< فهرست دروس

درس تفسیر استاد محسن ملکی

1402/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر معاد در قران

در جلسه گذشته آیه شریفه سوره مبارکه ال عمران آغاز شد " فاتاهم الله ثواب الدنیا و حسن ثواب الاخرة و الله یحب المحسنین [1] " که برای تبیبن این آیه رجوع کردیم به آیه قبل و نکاتی را در ذیل آن اشاره کردیم.

امروز درباره خود این آیه بحث میکنیم که کلمه اخرت در آن آمده و آیه ای است مربوط به معاد و با موضوع معاد . با همین نگاه هر آیه ای در قران که گزارش از معاد میدهد را بهانه قرار داده هم از نظر از مباحث معادی و هم مباحث دیگر آن را بررسی میکنیم .

اولین مطلب در رابطه با کلمه فاتاهم که اینجا فاء نتیجه است ، نتیجه کار مؤمنین و صالحین در آیه قبل. اتا فعل ماضی باب افعال از ماده اتی بمعنای آمد وقتی به باب افعال میرود متعدی میگردد بمعنای آورد " اتی " آمد و" آتا " آورد مانند ذهب رفت و أذهب برد

در این آیه شریفه دومفعولی بکار برده شده اتاهم ثواب الدنیا هُم مفعول اول و ثواب الدنیا مفعول دوم طبق معنای ظاهری باید اینگونه بگوئیم " پس آورد آنها را ثواب دنیا " اصطلاحی در عرف هست که

در تجارت میگویند آورده ات چقدر است ؟ در ترجمه این آیه شریفه هم میشود این اصطلاح را لحاظ کرد آورده ی خدا برای مؤمنین و صالحین. پس بنابراین کلمه آوردن یعنی از خزانه چیزی را به کسی دادن.

آتاهم همان اعطا و بخشیدن است اما این لفظ بکار برده شده که حکایت از یک تجارت میکند تجارة لن تبور که ما کان قولهم الا ان قالوا ربنا وقتی اینگونه اند خداوند برایشان آورده دارد یعنی یک تجارت، در اینجا اعطا بکار نرفته تا لطافت های اینگونه هم استفاده شود .

معمولا در مسائل معامله کلان بین عبد و الله تبارک و تعالی اینگونه است ربنا اتنا و این اتنا بار دارد و حکایت میکند از گردونه ای گسترده و چرخه دامنه داری که بین انسان و خالق برقرار است و از همین باب این کلمه بکار برده شده که دومفعولی میباشد و البته میشود در ترجمه مفعول اولش را با حرف جر معنا کرد آتاهم یعنی خداوند به آنها داد باء در تقدیر برای ترجمه سلیس. از این نظر گفتم باء میآید که استعمال این لفظ در باب افعال غالبا یک مفعولی است و دو مفعولی ها حرف جر دارد اینجا حرف جری نیست لذا میتوانیم در معنا باء را در تقدیر بگیریم تا مفعول اول با واسطه شود.

اتی وقتی به باب افعال میرود یک مفعولی میشود اما در اینجا دو مفعول گرفته و برای اینکه این مشکل را حل کنیم در یک مفعول حرف جر را مقدر میکنیم .

مطلب دوم هرگاه دعا با معرفت از انسان سر بزند یعنی ابعاد اعتقادی و اخلاقی و رفتاری انسان میزان باشد مطابق با شریعت و عقل باشد مستجاب شدن دعا قطعی است لذا این فاء در فاتاهم بعد از معرفتهایی که در آیه قبل بود آمده . معرفتها چه بود ؟ 1. مغفرت و عفو پروردگار بر پایه اینکه عبد همیشه خودش را

در پیشگاه خالق و الله مقصر میداند لا تخرجنی من التقصیر

2. عدالت در رفتار، انسان با معرفت کسی است که در وادی عدالت سیر میکند ذهناً و عملاً اسرافنا فی امرنا نقطه مقابل عدالت است. طلب عدالت در رفتار موفقیت در اعمال را به دنبال دارد.

3. و ثبت اقدامنا ثبات قدم رمز به نتیجه رسیدن انسان در کارهای نیک و استجابت دعا با این هسته های معرفتی که در درونش است.

4. پیروزی بر دشمنان وانصرنا علی القوم الکافرین انسانِ رو به خدا در مقام عبودیت و بندگی علاوه بر اینکه مقتضی آفرین است به دنبال رفع مانع نیز هست و مانع همان دشمنان و کفار هستند.

مطلب سوم استجابت دعا در نظام قرانی و معرفتی شریعت اسلام و مکتب پیامبر و اهل بیت صلوات الله علیهم دو پاداش را به دنبال دارد هم دنیا و هم آخرت . یعنی دعا اگر بر پایه معرفت باشد هم در دنیا و هم در آخرت مستجاب میشود و آن نگاهی که دین اسلام و شریعت نبی مکرم اسلام و مکتب اهل بیت معرفی میکنند همین است دنیای خوب و آخرت نیکو.

مطلب چهارم کلمه ثواب از باب ثوب یثوب ثوباً که ثوابا میشود اسم مصدر بمعنای رجع یعنی بازگشت است و در قران آورده شده مثاباً که خداوند میفرماید " اذ جعلنا البیت مثابة للناس [2] " ما خانه را محل رجوع مردم قرار دادیم یعنی مسلمانان به اینجا مراجعه کنند و زندگی خود را با انجام حج تنظیم کنند.

یک نوع رجوع الی الله است در همین دنیا که تا زنده است در حق حاجی جاری است .

بنابراین خداوند متعال در ازای این حال خوش مؤمنین که در وادی معرفت از خداوند چیزی میخواهند به اینان ثواب دنیا میدهد یعنی رجوع به ارزشها. طبق آیات و روایات هرگاه خوبی به ما میرسد لِلهِ تبارک و تعالی است پس اگر ثواب میدهد بمعنای بازگشت به همان حقیقت هستی است بازگشت به اصالت خود مانند کلمه عید که بازگشت به خویشتنِ خویش است ثواب هم یعنی بعد از کار خوب برمیگردی به فطرت خودت. ثواب همان فطرت الله است همان نیکی و خیری که بخاطر آن آفریده شده ای و هر وقت خوبی کنی به همان برمیگردی. فطرت این استعداد را دارد و در آن تعبیه شده است که اگر در عمل بطرف خیر رفت ،برمیگردد به همان فطرت و خوبی را میگیرد.

مطلب پنجم در این آیه شریفه میفرماید " ثواب الدنیا و حسن ثواب الاخره " برای دنیا کلمه حسن نیامده چون نعمتهای دنیا با اینکه خیرند اما ناقص هستند ما در دنیا چیزهایی داریم و آنها را میخواهیم که باعث راحتی ما بشود که این در دنیا نشدنی است و چون نشدنی است دیگر قران حسن نمیگوید در حدیثی داریم " اوحی الله الی داوود انی وضعت خمسة فی خمسه و الناس یطلبونها فی خمسة غیرها فلا تجدونها و در آخر میگوید وضعت الراحته فی الجنة و هم یطلبونها فی الدنیا فلا یجدونها [3] "

میفرماید راحتی را در بهشت قرار دادم و اینها میخواهند در دنیا پیدا کنند . میگوید اگر خانه بخرم مشکلم حل میشود بعد میگوید اگر بچه دار شوم مشکل حل میگردد و همینطور تا آخر دنیا پیش میرود لذا حسن

بمعنای کمال و سقف ثواب است که در دنیا وجود ندارد و مخصوص آخرت است.

مطلب ششم والله یحب المحسنین در قران کلمه محسن بکار برده شده است که بمعنای احسان در قول و فعل است و در قول اعم از اعتقاد و بیان . مورد محبت خدا قرار گرفته است چون صفات باریتعالی همه اش احسان است .

احسان حقیقی از مبدأ اعلی صادر میشود و دوست دارد خلیفه اش که انسان است بر کره زمین همین صفات را داشته باشد یعنی خودش فی نفسه برای خودش احسان باشد و برای دیگران هم همینطور مانند طهور که طاهرفی نفسه و مطهر لغیره نه اینکه فرض کنید خودش را نسازد و فقط خیر رسانی کند به دیگران . یقینا محسنین کسانی هستند که در درون ساخته شده اند و پرتوهای بیرونی آنها نیز احسان است برای خلق خدا.


[1] 1.سوره ال عمران آیه 148.
[2] 1.سوره بقره آیه 125.
[3] 1.بحارالانوار ج78 ص453.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo