< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله حسین مظاهری

90/03/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرایط تیمم، اگر آب موجود نباشد

 

مرحوم سید رضوان الله تعالی علیه فرمودند که 7 شرط برای تیمم هست.

شرط اول فرمودند عدم وجود آب، راجع به این مسئله این جور می‌فرمایند می‌فرماید احدها یکی از آن 7 تا عدم وجدان الماء بقدر الکفایه للغسل اوالوضو فی سفر کان او حضر و وجدان المقدار الغیر الکافی کعدمه این جمله اول.

بعد می‌فرمایند ویجب الفحص عنه الی الیاس اذا کان فی الحضر و فی البریه یکفی الطلب غلوه سهم فی الحزنه و لاجل الاشجار و غلوه سهین فی السهله فی الجوانب الاربعه، آن جمله اول جمله واضحی است انسان اگر آب ندارد باید به مقدار وسعش تفحص بکند برای این که علاوه بر این‌که روایات داریم عقل هم دلالت دارد، آب ندارد احتمال می‌دهد آب پیش رفیقش باشد برود بگیرد خب باید برود بگیرد احتمال می‌دهد آن طرف تپه آب باشد می‌تواند برود خب برود، از نظر عقلی می‌گوید که این عدم الوجدان باید متحقق بشود روایات هم همین را می‌فرماید این عدم الوجدان باید متحقق بشود.

علاوه بر این یک مسئله عقلی است و آن‌که اگر شک در قدرت بکند باید احتیاط بکند باید آن شک در قدرت را مبدل کند یا به قدرت یا به عدم قدرت و یک قاعده کلی شک در قدرت موجب احتیاط است، لذا آن مسئله اول که عدم وجدان الماء بقدر الکفایه و یجب الفحص عنه الی الیأس اذا کان فی الحضر و فی البریه، در حضر باشد در سفر باشد این باید عدم وجدان الماء محرز بشود یک دفعه بدون تفحص می‌داند که اب جایی نیست لذا شک در قدرت ندارد می‌داند عدم وجدان الماء است یک دفعه هم می‌داند این عدم وجدان الماء همین جاست یک مقدار آن طرف برود وجدان الماء است یک دفعه هم شک دارد آیا اب هست یا نه؟ خب باید تفحص بکند، تا این جاها حرفی نیست و علاوه بر این‌که اجماع است علاوه بر این‌که روایات اهل بیت است علاوه بر این‌که یک امر عقلی و علاوه بر این سه آن قاعده شک در قدرت باید این شک را رفع بکند عقلا یک امر بدیهی است.

اما چیزی که انسان را گیر انداخته در این مسئله و نمی دانم در آن مسئله قبلی چه کردید؟ آیا چیزی درست کردید یا نه؟ این مسئله امروز ما هم مثل همان فاذا کان مرضی او علی سفر، لذا این و اذا کان مرضی او علی سفر را بنا شد فکری روی آن بکنید شما، حالا نمی‌دانم کردید؟ نکردید؟ در این حرفها و اصرار‌های ما یک کسی یک نامه نوشته ‌ای‌کاش ننوشته بود.

حالا فعلا مسئله مشکل ما این است یک اجماعی در مسئله داریم و آن این است که در سفر اگر آب نداشته باشد باید تفحص بکند اما گفته تفحص این است که باید 200، 300 متر چهار طرف بگردد که در رساله‌ها آمده این فرمایش مرحوم سید هم این جا آمده که اگر زمین هموار است 1000 ذراع، اگر نه 500 ذراع کفایت می‌کند یعنی تقریبا اگر جنگل نیست اگر کوهستانی نیست تقریبا یک کیلومتر این طرف، یک کیلومتر آن طرف، یک کیلومتر طرف راست ، طرف چپ باید برود آن وقت اگر آب پیدا نکرد تیمم کند اگر هم آب پیدا کرد پیدا کرد، این یک قول مشهوری شده، قول مشهور را هم مرحوم سید روی آن فتوی می‌دهد می‌فرماید یجب الفحص الی الیأس اذا کان فی الحضر و فی البریه، اما چیزی که مشکل کرده این است یکفی الطلب یعنی به این اندازه حتما باید باشد یکفی الطلب غلوه سهم فی الحزنه و لاجل الاشجار اگر کوهستانی است اگر جنگل است باید 500 ذراع تقریبا 250، 300 متر باید چهار طرف بگردد و فی السهله غلوه سهمین باید چهار طرف تقریبا 1000 متر حالا کمتر، زیادتر باید بگردد که مثلا یک کسی توی بیابان است آب نیست اما بیابان هم صاف است اگر احتمال می دهد آب هست باید چهار کیلومتر این طرف و آن طرف بگردد اگر آب پیدا نکرد تیمم کند اگر آب پیدا کرد هیچ، و اگر هم کوهستانی است جنگل است نصف این مقدار، غلوه سهم و غلوه سهمین، یک چیز مشهوری شده در میان اصحاب.

حالا قطع نظر از روایات این حرف را بخواهیم تحمیل بکنیم یک حرج حسابی لازم می‌اید این بیچاره حالا می‌تواند هم این کار را بکند بگویند 5، 6 کیلومتر باید تاب بخوری اگر آب پیدا نکردی تیمم کن و الا نه، این حرج معمولا حرج نوعی، برای نوع مردم، یک کسی مثلا روزی 5، 6 کیلومتر راه می‌رود حالا خوشش می‌شود راهش را برود ببیند آب پیدا می‌کند یا نه؟ و الا اصاله التنبلی که برای همه حکمفرماست حالا این اصاله التنبلی را اسلام بگیرد بگوید که 5، 6 کیلومتر باید این طرف و آن طرف بگردی اگر آب پیدا نکردی تیمم کن، این یک مشکل است که حرج نوعی است.

یک مشکل دیگر هم این‌که چهار طرف چه خصوصیت؟ برای این‌که ممکن است روبرو یک کیلومت برود اما آب پهلویش باشد این صاف می‌رود دیگر، باید قوسی برود تا این‌که بداند در این محوطه آب نیست اما روایات می گوید که یک کیلومتر این طرف یک کیلومتر آن طرف، یک کیلومتر آن طرف یعنی مستقیم خب در حالی که حالا این چهار طرف را گشت یقین پیدا می‌کند آب نیست؟ نه، ممکن است همان جا که رفته مستقیم 10 متر آن طرفش آب باشد 10 متر طرف چپش آب باشد و این نرفته باشد، طرف راست هم که می‌رود خب مستقیم می‌رود بعد از این‌که یک کیلومتر رفت خب احتمال می‌دهد 10، 20 متر آن طرف 10، 20 متر آن طرف آب باشد اگر بخواهد یقین بکند باید قوسی برود آن هم ممکن نیست و این هم یک مشکلی است علاوه براین‌که حرج نوعی است باید بگوییم آقا این رفتن مستقیم یک تعبد است و این چنین تعبدی انسان نمی تواند گردن شارع مقدس بگذارد که، و ما همیشه این دو تا اشکال را داشته‌ایم به این غلوه سهم و غلوه سهمین، حالا آن تیرکمان‌ها هم چه مقدار وقتی می‌زدند؟ مختلف بوده دیگر، حالا اندازه‌گیری کرده‌اند گفته‌اند معمولا 500 ذراع، 500 ذراع تقریبا می‌شود 400 متر، حالا یک مقدار کمتر یک مقدار زیادتر، این را هم در باره اش خیلی حرف نزده‌اند همین غلوه سهم مثلا صاحب جواهر می‌خواهد تشریحش بکند همین مقدار می‌فرمایند که 500 ذراع ولی این تیرکمان‌های آن وقت یا قلوه سنگ‌ها این‌ها اختلاف بود دیگر، ولی حالا این اختلافش هم بگوییم همین که صاحب جواهر می گویند متعارف، و ما گردن این آقای مسافر بگذاریم آقای مسافر تو باید تفحصت اقلا برای این‌که مرحوم سید می‌فرمایند یکفی، اقلا این مقدار باید بگردی، آن هم چهار طرف، یک اشکال این است حرج نوعی است.

یک اشکال این است که این چهار طرف هم بگردد این مستقیم برود یا غیر مستقیم؟ اگر غیر مستقیم برود یک کیلوتر رفت غیر مستقیم اما حالا می‌خواهد برگردد احتمال می‌دهد 10 متر آن طرف آب باشد حالا چکار کند؟ قوسی برود ممکن نیست، هفت هشت جور برود دیگر قوز بالای قوز می‌شود، دو سه فرسخ باید این بگردد تا بفهمد اطرافش اب نیست و متأسفانه مسئله را متعرض نشده‌اند و ما دلمان می‌خواهد این مسئله را مثل آن مسئله قبلی از شما یک استفاده‌ای بکنیم،

حالا روایت‌ها را یک قدری بخوانیم ببینیم این روایت‌ها آیا می‌شود از آن استفاده کنیم یا نه؟

روایت‌هایی که می‌گوید که باید طلب بکند آنها حرف ندارد گفتیم که روایت هم نداشتیم شک در قدرت است حتما باید اگر می داند آب این طرف و آن طرف هست یا احتمال می‌دهد یک مقدار بگردد برود آن طرف تپه یا نرود.

حالا یک روایتش را بخوانم صحیحه زراره روایت 1 از ابواب تیمم جلد 2 وسائل صحیحه زراره قال اذا لم یجد الماء فلیطلب مادام فی الوقت فاذا خاف ان یفوته الوقت فلیتیمم و لیصل، دلالتش خیلی خوب است اما اگر هم نبود یک امر عقلی بود ما هم می‌گفتیم اذا لم یجد الماء فلیطلب مادام فی الوقت فاذا خاف این یفوته الوقت فلیتیمم و لیصل نظیر این روایت هم زیاد است و همه‌اش هم ارشاد است همه اش هم ارشاد به حکم عقل است حرف نداریم.

اما آن روایت قلوه سهم روایت 2 از همین باب موثقه سکونی عن جعفر بن محمد عن ابیه عن علی علیه السلام انه قال یطلب الماء فی السفر ان کانت الحزونه فغلوتین لا یطلب اکثر من ذلک دیگر بیش از این از تو نمی‌خواهم، اما آن‌که از تو می‌خواهم این است که اگر زمین ناهموار است به مقدار یک غلوه یعنی مقدار مثلا یک قلوه سنگ یا یک تیرکمان و اگر هم سهله است غلوتین که معمولا معنا کرده‌اند گفته‌اند کم و زیادش حد متوسط 500 ذراع، تقریبا می‌شود 400 متر، اگر زمین ناهموار است 400 متر اگر زمین هموار است غلوتین یعنی 1000 ذراع می‌شود تقریبا 800 متر و اگر زمین ناهموار است فغلوه اما دیگر بیشتر از این از تو نمی‌خواهیم لایطلب اکثر من ذلک.

فقهاء هم هم قدماء هم متأخرین من‌جمله مرحوم سید عبارتش را الان خواندم که فرموده بود و یجب الفحص عنه الی الیأس اذا کان فی الحضر و فی البریه یکفی الطلب غلوه سهم فی الحزنه و لاجل الاشجار و غلوتین سهمین فی السهله فی الجوانب الاربعه، این روایت جوانب الاربعه را ندارد اما خب معلوم است که واضح است مرحوم سید و دیگران همه همه گفته‌اند چهار طرف، یک طرف کفایت نمی‌کند، چهار طرف باید بگردد خیلی لااقل از هر طرفی 500 ذراع اگر ناهموار است اگر هم هموار است 800 متر، خب این روایت ما نوشته‌ایم این روایت تعارض دارد حالا معارضش را بخوانیم روایت این روایتی که خواندم باب 1 بود، روایات باب 2 صحیحه داود البرقی روایت 1 از باب 2 قال قلت لابی عبدالله علیه السلام اکون فی السفر و تحضر الصلاه و لیس معی ماءو یقال ان الماء قریب منا فاطلب الماء فی وقت یمینا و شمالا؟ قال لاتطلب الماء ولکن تتیمم فانی اخاف علیک عن اصحابک فتضل و یأکلک السبع این چه می‌خواهد بگوید؟ گفت ایا تفحص کنم یا نه؟ حضرت فرمودند نه آخر توی مسافرت که تفحص معناندارد تو ول کنی قافله را بروی خب گم می‌شوی وقتی گم شدی گرگ می‌خوردت، البته این‌ها قید قید غالبی است دیگر یعنی معمولا توی مسافرت آدم بخواهد سه چهار کیلومتر برود این طرف و آن طرف از قافله عقب می‌ماند دیگر راه را گم می‌کند دیگر پلنگ او را می‌درد معمولا این جور است دیگر، لذا قیدها هم قید غالبی است وقتی قید غالبی شد معنایش این جور می‌شود نه بابا توی مسافرت نمی‌خواهد این طرف و آن طرف بگردی همین مقدار که اطرافت آب نیست تیمم کن نماز کن.

روایت را مثل این‌که دلالتش را خوب دانسته‌اند و می‌دیدند تعارض دارد با روایت سکونی، داود رقی را می‌خواهند توی سرش بزنند گفته‌اند داود رقی ضعیف السند است در حالی که داود رقی را من نوشته‌ام بسیاری از بزرگان از او روایت نقل می‌کنند نوشته‌ام که داود رقی هو الذی روی عنه اجلاء الاصحاب و در همین روایتی که حالا خواندیم عده من اصحابنا و این عده من اصحابنا مرحوم کلینی فرض کرده همه این‌ها از اساتید موثقش هستند لذا مرحوم کلینی عن عده من اصحابنا را توثیق کرده دیگر و مسلم عده من اصحابنا مرحوم کلینی توثیقشان کرده.

ولی از آن طرف هم داود رقی را علاوه بر این‌که عده من اصحابنا و احمد بن محمد بن عیسی و این‌ها اصحاب اجماع از او روایت نقل می‌کنند از جمله کسانی که روایت از او نقل می‌کنند توی همین روایت ابن محبوب است بنابراین روایت از نظر سند اشکال ندارد از نظر دلالت هم مسلم این قید قید غالبی است و قید غالبی را نباید به آن اهمیت بدهیم نمی‌تواند تقیید بکند معنایش این جور می‌شود که توی مسافرت معمولا آدم بخواهد این کارها را بکند از قافله عقب می‌ماند دیگر یک کسی بخواهد 5، 6 کیلومتر راه برود تا ببیند آب هست یا نه؟ توی بیابان گرگ می‌خوردش، غالبا این جوری است دیگر لذا قیدش هم غالبی است دلالت روایت خیلی خوب است که می‌گوید که تفحص لازم نیست.

اما روایت 3 این قید را هم ندارد روایت 3 دیگر کسی هم نمی‌تواند بگوید ضعیف السند است صحیحه محمد بن مسلم است روایت 3 این است ان وجدته علی الطریق فتوضأ به و ان لم تجده فامض اگر آب اطرافت هست وضو بگیر نماز بخوان اگر آب اطرافت نیست هیچ، تیمم بکن نماز بخوان، و اصحاب به آن روایت غلوه حسابی فتوی داده‌اند به این روایات باب 2 یا روایت را از سند انداخته‌اند مثل داود رقی یا این‌که این روایت محمد بن مسلم را تعارض دیدند و گفتند که آن روایت غلوه سهم مقدم بر این روایت است لذا حق مطلب این است که روایت قلوه سهم روایت سکونی است دیگر تعجب در این است خیلی جاها می‌رسند به سکونی سکونی را تضعیفش می‌کنند حالا ما تضعیفش نمی‌کنیم گرچه می‌گویند سنی است ولی نه، سکونی موثق است سند سکونی موثق است و اما این اشکال را دارد اولا تعارض دارد روایات باب 2 از باب تیمم با روایات باب 1 با هم می‌جنگند و کدام‌ها مقدمند؟ بگوییم آن روایت غلوه سهم یک روایت مجملی است از کار می‌اندازیم روایات باب 2 را می‌گیریم و یک قاعده کلی از آن روایات قبل هم استفاده می‌کنیم این‌که اگر کسی در مسافرت است این اگر می‌تواند یک تفحصی بکند تفحص متعارف برای این‌که شک در قدرت است مثلا جاده پایین کوه است احتمال می‌دهد نه توی کوه احتمال می‌دهد در دامنه کوه آب باشد می‌بیند مثلا کلاغ‌ها دارند رفت و آمد می‌کنند آن جا پی می‌برد این‌که آب هست یک چنین چیزی، خب این برود توی دامنه کوه ده بیست قدم برود این عقل ما می‌گوید برو عرف هم می‌گوید برو خب روایت محمد بن مسلم هم هم صحیح السند است می‌گوید برو و آن روایت داود رقی هم می‌گوید که این اندازه، اما اگر راستی توی بیابان و این چنین احتمالها نیست اما احتمال هست روی کوه آب باشد خب روایت داود رقی می‌گفت بابا نرو روی کوه گرگ می‌خوردت یا آن روایت می‌گوید که نرو این طرف و آن طرف دور از قافله می‌شوی راه را گم می‌کنی، معمولا این جور است لذا این روایت‌ها آن روایت سکونی را زمین می‌زند اما حرف‌های من همه‌اش بی خود است چرا؟ برای این‌که فقهاء روایت سکونی را گرفته‌اند روایت داود رقی و محمد مسلم را تاییدش کرده‌اند و این اگر بحث امروز ما مشکل‌ تر از آن بحث قبلی ما نباشد انصافا باید بگوییم کمتر نیست.

فعلا جواب این شبهه را بدهید این جا مهم است و راستی هم مهم است از یک طرف می‌بینیم که این حرج نوعی را نمی‌شود کاری کرد راستی تحمیل بکنیم همین طور که در رساله‌ها نوشته هیچ کس هم به آن عمل نمی‌کند تحمیل بکنیم این که اگر می‌توانیم باید چهار پنج کیلومتر راه بروی، این طرف آن طرف، آن طرف آن طرف اگر آب پیدا نکردی تیمم کن حرج نوعی است دیگر برای 80 درصد 90 درصد مردم حرج است اما مهمتر از این حرج نوعی این است که خب حالا این اقا این حرج را هم به خود خرید چهار طرف این طرف و آن طرف رفت آیا مأیوس می‌شود از آب یا نه؟ نه، برای این‌که یک فرسخ راه رفته اما احتمال می‌دهد این پهلویش آب بوده این مستقیم رفته، یا آن طرفش آب بوده این مستقیم رفته، لذا وقتی درستش باید بکنیم که قوسی بکنیم قوسی هم ممکن نیست برای این‌که باید هفت هشت مرتبه این طرف و آن طرف برود تا قوسی بشود، لذا روایت سکونی را برای خاطر این امر عقلی از کار می‌اندازیم ولی فقط این امر عقلی نیست روایت داود رقی و روایت محمد بن مسلم باز هم هست این روایت‌ها معارضش هستند برای این‌که روایت‌ها می‌گوید که تفحص لازم نیست خب وقتی می گوید تفحص لازم نیست شما می‌خواهید تخصیص بدهید اصلا نمی‌دانم می‌شود تخصیص داد یا نه؟ تخصیص بدهید به این‌که آن تفحص عقلی واجب است آن هم این جوری، باید اقلا یک فرسخ این طرف و آن طرف دنبال آب بدوی، این یک مسئله‌ای است و راستی این مسائل انسان باید روی آن فکر بکند مثل استاد بزرگوار ما آقای بروجردی ترتیب در نماز قضا را لازم می‌دانستند، یک بدبختی نماز قضا داشته اما ترتیبش را گم کرده و تقریبا یک ماه یک سال نماز روی کله‌اش آمده این توی حرم مطهر امیرالمؤمنین داشته نماز قضا می خوانده مرجع تقلیدش آمده این عصبانی شده نماز را رها کرده آمده سلام کرده دست اقا را بوسیده گفته آقا به حق امیرالمؤمنین علیه السلام این فتوای تو خلاف واقع است، من 5، 6 تا نماز دارم ترتیبش را نمی‌دانم تو یک ماه نماز روی کله من گذاشته‌ای داریم نماز می‌خوانم حالا انصافا این غلوه و غلوتین این جوری است که آدم روی کله این آقا می‌گذارد چهار پنج کیلومتر این طرف و آن طرف برو بعد هم یقین هم که نمی‌کنی اما خب بس است این 5، 6 کیلومتر هم تعبد است برو بعد تیمم بکن، نمی‌دانم چه بگویم؟ این اشکال از آن اشکال اول مهمتر است، فکر بکنید ببینید که آیا می‌توانید حل بکنید یا نه؟

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo