< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

مبحث خیارات

97/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرط تنجیز در عقود

بحث در مسأله ی لزوم تنجیز در همه ی عقود است. این بحث را به مناسبت شروط شرط ضمن عقد بیان کردیم زیرا در شرط ضمن عقد گفته اند که شرط باید منجز باشد و الا هم شرط باطل است و هم مشروط که عقد است.

به هر حال قرار است که اجمالی از مسأله ی تنجیز در عقود را مطرح کنیم.

منظور از تنجیز این است که انشاء، معلّق بر شرطی نباشد. مثلا اگر کسی بگوید: «بعتک ان جاء زید» و «بعتک ان اَذِنَ والدی» و مانند آن جایز نیست و بیع در آن محقق نمی شود.

این مسأله به طور اجمال، اجماعی می باشد و مخالفینی هم در آن وجود دارد مثلا محقق اردبیلی و محقق سبزواری در این مسأله مخالفت کرده اند.

مرحوم آیت الله خوئی نیز تنجیز را معتبر نمی دانند و قائل هستند که تنجیز در عقود و ایقاعات شرط نیست که ان شاء الله قول ایشان را در ادامه بررسی می کنیم.

در اینجا چند نکته است که باید روشن شود:

الامر الاول: بین تعلیق در انشاء و تعلیق در مُنشَأ فرق است. تعلیق در انشاء این است که خود بیع معلّق باشد مانند چند مثال فوق. تعلیق در منشأ این است که انشاء معلّق نیست ولی متعلق آن معلّق است. و می گویند: این را به تو فروختم ولی مقید به قید است مثلا می گویند: «انت وکیلی فی بیع داری اذا جاء یوم الجمعه» در این مثال «اذا جاء یوم الجمعه» قید برای وکالت نیست بلکه قید بیع می باشد. اگر «اذا جاء یوم الجمعه» قید بیع باشد این از باب تعلیق در انشاء است ولی اگر قید برای بیع خانه باشد از باب تعلیق در مُنشأ می باشد.

تعلیق در مُنشأ در فقه در موارد بسیاری وجود دارد مثلا بیع سلف نوعی تعلیق در متعلق است زیرا می گویند: یک تن گندم را به تو در تابستان می فروشم. در اینجا فروختن معلّق بر چیزی نیست ولی تحویل معلّق به آمدن تابستان است.

یا مثلا در اجاره از الآن هتلی را برای هیئت در تابستان اجاره می کنند. قید تابستان تعلیق در اجاره نیست بلکه تعلیق در مُنشَأ است که همان منافع ملک باشد.

یا مثلا بلیط هایی که افراد برای هواپیما و قطار و مانند آن می گیرند که از الآن پول را میدهند و یک صندلی را اجاره می کنند. در این اجاره تعلیقی وجود ندارد ولی برای ایام عید رزرو می کنند.

یا مثلا می گویند: تو وکیل من هستی که صیغه ی عقد دخترم را شب جمعه بخوانی. قید شب جمعه قید وکالت نیست بلکه قید برای مُنشأ می باشد.

الامر الثانی: برای تعلیق در انشاء اقسامی ذکر شده است و مرحوم شیخ انصاری شانزده قسم را بیان می کند. محقق خوئی دوازده قسم را بیان می کند و ما هشت قسم که مهم است را با ذکر مثال توضیح می دهیم البته به نظر ما بین این اقسام تفاوت چندانی وجود ندارد ولی چون علماء آنها را ذکر کرده اند ما نیز ذکر می کنیم.

الاول: تعلیق بر امر معلومی در زمان حال شده باشد مثلا فرد می گوید: «ان کان هذا الیوم یوم الجمعة فقد بعتک» و حال آنکه آن روز روز جمعه است و بایع هم می داند.

الثانی: همان مثال فوق ولی بایع نمی داند امروز چه روزی است آیا جمعه هست یا نه. ولی در واقع روز جمعه می باشد.

الثالث: گاه تعلیق بر امر معلومی در آینده است. مثلا بایع در روز یکشنبه می گوید: «اذا جاء یوم الجمعه فقد بعتک»

الرابع: تعلیق گاه بر امر استقبالی مجهول است مثلا بایع می گوید: «اذا اذن والدی فقد بعتک» یا بگوید: «انت وکیلی اذا رضی والدی».

الخامس: گاهی تعلیق در شرایط بیع است مثلا می گوید: «ان کنتَ بالغا فقد بعتک». و بایع می داند مشتری بالغ است.

السادس: شق سابق ولی بایع نمی داند که طرف مقابل بالغ است یا نه.

السابع: تعلیق بر امر استقبالی معلوم: مثلا بایع می گوید: «بعتک اذا قدرتُ علی التسلیم» و فرد خودش می داند که در آینده قدرت بر تسلیم دارد.

الثامن: تعلیق بر امر استقبالی مجهول. مثل مثال قسم قبل ولی بایع نمی داند که در آینده قدرت بر تسلیم دارد یا نه.

 

الامر الثالث: دلیل کسانی که قائل هستند تعلیق در انشاء باطل است.

ما در کتاب انوار الفقاهة پنج دلیل آن را ذکر کرده ایم.

الدلیل الاول: تعلیق در انشاء محال است زیرا انشاء به معنای ایجاد است و ایجاد نمی تواند معلّق بر چیزی باشد زیرا بین وجود و عدم چیزی ثالثی وجود ندارد. چیزی نمی تواند نه موجود باشد نه معدوم.

اجرای صیغه ی عقد از قبیل انشاء است و نمی تواند معلّق باشد زیرا یا بیع انشاء شده است یا نه و شق ثالثی ندارد.

ان قلت: انشاء از امور اعتباریه است. بله در تکوین بین وجود و عدم فاصله ای نیست و در امور تکوینیه ی عینیه ی خارجه چیزی بجز وجود و عدم نیست. ولی در امور اعتباری که قراردادی است اشکالی ندارد ما تعلیق را تصور کنیم. زیرا وقتی کسی خانه اش را می فروشد در خارج هیچ تغییری ایجاد نمی شود و فقط اعتبار مالکیت از یک نفر به دیگری منتقل می شود.

قلت: پاسخ این است که انشاء خودش از امور تکوینیه است نه اعتباریه. زیرا واقعا در خارج صیغه انشاء می شود. ولی متعلق آن که مُنشأ می باشد (بیع، نکاح و وکالت) از امور انشائیه می باشد. بنا بر این همان اشکال مطرح می شود که بین وجود و عدم شق ثالثی نیست و فرد یا صیغه را خوانده و یا نخوانده است و نمی شود بین آنها شق ثالثی را در نظر گرفت. بنا بر این اگر کسی بگوید: «بعتک ان کان الیوم یوم الجمعه» این انشاء محقق نمی شود.

ان قلت: در فقه مواردی هست که از باب تعلیق در انشاء است مثلا مولی به عبد می گوید: «انت حرّ دَبر حیاتی» یا در مورد وصیت می گویند: «انت مالک هذا الدار دَبر حیاتی»

قلت: این ها از باب تعلیق در مُنشأ است نه تعلیق در انشاء. «دبر حیاتی» قید حریت است نه قید «جعلتک حرا». بنا بر این از همین الآن انشاء به وجود آمد ولی متعلق آن در آینده محقق می شود. مثلا هتلی را در تابستان اجاره می کنند که از الآن اجاره محقق می شود ولی متعلق آن در چند ماه بعد در تابستان است.

در وصیت نیز همین سخن جاری می شود. وقتی کسی می گوید: «جعلتک مالکا بعد حیاتی» از همین الآن انشاء محقق شده است ولی ملکیت در آینده ایجاد می گردد.

در وصیت پاسخ دیگری هم وجود دارد و آن اینکه در وصیت سخن از انشاء نیست. بلکه فرد می تواند در ثلث مالش تصرف کند و ملکیتی در زمان حال به وجود نمی آید. ملکیت زمانی به وجود می آید که فرد از دنیا برود و وصی او مال وصیت شده را به فرد تحویل دهد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo