< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

مبحث خیارات

96/10/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعده ی التلف فی زمن الخیار ممن لا خیار له.

بحث در قاعده ی «التلف فی زمن الخیار ممن لا خیار له» است. این قاعده را توضیح دادیم و الآن به ما بقی اموری که در ذیل این قاعده باید مطرح شود می پردازیم.

بقی هنا امور:

الامر الثانی: اینکه می گویند «التلف فی زمن الخیار ممن لا خیار له» به این معنا است که اگر مال تلف شود کسی که خیار ندارد ضامن است هرچند جنس در دست طرف مقابل باشد. مثلا حیوان در دست مشتری است و مشتری سه روز خیار دارد و بایع خیاری ندارد. اگر حیوان در این سه روز در دست مشتری تلف شود، بایع ضامن است.

این سؤال مطرح می شود که این ضمان آیا ضمان معاملی است یا ضمان واقعی.

منظور از ضمان معاملی این است که معامله وقتی فسخ می شود کسی که ضامن است همان ثمن را بر می گرداند. همچنین گفته شده است که آنا ما قبل از فسخ، حیوان به ملک بایع بر می گردد و بعد فسخ می شود (این تصویر در روایات نیست و صرفا علماء آن را تصور کرده اند.) بنا بر این وقتی حیوان در ملک بایع است فسخ می شود و بایع هم باید ثمن را به مشتری بدهد.

اما اگر ضمان، واقعی باشد می گویند که کاری به فسخ معامله نداریم و فقط چون شارع دستور داده است اگر مبیع از بین رود باید مثل یا قیمت آن را به مشتری برگرداند. در این صورت معامله فسخ نمی شود و فقط بایع باید آن را جبران کند. به این معنا که اگر مثل آن موجود است باید همان را بر گرداند و الا باید قیمت روز حیوان را پرداخت کرد چه کمتر از ثمن معامله باشد یا بیشتر.

باید توجه داشت که در احادیث ما کلمه ی «ضمان» آمده است و ظاهر آن ضمان واقعی است و در روایات نیامده است که معامله فسخ می شود و یا آنا ما قبل از تلف، حیوان به ملک بایع در می آید. فقط آمده که اگر حیوان در عرض سه روز تلف شود، بایع ضامن است.

در عین حال چند قرینه اقامه کرده اند مبنی بر اینکه مراد از ضمان، ضمان معاملی است.

قرینه ی اول در مرسله ی ابن رباط است:

الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ رِبَاطٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنْ حَدَثَ بِالْحَيَوَانِ قَبْلَ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فَهُوَ مِنْ مَالِ الْبَائِعِ.[1]

تعبیر به «من مال البایع» به این معنی است که مال قبل از تلف به ملک بایع بر می گردد و مال بایع می شود. در این روایت نیامده است که بایع ضامن است. بر اساس این روایت، معامله فسخ می شود و وقتی حیوان به مال بایع بر می گردد، ثمن هم به ملک مشتری بر می گردد و بایع اگر ثمن را دریافت کرده است باید آن را به مشتری بر گرداند.

قرینه ی دوم ذیل صحیحه ی ابن سنان است:

عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ يَعْنِي عَبْدَ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَشْتَرِي الدَّابَّةَ أَوِ الْعَبْدَ وَ يَشْتَرِطُ إِلَى يَوْمٍ أَوْ يَوْمَيْنِ (از خیار حیوان بی خبر بوده در نتیجه به سراغ خیار شرط رفته است.) فَيَمُوتُ الْعَبْدُ وَ الدَّابَّةُ أَوْ يَحْدُثُ فِيهِ حَدَثٌ (عیبی پیدا می کند.) عَلَى مَنْ ضَمَانُ ذَلِكَ؟ فَقَالَ عَلَى الْبَائِعِ حَتَّى يَنْقَضِيَ الشَّرْطُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَ يَصِيرَ الْمَبِيعُ لِلْمُشْتَرِي.[2]

معنای ذیل روایت که می گوید: «حتی ینقضی الشرط...» این است که قبل از سه روز، مبیع در ملک بایع است و بعد از سه روز به ملک مشتری وارد می شود. از آن سو ثمن هم در ملک مشتری می باشد. بنا بر این قبل از سه روز اگر حیوان تلف شود معامله فسخ می شود.

قرینه ی سوم که مهم است عبارت است از اینکه طبق مبنای ما عمل شود. ما قائل هستیم که تلف در سه روز به گونه که ای حیوان خودش از بین رود به این معنا است که حیوان مالیت نداشته است زیرا حیات مستقر نداشته است و حیات او قبل از سه روز حیاتی ظاهری بوده است بنا بر این بیع از ابتدا باطل بوده است و از این رو ثمن باید بر گردد.

الامر الثالث: بحث در این است که آیا در زمان خیار، ملک منتقل می شود یا تا خیار تمام نشود ملک منتقل نمی شود. مشهور می گویند که ملک بعد از معامله منتقل می شود. در مقابل، قول کسانی است که قائل می باشند تا زمان خیار تمام نشود ثمن و مثمن منتقل نمی شود. ملکیت زمانی حاصل می شود که خیار تمام شود.

گفته شده است که روی مبنای دوم قاعده ی «التلف فی زمن الخیار ممن لا خیار له» بر اساس قاعده می باشد زیرا حیوان در ملک بایع است و ثمن در ملک مشتری است و تا سه روز نگذرد نقل و انتقالی حاصل نمی شود. اگر هم ثمن به بایع داده شده و مبیع به مشتری، این نوع قبض ها صوری است و اثری ندارد.

به نظر ما حتی اگر قول دوم را قبول کنیم قاعده ی مزبور همچنان بر خلاف اصول است. زیرا همان گونه که حیوان بر ملک بایع باقی مانده است، ثمن هم بر ملک مشتری باید باقی باشد. در این صورت اگر ثمن تلف شود باید از ملک مشتری باشد و این در حالی است که مشتری خیار دارد و جزء «من لا خیار له» نمی باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo