< فهرست دروس

درس تفسیر استاد محسن ملکی

1402/07/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر سوره آل عمران

 

امروز در بحث تدبر در قران یوم الشروع هست.مانند گذشته که در آیاتی که به شکلی با بحث معاد مرتبط بودند مباحث لفظی ادبیاتی صرف و نحو و تفسیر اعتقادی و غیر اعتقادی مسائل مختلف در اطراف آیه ذکر میشد یعنی اصل معاد در قران یا ایات معاد در قران یک بهانه است. از اول قران درباره هر آیه که یک کلمه ای دارد که ما را میبرد به سمت معاد باهم مباحثه میکنیم.

از اول قران رسیدیم به سوره ال عمران "واتاهم الله ثواب الدنیا وحسن ثواب الاخره الله یحب المحسنین[1] " بخاطر کلمه ثواب الاخره در این کلمه توقف میکنیم تا مطالبی را پیرامون این ایه شریفه بعنوان تدبر در قران داشته باشیم که ان شاالله در آن قسمتی که قران دو مرتبه مسلمانها راتوبیخ میکند که افلا یتدبرون فی القران حواسمان باشد گرچه فقه آل محمد ص و اصول کار قرانی است و بحث مقدماتی قران است بواسطه الفاظ وغیر الفاظش بهمین خاطر ایه یا روایت می آید. اینطورنیست که در طول هفته قرانی نیستم جز یک روز. اعتدال در قضاوت ها خصلت خوبیست که ما حوزویان باید تمرین کنیم تا میتوانیم معتدل باشیم.

 

اینطرف و آنطرف نزنیم. یک موقع میگویند فقه کار میکنند و اصلا قران بلد نیستند . اینطور نیست اینها حرفهای بی پایه و اساس است. فقها وعلما در طول تاریخ اگر میخواستند مستقیم وارد قران شوند و به اصطلاح مفسر قران شوند بهترین مفسران بودند چون مبانی دستشان بوده ومشغول به قران بودند فقه اهل بیت عصمت و طهارت غیر از قران چیزی نیست اینها قران ناطقند و دارند ایات را تفسیر میکنند اگر ایه و روایتی را کارمیکنند یعنی روی قران کار میکنند . لذا اعتدال و میانه روی به معنای واقعی باید شیوه انسانهایی باشد که بیرق اسلام دستشان است و مردم را به اسلام دعوت میکنند. اعدلوا هو اقرب للتقوی[2]

نکته اول که در ذیل این آیه شریفه عرض میکنم اینست که این آیه ادامه آیه قبل است و دعای مستجاب شده مجاهدین فی سبیل الله است که در آیه قبل داریم " ماکان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا ونصرنا علی القوم الکافرین [3] "

این آیه راهم بمناسبت مقداری کارمیکنیم خصوصا ما کان قولهم که چرا منصوب است درحالیکه ظاهرش باید قولُهم باشد . قولهم خبر کان هست و مقدم شده واسمش بعد می آید و در کلام نیست آنهم بجهت الا که حرف استثنا هست و مفرق؛ ما کان قولهم (شیء) چون نکره است موخر شده مصوغات ابتداء به نکره .اصل دراسم و مبتدا معرفه بودن است اینجا چون نکره است موخر شده بنابراین قولهم خبر مقدم برای کان است والا ماکان قولهم شیء یعنی نبود چیزی سخن این مجاهدین الا یعنی عالم ثبوتشان هیچی نبود که به عالم اثبات برسد چون سخن عالم اثبات است و عالم اثبات گزارشگر درون است ،سخن باطنی و

سخن ظاهری و لطافتش در همین است که شیء یعنی سخن باطنی. نبود چیزی سخن اینها در ظاهر که

حرف بزنند یابه تعبیر دیگر در درون چیزی نداشتند که به لفظ جاری کنند الا ان قالوا ربنا اغفر لنا

لذا میشود استثنا در کلام مفرق مستثنامنه شیئ است که اسم کان است و در عالم لفظ اگر بخواهیم بیاوریم موخر میآید چون نکره است و متصل میشود به الا و الا بعد از شیء مقدم است. ماکان قولهم شی ء الا ان قالوا ربنا اغفر لنا.....

نکته دوم در دعای کمیل میخوانیم اغفر لمن لا یملک الا الدعا این جمله بسیار عمیق است بیامرز کسی را که مالک هیچی نیست جز خواستن، این بحث اعتقادی است که ما آدمیان در این دنیا مالک هیچ چیز جز طلب نیستیم لذا قران هم در ابتدا میگوید هدی للمتقین یعنی طالبین.

دعا مصداق طلب است در باب مناجات و سخن گفتن با خدا، این آیه شریفه هم کاملا منطبق است با همین فراز دعای کمیل این مجاهدین هم هیچ نداشتند که بگویند و مالک هیچی نبودند یعنی معرفت چنین است که خود را هیچ بدانند و فقط طلب کنند ربنا اغفر لنا... طالبین مجاهدین حقیقی هستند یعنی انسانهای بافضیلت و طالب حق. ما دو حقیقت در این عالم داریم یکی حق و دیگری باطل و آ دمیان بر اساس عقل وشرع موظفند طالب حق باشند. خدا قدرت طلب را به ما داده و گفته است نتیجه طلب را به خودم واگذار کنید بحث توکل و تفویض . بشریت در تمام رشته های زندگی باید معرفتش همین باشد که وظیفه اش طلب است " بخواهد ودرست انجام دهد و نتیجه را به خدا واگذار کند" .

این آ یه شریفه در این بُعد میتواند یکی از مستندات معرفتی باشد ما کان قولهم شیئا ، اینها عالم ثبوت و اثباتشان یکی است وآنهم طلب. عالم ثبوت و اثبات همه انسانهای نخبه فقط همین است "طلب "

لا یملک الا الدعا. الا ان قالوا ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا وثبت اقدامنا ونصرنا علی القوم الکافرین" اولین چیزی که یک انسان سالکِ با معرفت ازخدا میخواهد خودش را گنهکار و مقصر میداند در آن طلب ، شما مامور به طلبید " انک کادحا الی ربک کدحا [4] " نقطه معرفتی که برای هر عارف بالله و سبل الرشاد میتوان ذکر کرد اینست که انسان در مقام طلب خود را مقصر بداند بر همین معیارهم حضرت امیر در دعای کمیل جزع و فزع میکردند و گریه میکردند چون خودشان را گنهکار میدانستند.طلب حق مرزی ندارد هرچه بالاتر میروند احساس میکنند که بیشتر مقصرند بعد میآید دعاهایی چون لاتخرجنی من التقصیر لذا یکی از آیات ام البابی در معرفت همین آ یه است که افتاده است در دنده حال الا ان قالوا ربنااغفرلنا . بنابراین این آیه شریفه مقدمه است برای آیه بعد فاتاهم الله ثواب الدنیا و حسن ثواب الاخره

نکته سوم در اسرافنا فی امرنا در مقام عمل به این مضمون که در این مقام عمل هم نتوانستیم با مقام طلب هماهنگ شویم ،هرچیزی را در جای خود مصرف نکردیم و شد اسراف، به تعبیر دیگر اقرار به تقصیر باطنی و هم چنین اقرار به تقصیر فعلی و ظاهری. اسرافنا فی امرنا اینجا دیگر طلب و درون نیست بلکه برون و عمل است. سالک الی الله عبد خدا و انسان رو به خدا اینگونه نیست هم خودش را در باطن مقصر میداند هم در باطن. هم در مقام اراده و طلب هم در مقام فعل

قسمت ربنا اغفر ذنوبنا مربوط به اراده وطلب و مربوط به مشیت و درون است و اسرافنا فی امرنا مربوط به فعل خارجی است که در فعل خارجی مسرفیم و هرچیزی را در جای خود قرار ندادیم.

اگر این اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا مستجاب شود نتیجه میشود ثبت اقدامنا کاملا مودبانه که درون و بیرونت را به خدا بگو که مقصرم فقیرم و ندارم اگردر درون طالب بودم و مقصر نبودم و اگر دربیرون هم مسرف نبودم خودبخود ثبات قدم داشتم درمسیر، اما خودم را بگونه ای معرفی میکنم که در درون و بیرون مقصرم بنابراین میترسم ثابت قدم نباشم و کافر باشم میترسم ازحق بیرون بروم ؛ لذا ثبت اقدامنا بعد از مقصر دانستن خود در طلب و فعل است. درخواست نعمت حقیقی یعنی ثبات قدم درحق.

این آیه در این دوره برای ما طلبه ها یکی ازدعاهای ویژه است.گاهی بعضی طلبه ها با شورو حالی وارد حوزه میشوند اما درست کار نمیکند بفکر نیست اهل مراقبه و دقت نیست و از او میگیرند نه تنها این بلکه بدبین و متنفر میشود از این مسیر.

نکته چهارم بعداز اینکه کسی ثبات قدم داشته باشد یکی از محصولاتش جهاد و مبارزه با دشمن است وانصرنا علی القوم الکافرین وانصرنا بمعنای مقاومت است.گاهی ثبات قدم هست اما مقاومت نیست میگوید میخواهم زندگی شخصی خودم را داشته باشم دعا بخوانم خدا را قبول دارم اما حال جهاد و مقاومت ندارم . این یک آیه کامل برای نقشه راه یک زندگی سالک الی الله آنهم به روز و مطابق با اقعیتهای اجتماع و واقعیتهای جامعه است.


[1] 1. سوره ال عمران ایه 148.
[2] 2.سوره مائده ایه 8.
[3] 3.سوره ال عمران ایه 147.
[4] 4. سوره انشقاق ایه6.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo