ به حضانت است) إذا كانت متبرّعة أو رضيت بما يأخذ غيرها من الأجرة.[1]

ولى مرحوم صاحب مدارك در نهاية المرام در ذيل آن جمله اى دارد و مى فرمايد:

لكن قال ابن فهد فى المهذّب إنّ الإجماع واقع على اشتراك الحضانة بين الأبوين مدّة الحولين (در حالى كه اجماع بر خلاف و بر اين بود كه مادر احق است) در ادامه مى فرمايد قائل به اين قول فقط ابن فهد است و ادّعاى اجماع و دليل ايشان باطل است.

مرحوم صاحب جواهر[2] تعبير «لاخلاف» دارد و از مرحوم صاحب رياض نقل اجماع مى كند. بنابراين از نظر اقوال مسأله مسلّم است.

ادلّه:

براى اثبات اين كه در دو سال حضانت براى مادر است به دو دليل تمسّك كرده اند.

1 ـ آيه ﴿لاتضارّ والدة بولدها و لامولود له بولده﴾:[3]

آيه مى فرمايد: نبايد پدر و مادر دعوا كنند و بچّه را مال المصالحه قرار دهند. مطابق اين آيه اگر مادر حاضر به شيردادن باشد و بچه را از مادر بگيرند به ديگرى بدهند، اين ضرر به بچّه و مصداق آيه است.

بعضى ها گفته اند كه چون ضرر به حكم عقل حرام است، پس به حكم عقل هم جايز نيست فرزند را به ديگرى بدهند و اجماع هم قبلا بيان شد و دليل سنّت هم خواهد آمد بنابراين به ادلّه اربعه مى توان تمسّك كرد، ولى مهم روايات باب است.

2 ـ روايات:

در اينجا چهار روايت داريم كه در باب 81 از ابواب احكام اولاد آمده است كه هر كدام دلالت مخصوص به خودش را دارد و در دلالت يكسان نيستند و مشكل در اختلاف دلالت روايات است.

 

در اينجا دو روايت را از باب نمونه بيان مى كنيم:

* ... عن أبى الصباح الكنانى (سند خوب است ولى چون روايات متضافر و معمول بهاى اصحاب است، نيازى به بحث از اسناد نيست) عن أبى عبدالله(عليه السلام) ... فإن هى رضيت بذلك الأجر فهى أحقّ بابنها حتّى تفطمه (روايت كلمه «حضانت» ندارد و تعبير «ابن» شامل بنت هم مى شود).[4]

* ... عن فضل أبى العباس قال: قلت لأبى عبدالله(عليه السلام) الرجل أحقّ بولده أم المرأة؟ قال: لا بل الرجل فإن قالت المرأة لزوجها الذى طلّقها أنا أرضع ابنى بمثل ما تجد من يرضعه فهى أحقّ به.[5]

اين دو روايت در مورد دوران شيرخوارگى است.


[3] سوره بقره، آيه 233.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo