< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله حسین مظاهری

90/03/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اگر خبر واحد بگوید آب موجود نیست آیا کفایت فحص می‌کند؟

 

مرحوم سید در مسئله یک فرموده‌اند اذا شهد عدلان بعدم الماء فی جمیع الجوانب او بعضها سقط و فی الاکتفاء بالعدل الواحد اشکال .

اصل مسئله معلوم است این‌که این تفحصی که گفتیم طریقت دارد برای پیدا کردن آب حالا اگر بداند آب نیست دیگر تفحص هم لازم نیست چنانچه اگر دو شاهد عادل شهادت بدهد دیگر لازم نیست. اما اگر یک موثق بگوید ایا تفحص لازم است یا نه؟ مرحوم سید در عروه نتوانستند روی شاهد واحد فتوی بدهند، گاهی می‌فرماید که در موضوعات هم دو نفر عادل می‌خواهیم گاهی می‌فرمایند یک نفر عادل کفایت می‌کند بعضی اوقات هم مثل این جا توی مسئله گیرند و می‌فرماید در موضوعات آیا یک نفر کفایت می‌کند یا نه؟ می‌فرماید و فی العدل الواحد اشکال.

و این مسئله مسئله مهمی است در فقه حالا اگر مسئله دیروز مجمل بود یا خیلی مهم نبود اما این مسئله در فقه خیلی مهم است و آن این است که در فقه راجع به احکام می‌گویند که یک نفر ثقه کفایت می کند لذا اگر راوی‌ها این‌ها ثقه بودند خب ما عمل به روایت می‌کنیم در حالی که عدل نیست عدلین هم نیست و می‌گوییم در احکام اثبات شدنش روایت از امام علیه السلام است یک نفر اگر موثق باشد کفایت می‌کند لذا معمولا در فقه ما عدلین نمی‌خواهیم عدل واحد هم نمی‌خواهیم، ثقه می‌خواهیم.

دلیل ما هم این است که حجیت خبر واحد دلیل ندارد جز سیره عقلاء شارع مقدس سیره عقلاء را امضا کرده است و عقلا اگر یک نفر ثقه حرفی بزند قبول می‌کنند شارع مقدس هم ردع از این امر نکرده پس حجت است لذا فقه ما می‌گردد همچنین فقه عامه می گردد روی خبر واحد اگر ثقه باشد.

بله همین حرف هست که بعضی اوقات می فرمایید این روایت حجت نیست برای این‌که راوی آن ضعیف است و این طرف و آن طرف می‌زنید ضعف این راوی را درست بکنید که ما الحمدلله در آن کتاب رجالی که نوشتیم 50 درصد این ضعیف‌هایی که قوم فرمودند اثبات کردیم که نه، این ضعیف‌ها هم مثل خبر ثقه هستند بالاخره روایت ضعیف حجت نیست اما اگر موثق باشد ولو عادل نباشد، موثق در گفتار، ولو نمی‌شود پشت سرش نماز بخوانیم اما در گفتار موثق است چه عامه چه خاصه روایتش را حجت می دانند لذا فقه ما می‌گردد روی خبر واحد آن هم نه عدل واحد، روی ثقه، این احکام.

در موضوعات هم خب عرف که سرمشق ماست رئیس ماست آن اصلا احکام ندارد آن خبر ثقه را حجت می داند در موضوعات، احکام مربوط به فقیه است مربوط به امام علیه السلام است و عرف خبر واحد را اگر ثقه باشد در موضوعات می‌پذیرد لذا عرف برای حجیت چیزی فرق نمی‌کند موضوعات باشد یا احکام باشد خبر ثقه را حجت می‌داند،

اما ما گیر در مسئله هستیم در حالی که در احکام تابع عرف شده‌ایم این جا یک میرزا عبد الاضافه برای ما پیدا شده و آن این است که در احکام خبر واحد حجت است در موضوعات نه، و این از عجایب هم هست این مشکلات را شماها باید حل بکنید و وقتی من اشکال را هم ابداع می کنم مثل دیروز نروید این طرف و آن طرف یک حرفهای نامربوطی بکنید که هم حرف من را خراب بکنید هم اشکال به حال خود باقی بماند لذا شما جوانید شماها باید آینده روشن حوزه ، و مراجع، مدرسین عالی رتبه این‌ها نسل آینده شماها باید باشید دیگر لذا این از عجایب است و اگر کسی بتواند این را جواب بدهد خیلی کار کرده این‌که مدرک ما در خبر واحد عرف است و مرحوم شیخ انصاری مرحوم آخوند و همه راجع به حجیت خبر واحد صحبت کردند خیلی از نظر قرآن و روایات اهل بیت و این‌ها اجماع‌ها و نشد اثبات بکنیم، بالاخره همه حرفشان منجر به این شد خبر واحد حجت است چرا؟ چون عرف خبر ثقه را حجت می‌داند شارع مقدس ردع نکرده بلکه امضا کرده پس خبر واحد حجت است عرفا، عقلا، سیرتاً خب می‌گوییم این عرف که شد سیره شما سرمشق شما خبر واحد را در موضوعات حجت می‌داند یا نه؟ خب همه می‌گویند آری اصلا این حرف‌هایی که ما می‌زنیم عرف می‌گوییم خبر واحد را حجت می‌داند در موضوعات است نه در احکام، آن که احکام ندارد، لذا می‌گوییم بله عرف فرق نمی‌گذارد بین خبر واحد در موضوعات یا در احکام می‌گوییم پس چرا شما در آن گیر هستید؟ مثل سید با آن همه مقامش آن هم عروه با آن همه اهمیتش گاهی می‌فرماید خبر واحد در موضوعات حجت نیست آن هم نه یک عدل، می‌گوید عدلین می‌خواهیم، در حالی که عدلین مختص به باب قضا و شهادات است اصلا در غیر قضا و شهادات عدلین معنا ندارد آن هم که دیگر دنیا من‌جمله جمهوری اسلامی این را هم انداخته حالا آن حرف دیگری است که عدلین که در قضا و شهادات است مسلم است قرآن و روایات ، حالا الان همین قاضی‌ها که مجتهد هم نیستند همه آنها الا شاذا قاضی منصوبند حالا آن هیچ، در قضاوتشان وقتی می‌خواهد حکم بکند یک دو نفر بیایند، از توی خیابان پیدا کرده باشند پول به آنها داده باشند یک دو نفر بیاید شهادت بدهند شهادت این را قبول می‌کنند خب این غلط است آن که مسلم در فقه شیعه است بلکه سنی، می‌گویند که دو عادل باید شهادت بدهد و الا حکم نمی‌شود کرد شاهد باید دو عادل باشد یک عادل نمی‌شود حتی در آن جاها که حد است 4 عادل باشد اگر 3 عادل شد هر 3 تا را قاضی تازیانه می‌زند، باید 4 تا پشتوانه هم باشند بیایند شهادت بدهند، خب این عدلین مختص به باب قضاست.

اما مرحوم سید و مشهور می‌فرمایند در موضوعات باید دو تا عادل شهادت بدهد تا آن موضوع اثبات بشود و من‌جمله مسئله ما، باید دوتا عادل شهادت بدهد آب این جا نیست، به جای قطع می‌نشیند دیگر تفحص لازم نیست بعضی‌ها مثل مرحوم سید از این دو عدل دست برداشته‌اند گفته‌اند که یک نفر اما عادل، ثقه نه، باید عادل باشد تا در موضوعات همه موضوعات من‌جمله مسئله ما اثبات بشود.

بعضی اوقات خب این‌ ها بزرگند مثل مرحوم سید می‌بینند که آخر این عدل از کجا پیدا شد؟ اما دست برنمی‌دارند شبهه ایشان این است یک عدل یا دو عدل؟ بعضی اوقات می‌گویند دو عدل، بعضی اوقات می‌گویند که وفی العدل الواحد اشکال، عبارتشان این جا همین است و فی الاکتفاء بالعدل الواحد اشکال اول می‌فرمایند دو عادل باید باشد بعد می‌فرمایند که عدل واحد کفایت می‌کند یعنی اشکال است بعضی اوقات می‌گوید کفایت می‌کند بعضی اوقات می‌گوید اشکال است.

اما اگر این عدل نباشد ثقه باشد مسلم پیش مرحوم سید است فایده‌ای ندارد در حالی که همین مرحوم سید این مسائل را از کجا گرفته؟ از ثقه، عدل واحد هم نه، از ثقه گرفته یعنی روایات مثلا این وسایل الشیعه که چکش در فقه ماست، نداریم جایی، البته کم داریم، که دو نفر عادل روایت را گفته باشند یا یک نفر عادل اثبات عدالت مطلق شده باشد روایت را گفته باشد، 90 در صد این روایات در وسائل حجت است برای این‌که راوی‌هایش ثقه هستند لذا هی مرتب می‌گوییم ثقه، مرحوم نجاشی رضوان‌ الله تعالی علیه می‌خواهند اثبات بکنند هی مرتب می‌گویند محمد بن ابی عمیر ثقه، زراره ثقه، هیچ جا ندارد مرحوم نجاشی بگوید که در حالی که این‌ها خب خیلی این‌ها عادلند اما آن عدالت به درد مرحوم نجاشی نمی‌خورد به درد مرحوم شیخ طوسی در فهرست نمی‌خورد آن که به دردشان می‌خورد ثقه بودن است اثبات ثقه بودن، اما این‌ها همه افتاده و گفته‌اند که در موضوعات همه همه ما عدلین می‌خواهیم حتی یک عدل هم کفایت نمی‌کند و این از عجایب است دلیل این‌ها فقط یک روایت است روایت مسعده بن صدقه است آن روایت سر تا پا اجمال هم دارد اما در آن روایت این جور دارد کل شیئ علی ذالک یعنی موضوعات مثل همین است که اصل دارد الا ان یتبین او یشهد له شهاده روایت این جوری است که کل شیئ علی ذالک الا ان یستبین او یقوم به البینه یعنی همه موضوعات یا باید علم داشته باشی یا باید بینه داشته باشی تا موضوعات اثبات بشود و الا اگر علم نداشته باشی بینه نداشته باشی اصل جاری است کل شیئ طاهر جاری است کل شیئ لک حلال جاری است لذا در روایت مسعده بن صدقه گفته‌اند که کل شیئ علی ذلک الا ان یستبین او یقوم به البینه، دلیل این‌ها این است در حالی که این بینه در مقابل یستبین خب معنایش همین است که یا بدانی یا چیزی که حجت باشد جای علم تو بنشیند یعنی امارات، روایت می‌گوید که اصل کجا جاری نیست؟ آن جا که بدانی اماره باشد و اما این یقوم به البینه آن بینه اصطلاحی در قضا و شهادات اصلا روایت دلالت ندارد، حالا دلالت هم داشته باشد نمی‌تواند روایت مسعده بی صدقه با این اجمالش طرد سیره عقلا بکند به قول حضرت امام رضوان الله تعالی علیه بعضی اوقات، نه این جا، جاهای دیگر می‌فرمودند اگر سیره را بخواهیم ردع بکنیم باید طمطراق داشته باشد با یک ظهور که نمی‌شود سیره را رد کرد ایشان می‌فرمودند سیره را می‌دانید کجا رد می‌کنیم؟ مثل ربا را که عرفیت دارد البته ربای مضاعف ظلمیت دارد این رباهایی که حالا می‌خورند با کلاه شرعی‌ها روایات مضاعف این‌ها کلاه شرعی است این‌ها ظلم است اما قرآن شریف می‌فرماید ربا خوری ولو عرفیت دارد اما نکن تو می‌گویی حلال است من می‌گویم حرام است گناهش هم و ان لم تفعل فاذنوا بحرب من‌الله و رسوله حضرت امام می‌گفتند این می‌تواند ردع بکند سیره را یا مثلا قیاس یک عرفیت دارد وعرف، عرف دنیا قیاس را حجت می‌داند ابو حنیفه هم که گرفت کارش، سواد که نداشت در مقابل امام صادق علیه السلام بود دکان باز کرد در مقابل امام صادق علیه السلام و آن کسانی هم که می‌خواستند امام صادق علیه السلام را زمین بزنند تأییدش کردند ابو حنیفه درست شد این کارش استحسان است و استحسانها را عرف می‌پسندد و قیاس، امام صادق علیه السلام این را ردع می‌کند می‌گوید مهلا مهلا یا ابان السنه اذا قیست محق الدین این می‌گویند سیره را ردع می‌کند، طمطراق باید داشته باشد، اما یک جمله کل شیئ علی ذلک حتی یستبین او یقوم به البینه بخواهیم سیره عقلاء که خبر واحد را در موضوعات حجت می‌دانند ردع بکنیم، نمی‌شود، ولی نه نمی‌شود این مسلم پیش ماست حالا چرا فقهاء توی ان گیرند؟ نمی‌دانم شما باید بگویید چرا؟ شما باید این را درستش بکنید، این مسلم پیش ماست که این جمله حتی یستبین او یقوم به البینه این بینه یعنی ما یتبین به آن بینه اصطلاحی اصلا شاید آن زمان این چنین بینه اصطلاحی نداشته باشیم، حالا داشته باشیم هم، ولی علی کل حال این روایت شریف می‌خواهد بفرماید اصل جاری است آن‌جا که دلیل نداشته باشیم برای این‌که تعیین وظیفه در ظرف شک است و دلیل داشته باشی شک نداری، حالا آن دلیل داشته باشی یک دفعه علمت است حتی یستبین یک دفعه هم اماره است ما یتبین به من‌جمله اماره قاعده ید، من‌جمله اماره خبر واحد ، این‌ها وقتی می‌آید دیگر کل شیئ طاهر کل شیئ لک حلال جاری نیست لذا روایت مسعده بن صدقه پیش من یک امر واضحی است که نمی‌خواهد بنای عقلاء را ردع کند نه می‌تواند نه می‌خواهد، لذا می‌شود خبر واحد همین طور که در احکام حجت است در موضوعات هم حجت است عدل هم نمی‌خواهیم ثقه می‌خواهیم عدل در گفتار می‌خواهیم همان که اهل رجال خیلی کم پیدا می‌شود که مرحوم نجاشی بگوید انه عدل خیلی کم است اما سرتا پای کتابهای رجال ما انه ثقه یعنی عدل در گفتار یعنی اثبات می‌کنند این از نظر گفتار عدل است لذا از همین جهت هم نوفلی و سکونی و خیلی‌ها، فطحی‌ها و سنی‌ها و این‌ها را شما روایاتش را حجت می‌دانید می‌گویید که موثق است ولو این‌که نمی‌شود پشت سرش نماز بخوانیم ولو سنی است، فطحی است اما صدق در گفتار دارد روایتش حجت است لذا انه عدل اصلا ما در رجال خیلی کم دارد و همه‌اش هم در موضوعات است، در احکام بله اگر حکمی را گفته باشد مثل ما که کتاب رجال مطالعه می‌کنیم یا می‌خواهیم ثقه درست بکنیم برای احکام ماست ولی عرف برای موضوعات خبر ثقه را حجت می‌داند ردعی از این نشده فقط ردع این روایت مسعده بن صدقه است این هم این معنایش است که گفتم روایت اولا مجمل است الان مورد بحث ما نیست ولی حالا مرحوم شیخ انصاری اگر یادتان باشد روایت مسعده بن صدقه را هم از نظر سند درست کردند، تعجب این جاست که این روایت مسعده بن صدقه بسیاری می‌گویند ضعیف السند است اما سندش را یک جورهایی درست می‌کنند مثلا مسعده بن صدقه را شیعه‌اش می‌کنند می‌گویند شیعه نیست سنی بوده، فطحی بوده، واقفی بوده اما حالا که می‌خواهند سیره عقلاء را ردع بکنند تمسک می‌کنند به روایت مسعده بن صدقه و حق مطلب باید این جور بگوییم که مرحوم سید رضوان الله تعالی علیه این 10، 20 جا در عروه همه جا نباید فرموده باشند عدلان اصلانباید فرموده باشند که اذا شهدعدلان این اصلا خود این قضیه درست نیست، شهد عدلان چیست؟ این مربوط می‌شود به قضا و شهادات آن جا شهدعدلان تا قاضی بتواند حکم بکند و الا نه، قاضی بتواند آن طرف را قسم بدهد مختص به باب قضا و شهادات است لذا سید باید فرموده باشند اذا شهد ثقه بعدم الماء فی جمیع الجوانب او بعضها سقط وجوب الطلب بعد هم و فی الاکتفاء بالعدل الواحد اشکال این هم درست نیست لااقل اگر فرموده بودند فی الاکتفاء بثقه واحده اشکال باز هم یک حرفی بود اما همه، مرحوم سید روی این عدل رفته‌اند و خیلی جاها این جمله و فی الاکتفاء بالعدل الواحد اشکال برای خاطر همین که مسلم در نظر مبارک مرحوم سید این بوده که عرف بین احکام و موضوعات فرق نمی‌گذارد اگر ثقه‌ای خبر بدهد در موضوعات باشد حجت است در احکام هم باشد حجت است و ما بگوییم در احکام باشد حجت است در موضوعات حجت نیست این خیلی زور است لذا اگر کسی چیزی به نظرش بیاید که بتواند من را رد بکند یک کمک خوبی به فقه کرده برای این‌که این مسئله مسئله سیال در فقه است و ما هم همه جا در موضوعات بینه نه، عدل نه، ثقه آری.

من عقیده دارم ان جائکم فاسق بنبأ فتیبینوا این دلیل بر این است که ان جائکم ثقه بنباء فاقبلوا اصلا من عقیده دارم آیه شریفه به خوبی دلالت دارد مفهوم هم دارد ان جائکم فاسق بنبأ فتبینوا معنایش این است که اگر فاسق نباشد ثقه در گفتار باشد باید قبول بکنید ولی حالا آن‌که بحث نیست، درجاتش عالی عالی‌تر ومرحوم شیخ انصاری می‌گویند 21 اشکال به این دلالت آیه وارد است که بعضی‌هایش لایذب است ولی روی این عرضی که من می‌کنم به مرحوم شیخ انصاری هم می‌گوییم نه، آیه عرفا مفهوم دارد مفهومش هم همین است که اگر فاسق خبر آورد معلوم است حجت نیست عقلاء می‌گویند حجت نیست تکیه کردن به خبر آدم دروغگو نه حجت نیست ظلم است این معنای شایعه که قتل الخزاصون الان در جمهوری اسلامی روزنامه‌ها حتی رسانه‌ها رادیو تلویزیون، بیا توی مردم، بیا توی آخوندها شایعه یک چیز مسلمی شده گویا وحی منزل هم شده این به آن، این به آن، این به آن ناگهان یک دروغ شب که می‌شود جا می‌افتد 100 در صد یک امر مسلم می‌شود و این یکی از ظلمهای بزرگی است که همه ما به جمهوری اسلامی می‌کنیم، علی کل حال من عقیده دارم ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا آیه می‌فرماید چرا شایعه را قبول کردی؟ یک فاسق و فاجر آمد گفت چرا قبول کردی؟ مفهومش این است که آدم حسابی که نیامد، اگر آدم حسابی آمده بود و قبول کرده بودی خوب بود اما یک آدم ناحسابی که آمد چرا قبول کردی؟

خب این هم این مسئله یک.

این چیزها را چون که نفرموده‌اند بزرگان دلم می‌خواهد شما هم این سه تا اشکالی که این چند روزه داشتیم نفرموده‌اند بزرگان دلم می‌خواهد شماها ان قلت قلت روی آن خیلی بکنید شاید بشود از شما استفاده بکنیم.

متأسفانه آن وقت‌ها استاد بزرگوار ما آقای بروجردی افتخار می کردند می‌گفتند من یکی از مقررهای مرحوم آخوند بودم یعنی آن وقت‌ها رسم این بود که مثلا مرحوم آخوند خراسانی درس را می‌گفتند سه چهار نفر از فضلای مبان این‌ها دو دفعه درس می‌گذاشتند 10 تا این،20 تا آن، 30 تا آن درس مرحوم آخوند را دو دفعه تکرار می‌کردند مقرر درس مرحوم آخوند طلبه‌ها به این هم اکتفا نمی‌کردند بعد می‌رفتند مطالعه‌های قبلی داشتند روی آن مطالعه‌های قبلی یک ساعت دو ساعت فکر می‌کردند بعضی اوقات به قول اقای داماد رضوان الله تعالی علیه 8 ساعت روی آن مطالعه می‌کردند فردا صبح مباحثه می‌کردند اصلا در میان ما طلبه‌ها رسم بود دو سه چیز است ماندگار نمی‌شود یکی مال بی تجارت نابود می‌شود یکی مملکت بی سیاست از بین خواهد رفت یکی هم بحث بی مباحثه ریشه‌دار نخواهد شد و الان مباحثه الان شماها که این جا نشسته‌اید شاید 10 تا نباشد که مباحثه بکنید و این مباحثه خیلی چیز خوبی است ریشه‌دار می‌کند علم را ملکه می‌دهد به انسان و این‌ها از بین رفته، و بعضی اوقات در میان بزرگان اگر یک شبهه‌ای می‌شد که ارزنده بود مباحثه روی مباحثه درس روی درس لجنه روب لجنه تا بتوانند این شبهه را یک کلاهی سرش بگذارند یا راستی ردش بکنند یا اثباتش بکنند خب این‌ها وضع ما طلبه‌ها بوده که تنهایی مرحوم صاحب جواهر جواهرش را می‌نویسد یا آن مضیقه عجیبی که صاحب جواهر داشته مضیقه مالی داشته خیلی خیلی، ناامنی‌ها فقر و فلاکت‌ها اما شبانه روز درس خواندن‌ها و این‌ها را که می‌گویم برای این است که من خیلی ناراحتم از آینده حوزه‌ها حالا فقط متأسفانه حوزه نجف را که نداریم خدا لعنت کند صدام را حوزه قم و اصفهان و مشهد هم افت علم دارد و این ذنب لا یغفر هم هست این را هم به شما بگویم ذنب لا یغفر از این‌که ما افت علم داریم و به نسبت گذشته‌ها در مضیقه نیستیم به نسبت گذشته‌ها استعداد‌هایمان بیشتر است به نسبت گذشته‌ها مطالعه‌هایمان بیشتر است اما مطالعه‌های درسی نه، مطالعه‌هایمان می‌بینیم مثلا در قم سالی چندین میلیون کتاب چاپ می‌شود از بیت‌المال هم پولش داده می‌شود اما این چندین میلیون کتاب علم طلبگی را چقدر بالا برد؟ هیچ، ریشه‌دار نیست لذا حوزه می‌شود بی‌ریشه می‌شود افت علم ومن خیلی رنج می‌برم، حالا این هم یک اشکال من است ممکن است شماها یک چیزی در نظرتان باشد بتوانید جواب من را بدهید من را راحت بکنید آسوده خاطر که آقا غصه نخور اشتباه می‌کنی افت علم کدام است ما انشاءالله صاحب جواهرها تحویل جامعه می‌دهیم که هنوز نداده، ما انشاءالله نایینی‌ها تحویل جامعه می‌دهیم و علی کل حال این افت علم همه جا من‌جمله در این اصفهان، خب این هم روضه ما، آن اصل مسئله ما و این هم روضه ما دیگر حالا باید برایش گریه کنیم خیلی، یا از شما جواب بشنویم و بخندیم خیلی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo