< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

مبحث خیارات

98/01/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حرمت ربا

بعضی از افراد جلسه گفته اند ربایی که بانک ها می گیرند باید بلا اشکال باشد زیرا تورم بیش از این مقدار است و اگر تورم را می توان گرفت آن پولی که بانک ها می دهند نیز باید جایز باشد.

در کلام ایشان سه اشتباه وجود دارد:

اول اینکه احکام شرع مربوط به دوره ی خاصی مانند دوران ما نیست. ما باید احکام را به طور کلی به گونه ای که در تمامی اعصار اجرا شود بیان کنیم.

دوم اینکه مقلدین ما و حتی علماء فقط در ایران نیستند بلکه در کشورهای دیگر هم هستند که سیستم بانکی آنها متفاوت است.

سوم اینکه کسی که وامی به دیگری می دهد و زمانی برای آن معین کند که از زمانش تأخیر نیندازد تورم را از او نمی گیرد. مثلا کسی که ده میلیون را یک ساله به کسی قرض می دهد. او نمی تواند بیش از این مقدار را بگیرد و تورم را نباید حساب کند. بله اگر یک سال تبدیل به دو سال شد و یک سال اضافه آن را نگه داشت چون این یک سال اضافه بدون اجازه بوده است تورم آن را می توان حساب کرد. بنا بر این بانک ها که وام را در مدت معینی به افراد می دهند نمی توانند اضافه دریافت کنند و این اضافه ربا می باشد.

البته مسأله ی دیرکرد غیر از مسأله ی تورم است که ان شاء الله سر فرصت به آن خواهیم پرداخت.

در جلسه ی گذشته در مقام ادله ی ربا به اجماع اشاره کردیم و گفتیم ربا از ضروریات دین است.

 

دلالت قرآن:

هفت آیه در مورد حرمت ربا بیان شده است و جالب اینکه در مورد هیچ یک از محرمات این همه آیات و با این شدت و حدّت وجود ندارد. تعبیراتی در این آیات است که حتی در مورد قتل نفس هم وجود دارد.

1- ﴿الَّذينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلاَّ كَما يَقُومُ الَّذي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ‌ الْمَسِ‌ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى‌ فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ[1]

چهار قسمت این آیه دلالت بر تحریم ربا دارد:

اولین مورد: ﴿الَّذينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلاَّ كَما يَقُومُ الَّذي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ‌ الْمَسِ

یعنی رباخواران روز قیامت که محشور می شوند مانند انسان مجنون و مصروع هستند و تعادل خود را نمی توانند حفظ کنند و گاه زمین می خورند و بلند می شوند. این تعبیر که نوعی محشور شدن بسیار ذلیلانه و پست است دلالت بر حرمت می کند.

همچنین ﴿يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ‌ الْمَسِ﴾ که مراد افکار شیطانی است که برای اشخاص پدید می آید که سبب می شود آنها همانند انسان مجنون و مصروع می باشند که تعادل ندارد. نه کسی که بر اساس تماس شیطان با او آسیب دیده است.

به هر حال هر کدام از این دو معنا مراد باشد بالاخره دلالت بر حرمت می کند زیرا این نحو، محشور شدن علامت آن است این افراد گناه بزرگی را انجام داده اند.

دومین مورد: ﴿ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا

عبارت ﴿وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا﴾ یا کلام خداوند است و یا کلام کسانی که رباخوار هستند. اگر کلام مستقلی باشد علامت این است که ربا حرام است ولی اگر کلام رباخواران باشد باز دلیل بر حرمت ربا است زیرا یعنی آنها حکم خدا به حرمت ربا را مسخره می کنند و آن را انکار می کنند. بدین معنا که می گویند: آیا واقعا می شود تصور کرد که خداوند بیع را حلال کرده باشد و ربا را حرام؟

به هر حال، بیع با ربا فرق دارد. بیع موجب داد و ستد می شود و در نتیجه مشکلات مردم حل می شود و اجناس از محل تولید به محل نیاز مردم می رسد. بنا بر این بیع در مسیر تولید است ولی ربا هیچ کار مفیدی انجام نمی دهد.

سومین مورد: ﴿فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى‌ فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ﴾ یعنی کسی که موعظه ی الهی به او برسد و از رباخواری فاصله بگیرد خداوند گذشته هایش را می پذیرد و دیگر نباید به سراغ این کار برود. عبارت ﴿وَ أَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ﴾ شاید به این معنا باشد که ممکن است خداوند ببخشد و یا نبخشد و یا به این معنا است که خداوند گذشته را می بخشد. به هر حال به هر معنا که باید در مقصود ما خللی وارد نمی شود.

چهارمین مورد: ﴿وَ مَنْ عادَ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ﴾ کسانی که در عین حال، که به آنها گفتیم ربا نخورید ربا می خورند اهل آتش هستند و در آن خالد هستند.

در اینجا سؤالی در مورد خلود است و آن اینکه می گوییم: خلود مربوط به کسی است که اهل ایمان نیست ولی اگر فرد مسلمانی رباخوار و یا شراب خوار و قمارباز باشد در آتش مخلد نخواهد بود. البته خوارج اعتقاد داشتند که ارتکاب هر گناهی موجب کفر و خلود در آتش می شود که ما این عقیده را قبول نداریم. حال چرا آیه در مورد رباخوار خلود ابد را ذکر می کند.

پاسخ این است که شاید مراد از رباخوار مزبور کسی باشد که منکر آن است که در نتیجه انکار ضروری دین موجب ارتداد و کفر می شود.

توجیه دوم این است که خلود همیشه به معنای ابدیت نیست بلکه به معنای زمان طولانی نیز می باشد.

نکته ی دیگر این است که بعضی از اشخاص بر اثر تکرار گناه عاقبت به شر می شوند و بی ایمان از دنیا می روند. در قرآن در مورد قتل نفس می خوانیم که آنها در آتش مخلد هستند که در مورد آن گفته اند که چنین کسی عاقبت به شر می شود.

2: ﴿يَمْحَقُ‌ اللَّهُ‌ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثيم‌[2]

این آیه از سه جهت بر حرمت دلالت دارد.

مورد اول عبارت ﴿يَمْحَقُ‌ اللَّهُ‌ الرِّبا﴾ است. «محق» در لغت به معنای نقصان تدریجی است که به فنا منتهی می شود. یعنی خداوند ربا را نابود می کند. معنای آن این است که ربا کاری بسیار بد و زشت و گناه کبیره ای است.

سپس خداوند در ذیل، دو صفت ذکر می کند: ﴿كَفَّارٍ أَثيم‌﴾ مراد از «کفار» یا کفر زیاد است و یا کفران نعمت یعنی خداوند کسی که بسیار کفران نعمت می کند را دوست ندارد. این تعبیر در مورد مکروهات به کار نمی رود و صفت «اثیم» نیز بر حرمت دلالت دارد.

3: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ[3]

در ابتدای این آیه بر ایمان تکیه شده است و در آخر آن هم بار دیگر بر ایمان تکیه شده است که تأکید را می رساند.

در این آیه امر به ترک ربا شده است که دلالت بر وجوب می کند. از این آیه استفاده می شود که حکم تحریم ربا که آمد عده ای آن را رها کردند ولی جمعی همچنان رباخوار بودند از این رو خداوند می فرماید: آنچه از رباخواری باقی مانده است را باید ترک کرد.

احتمال دیگر این است که کسی ممکن است به دیگری وام داده باشد و یک یا چند ماه را ربا گرفته باشد که خداوند در این آیه می فرماید: آنچه که گذشت گذشت ولی از این به بعد نباید ربا دریافت کرد.

4: ﴿فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ‌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُسُ أَمْوالِكُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ[4]

این آیه نیز از سه جهت دلالت بر حرمت می کند:

اولین مورد ﴿فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ‌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ﴾ است که به معنای این است که خدا و رسولش به شما اعلان جنگ می کنند. راغب در مفردات می گوید: اذن (با کسر همزه) به معنای اجازه و ترخیص است ولی «أُذن» (با رفع همزه) به معنای اعلان است بنا بر این ﴿فَأْذَنُوا﴾ همان گونه که راغب در مفردات و مرحوم طبرسی در مجمع البیان می گویند به معنای «فاعلموا» است. یعنی اگر رباخواران دست از ربا بر ندارند خداوند و رسول به آنها اعلان جنگ می کند که این علامت آن است که حرمت ربا شدید است. شاید هم به این معنا باشد که رسول خدا (ص) واقعا به آنها اعلان جنگ می کند.

دومین مورد: ﴿وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُسُ أَمْوالِكُمْ﴾ است زیرا توبه به معنای آن این است که کسی گناهی مرتکب شده است. که خداوند می فرماید: اگر توبه کردید اصل مال خود را می توانید بگیرد نه بخش ربا را.

سومین مورد عبارت است از ﴿لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ﴾ یعنی نه ظلم کنید و رباخواری نمایید و نه به شما ستم شود یعنی اصل مال را می توانید پس بگیرید. این علامت آن است که ربا خواری نوعی ظلم است.

این بخش از آیه تبدیل به یک شعار اسلامی شده است یعنی نه باید کسی ظلم کند و نه باید به کسی ظلم شود که به معنای تن به ظلم دادن است. تن به ظلم دادن نوعی کمک به ظلم ظالم است که مانند ظلم کردن، قبیح می باشد.

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده به سراغ مابقی آیات می رویم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo