موضوع: شرلیط تیمم، آب دارد اما دسترسی به آن ندارد
فرمودهاند الثانی من مجوزات التیمم عدم الوصله الی الماء الموجود لعجز من کبر او خوف او لکونه فی بئر مع عدم ما یستقی به من الدلو ولو با دخال ثوب و اخراجه.
اصل مطلب معلوم است یک کسی آب پهلویش است اما فلج است نمیتواند پا شود وضو بگیرد کسی هم نیست او را وضو بدهد یا مثلا در خانه چاه دارد اما دلو ندارد آب بیرون بیاورد یا در اتاق نشسته بیرون اتاق آب است اما میترسد در را باز کند حالا یا از دزد یا از درنده، و امثال اینها، آن صورت اول فرمودند عدم وجدان الماء آب نیست این صورت دوم آب هست دسترسی به آب نیست لذا اصل مطلب معلوم است ولی آیا این صورت دوم به صورت اول بر می گردد یا نه؟ مرحوم سید از اینکه قسم کردهاند میخواهند بفرمایند که این دو چیز است مجوز برای تیمم یکی عدم وجدان الماء یکی عدم الوصله الی الماء خب خوب است اما خب ممکن است ما طلبهها بگوییم که هر دو اینها بر میگردد به یک چیز عدم التمکین من الماء، الی الماء این عدم الوجدان گاهی برای خاطر این است که آب نیست گاهی آب هست تمکن نیست گفتم فلج است نمیتواند پا بشود دم دستشویی وضو بگیرد، سابقا اگر یادتان باشد که میخواستم هم از شما استفاده کنم به شما هم گفتم یک فکری بکنید شاید بشود از شما استفاده کرد اینکه مرحوم سید فرمودند که 7 چیز موجب تیمم است که حالا دارند این 7 چیز را یک یک میشمارند ما آن جا گفتیم این 7 تا بر میگردد به سه چیز و آن این است که یک دفعه آب ندارد یک دفعه آب دارد آب برایش ضرر دارد یک دفعه هم نه، وقت برای وضو و غسل ندارد این 7 چیز به این سه چیز بر میگردد، آن جا گفتم ممکن است این سه چیز هم برگردانیم به یک چیز، و همان که قرآن فرموده فلم تجدوا ماءً فتیمموا صعیدا طیبا این عدم الوجدان یعنی عدم تمکن دیگر این عدم تمکن این است که یا آب ندارد یا آب برای او ضرر دارد یا اینکه وقت برای وضو گرفتن یا غسل کردن ندارد لذا اصلا آن 7 تای مرحوم سید بر میگردد به این سه تا که من عرض کردم، این سه تا هم برمیگردد به یک چیز آنکه قرآن میفرماید که فان کنتم مرضی او علی سفر او جاء احد منکم من الغائط او لامستم النساء فلم تجدوا ماءً فتیمموا صعیدا طیبا اتفاقا اگر این جمله ان کنتم مرضی او علی سفر را بتوانید حل بکنیم که نتوانستیم آیه خیلی رساست برای اینکه کجا باید تیمم کرد؟ تیمم چگونه است؟ خیلی رساست دیگر انصافا، بنابراین یک فکری روی این بکنید ببینید که این طور که مرحوم سید آمدهاند جلو این ایا درست است؟ یا این که نه، این 7 تا برمیگرد به سه چیز، اگر نه یک قدری بیشتر این سه چیز بر میگرد به یک چیز و آن فلم تجدوا ماء، حالا فلم تجدوا ماء یک دفعه آب ندارد یک دفعه آب دارد اما نمیتواند استعمال آب بکند یعنی زمینگیر است نمیتواند پا شود آب بردارد، آب توی صحن خانه است نمیتواند برود توی صحن خانه وضو بگیرد حالا این دیگر شبهه هم شبهه طلبگی است بگوییم که مرحوم سید رضوان الله تعالی علیه میخواستند مسئله بگویند برای عوام مردم برای عموم مردم، مصادیق را تعیین بکنند تشریح بکنند و این 7 قسمی که مرحوم سید فرمودهاند تشریح است، این هم میشود گفت دیگر بگوییم که مرحوم سید توجه به این مطلب بیش از ما دارند و اینکه عدم الوجدان و عدم الوصله را این دو تا را دو تا حساب کردهاند در واقع یکی است برای تشریح کردن برای عموم مردم است.
اما یک حرف دیگر هم هست و آن این است که این 7 چیزی که مرحوم سید میفرمایند غالبا بر طبقش روایت هم هست ممکن است کسی هم بگوید که مرحوم سید رضوان الله تعالی علیه آن یک چیز را منقسم کردهاند به 7 تا برای خاطر این است که در مسئله روایاتی دیده میشود مرحوم سید هم میخواستند طبق روایات اهل بیت علیهم السلام جلو بروند، حالا از جمله روایتها در بحث ما این است سئلت ابا الحسن علیه السلام عن رجل احتاج الی الوضو للصلوه و هو لا یقدر علی المائ فوجد بقدر ما یتوضأ به بمأه درهم که حالا آن برای بحث دیگر است که آن بحث دیگر را مرحوم سید در یک مسئله خاصی فرمودهاند و آن این است که آب هست اما آن کسی که صاحب آب است می بیند که اگر به این بگوید پول زیادی بده دیگر پول زیادی میگیرد آب به او میدهد یا حتی مثلا فلج است نمیتواند پا شود یک کسی میگوید من آب برایت میآورم برای وضو اما 10 هزار تومان از تو میخواهم این باید بدهد این 10 هزار تومان را یا نه؟ حالا آن وقتها که در راه مکه و مدینه و مسافرتها آب نبود خب آب را میخریدند حالا یک ظرف آب را مثلا یک درهم مثلا دو تومان یک تومان قیمتش است میگوید من میفروشم 100 تومان، حالا آن بدکاری میکند گران فروشی خیلی بد است اما حالا این باید این آب را بخرد یا نه؟ خب معلوم است اگر نمیتواند نه، مثل آدم فقیری است بخواهد پول بدهد پول زیادی بدهد برای خریدن این آب، نمیشود خب در حالی که آب هست وصله الی الماء هم هست لازم نیست بخرد اما یک دفعه تمکن مالی دارد و مثلا 100 هزار تومان دادن یک حمام رفتن جا دارد و برای این هم چیزی نیست حتما باید 100 هزار تومان بدهد برود یک غسل بکند، راجع به مقدس اردبیلی یک قضیهای ما طلبهها نقل میکنیم میگویند این مقدس اردبیلی یک طلبه اصفهانی را راه داد توی حجرهاش و به او گفت به شرط اینکه کسی از اوضاع و احوال ما خبردار نشود وضع مقدس اردبیلی خیلی بد بود بارها شام شب نداشت و بیشام میخوابید به این طلبه گفت که من فقیرم، آن هم فقیر بود، به شرطی که کسی از کار ما خبردار نشود من حاضرم توی حجره راه بدهم راه داد، یک وقت از حرم برگشته بود اول شب دید که یک کسی را به عنوان مهمان آورده بعد معلوم شد یکی از تجار اصفهان بوده، مرد خوبی بوده آمده توی حجره به جای اینکه برود مسافرخانه، هتل، آمده توی حجره این طلبه و وقتی که میخواست برود 200 درهم داد به اینها، خب 100 درهم مال این، 100 درهم مال آن، مقدس اردبیلی گفت حق دارم بیرونت کنم برای اینکه کاری کردی که این آقا بفهمد ما پول نداریم و وضعمان بد است و بالاخره پول را قسمت کردند یک شام حسابی هم آن تاجر آورده بود اینها خوردند این مقدس خوابید محتلم شد دید نماز شبش از بین رفته چه بکند؟ آمد در حمام، در زد حمامی گفت که نمیشود، صبح، گفت یکدرهم، 10درهم میدهم 20 درهم میدهم دید این پول دارست میشود از او گرفت هرچه پول داشت داد و یک غسل کرد خود مقدس گفته بود آن غسل برای من خیلی اهمیت داشت بالاخره برای نماز شبش 100 درهم داد دارائیاش هم همین 100 درهم بود، حالا اینکه نداشت خب داد معلوم است خیلی خوب است ولی ایا واجب است بر این یا نه؟ واجب نیست، اما یک کسی مثل همان تاجر اصفهانی اگر به او بگویند 1000 دینار بده برو غسل کن این آیا باید بکند یا نه؟ بله، اگر در وسعش باشد باید برود غسلش را بکند ولو اینکه پول زیادی بدهد نه متعارف غیر متعارف، نه غیر متعارف ما فوق غیر متعارف مرحوم سید هم این جا میفرمایند که باید برود غسل بکند باید وضو بگیرد آب را بخرد اگر برایش حرج نیست هرچه میتواند، آن وقت در این باره روایت داریم یکی از روایاتش همین است.
مرحوم سید عبارتشان این است اذا توقف تحصیل الماء علی الشراء حالا شراء را ایشان تفصیلش داده علی شراء الدلو او الحبل او نحوهما او استیجارهما، او علی شراء الماء که این عمده است، او اقتراضه که برود قرض بکند ظرفی که از چاه آب بکشد وجب ولو باضعاف العوض معمولا یک درهم باید بدهد این میگوید 100 درهم بده تا بگذارم غسل بکنی، یا یک مقدار آب به تو بدهم وضو بگیری، ایشان میفرماید مالم یضر بحاله اگر ضرر به حالش نداشته باشد این واجب است این کار را بکند حالا قطع نظر از روایات همان است که عرض کردم یعنی اگر تمکن داشته باشد این عدم وجدان ماء نیست وقتی که نیست معلوم است باید 1000 دینار بدهد وضویش را بگیرد 1000 دینار بدهد غسلش را بکند برای اینکه متعارف است اما اگر ضرر داشته باشد، نمیدانم این مالم یضر یا حرجی ضرری برمیگردد به اینکه مثلا یک آدم معمولی به او بگویند که 100 هزار تومان بده غسل بکن این عدم تمکن صادق است نمیخواهد بگوییم مالم یضر بحاله یا اذا کان حرجیا، نه، خود این عدم الوصله نیست بلکه وصله الی المائ است برای اینکه مثلا 100 هزار تومان دادن برای کسی که پول دار باشد و یک غسل بکند معلوم است که این وصله الی الماء است اگر مرحوم سید فرموده بودند که مالم یضر بحاله به جایش فرموده بودند که انه متمکن مثلا للوضوء، انه متمکن للغسل شاید بهتر بود برای اینکه میخواهد ضرر داشته باشد میخواهد ضرر نداشته باشد دائر مدار تمکن و عدم تمکن است حالا روایت را ببینید، روایت 1 و 2 از باب 26 از ابواب تیمم صحیحه صفوان، مرسله عیاشی، سئلت ابا الحسن علیه السلام عن رجل احتاج الی الوضو للصلاه و هو لا یقدر علی الماء فوجد بقدر ما یتوضأبه بمأه درهم او الف و هو واجد لها این میتواند 1000 درهم را بدهد ایشتری و یتوضأ؟ او یتیمم؟ قال بل یشتری قد اصابنی مثل ذلک فاشتریت و توضأت و ما یسوؤنی بذلک مال کثیر حضرت میفرمایند برای خود من اتفاق افتاد و من آب را به 1000 درهم خریدم و وضو گرفتم و بدم هم نیامد از اینکه مال خیلی در این راه دادم، معلوم است ارشاد است دیگر روایت نمیشود تعبد باشد ارشاد است خود انسان درک میکند که اگر مثلا یک غسل بکند 100 هزار تومان بدهد و این در زندگیش خیلی تأثیر نداشته باشد خب عقل میگوید تو متمکن از وضو هستی، نوبت به تیمم نمیرسد باید پول را بدهی وضو بگیری، باید پول را بدهی غسل بکنی چنانچه عقل ما میگوید اگر یک کسی که وضع مالش خوب نیست یک دفعه مثلا به او میگویند که 10 تومان بده خب این باید بدهد یک دفعه میگویند 100 هزار تومان بده تا یک آب به تو بدهیم غسل بکنی این عرفا تمکن از آب ندارد فلم تجدوا ماء فتیمموا صعیدا طیبا میگوید در حالی که آب هست اما تو باید تیمم کنی لذا روایت ارشادی میشود خود اصل مطلب هم ارشادی میشود عدم الوصله هم برمیگردد به عدم الوجدان عدم التمکن و این جمله مرحوم سید مالم یضر بحاله این هم احتیاج نداریم میخواهد ضرر به حالش داشته باشد میخواهد ضرر به حالش نداشته باشد دوران تمکن و عدم تمکن است، مگر یک کسی بگوید آن جا که ضرر دارد تمکن ندارد آن جا که حرجی است تمکن ندارد این هم حرفی است که مرحوم سید به جای اینکه گفتهاند انه لم یتمکن فرموده مالم یضر بحاله حرج را هم نفرموده آن را هم به وضوح گذاشته. خلاصه حرف برمیگردد به اینکه دوم موردی که باید تیمم بکند عدم الوصله الی الماء است در حالی که آب دارد اما نمیتواند استعمال آن آب بکند این باید تیمم بکند و اگر میتواند ولو باضعاف مضاعف این آب را بخرد عقل شرعی، نه، عقل عرفی میگوید حتما باید این اب را بخری وضو بگیری یا غسل بکنی.
مسئله بعد میفرمایند لوا مکنه من بئر بلا حرج وجب کما انه لو وهبه غیره بلا ذله ومنه وجب القبول این هم دیگر مسئله گفتن است و الا اصل مسئله معلوم است یک دفعه میتواند خب این مثلا توی بیابان است و میبیند که اب در زیر زمین یک متر بکند آب پیدا می شود و این هم میتواند یک متر بکند خب معلوم است باید بکند و وضو بگیرد، بخواهد بگوید من اب ندارم، نه، وصله الی الماء دارد چنانچه یک دفعه مثلا ان همسایه آن که پهلویش نشسته توی پارک، توی مسافرت آن آب دارد این ندارد و مانعی ندارد بگوید یک مقدار آب بده ما وضو بگیریم، چنانچه یک دفعه هم نه، اب توی همان قافله اش هست اما بخواهد آب بگیرد منت دارد ذلت دارد معلوم است باید تیمم کند در حالی که آب هم هست مثلا نهر پهلویش است و میتواند به یک کسی بگوید برو پایین من نمیتوانم بروم پایین تو برو پایین برای من اب بیاور بالا و ذلتی هم توی کار نیست تقاضا داریم این کار را بکن خب حتما باید این تقاضا را بکند اما یک دفعه منت است ذلت است غرغر است آن نمیکند یا میکند به سختی میکند در حالی که نهر اب هم پهلویش است اما نمیتواند به آب برسد معلوم است که باید تیمم بکند.
مسئله اول این بود یعنی سوم چیزی که موجب برای تیمم است اولش عدم وجدان الماء دومش عدم وصله به ماء سوم الخوف من استعماله علی نفسه او عضو من اعضائه بتلف او عیب او حدوث من مرض او شدته او طول مدته او بطؤبرئه او صعوبه علاجه او نحو ذلک مما یعسر تحمله عادتا بل لو خاف الشین، شین یعنی دستهایش بعضی اوقات این جور است بخواهد آب به آن برسد دستها میترکد بعضیها هم گفتهاند لفظ شین که مرحوم سید اورده در روایات اهل بیت امده، بعضی ها هم گفتهاند همین سودای مشهوری است که آن وقتها زیاد بود به دست زده میشد و اب برایش ضرر داشت حالا بخواهد وضو بگیرد این سودایش عود میکند و امثال اینها، این باید تیمم بکند.
مرحوم سید میفرماید ولا یکفی الاحتمال المجرد الذی لایعتنا به العقلا اذا امکن علاج المذکورات بتسخین الماء وجب.اگر اب را باید گرم کند باید گرم کند و وضویش را بگیرد برمیگردد به اینکه اگر بترسد از این اب را استعمال کند مریض شود یا وضو بگیرد چشمهایش درد میکند بدتر بشود یا سرما خورده غسل را بکند سینهپهلو میکند خب معلوم است همه این ها موجب میشود که این باید تیمم بکند این برنمیگردد به همان اول و دوم برای اینکه ان اولی یک دفعه آب ندارد یک دفعه آب دارد دسترسی به اب ندارد و یک دفعه هم اب دارد اما ترس دارد از اینکه این اب را استعمال بکند خب این همان عدم الوصله الی الماء یک دفعه آب دارد زمینگیر است نمیتواند پا شود برود یک دفعه آب دارد زمینگیر هم نیست میتواند سر نهر وضو بگیرد اما چشمهایش درد میکند چشمها بدتر میشود دکتر گفته آب به صورت نزن، ظاهراً این سوم به دوم و دوم به اول برمیگردد هر سه میشود یکی، گفتم یکی اینکه مرحوم سید میخواستند فروعات بگویند برای عموم مردم یکی هم بر طبق اینها چون روایت است میخواستند طبق روایتها فرع بگویند.
حالا یک روایت بخوانم، روایات باب 5 از ابواب تیمم من جمله روایت 7 صحیحه
بزنطی عن الرضا علیه السلام فی الرجل تصیبه الجنابه و به قروح او جروح او یکون یخاف علی نفسه من البرد فقال لایغتسل و یتیمم لذا جنب است اما سوزه در بدنش است جراحت در بدنش است و یا اینکه میترسد اگر با آب سرد وضو بگیرد یا غسل بکند مریض بشود حضرت فرمودند
لایغتسل و یتیمم، لایغتسل برای اینکه بعد میخواهیم حرف بزنیم لایغتسل دلالت بر نهی ندارد در مقام تو هم حظر است لذا آن که هست همین است که برایش وضو واجب نیست حالا که واجب نیست باید تیمم بکند و اما اینکه اگر غسل بکند غسلش باطل است لایغتسل این را دلالت ندارد چون در مقام تو هم حظر است و امر یا نهی که در مقام توهم حظر باشد در اصول گفتهایم دلالت بر حرمت یا دلالت بر وجوب ندارد.
بنابراین لایغتسل هیچ، دلالت بر حرمت ندارد اما تیمم میگوید که این لازم نیست وضو بگیری، وضو نگیر غسل نکن تیمم بکن، یک روایت هم نیست نوشتهام دلالت روایات باب 5 حسابی دلالت بر این مطلب دارد لذا اصل مطلب چیزی نیست اگر بر نگردد به دوم، دوم به اول هر سه یک چیز است و اینکه اگر کسی متمکن از وضو و غسل نیست نوبت میرسد به تیمم.
بحثی که هست بحث مهمی هم هست این است که حالا این اگر تن داد به این حرف گفت که آب برایم ضرر دارد ضرر داشته باشد اگر وضو بگیرد چشمهایش دکتر گفته حتما به صورت آب نزن این بگوید دکتر بگوید، من دلم نمیاید، خیلیها هستند این جور دیگر، دلم نمیاید تیمم بکنم آب برایم ضرر دارد داشته باشد می روم غسل می کنم ایا این غسل صحیح است یا نه؟.
مرحوم سید تفصیل میدهد مسئله 18 اذا تحمل الضرر و توضأ او اغتسل فان کان الضرر فی المقدمات من تحصیل الماء و نحوه وجب الوضو اوالغسل وصح و ان کان فی استعمال الماء فی احد هما بطل یک دفعه در مقدمات ضرر دارد آن هیچ، اما یک دفعه در ذی المقدمه یعنی اب زدن به صورت برای وضو یک دفعه این طوری است که اگر مثلا یک مشت دو تا مشت آب بزند ضرر دارد اما بعدش یک مشت آب بزند آن مشت سوم دیگر ضرر ندارد میفرمایند که این وجب الوضوء، یا مثلا غسل کردنش اگر برود توی آب برایش ضرر دارد اما وقتی که رفت توی اب دیگر تا میاید بیرون غسلش را بکند میگویند طوری نیست و اما اگر نه همان هم ضرر دارد میفرمایند غسل باطل است لذا فرق میگذارند بین آن جا که در مقدمات باشد و این هم هست بعضی اوقات این جوری است که آب برایش ضرر دارد حتی سینه پهلو میکند اما میگوید من نمیتوانم تیمم بکنم باید غسل بکنم میرود توی آب سرد، بدنش را تطهیر میکند دیگر وقتی که تا این جا ضرر داشته حسابی هم ضرر داشته میاید بیرون باید خیلی ضررش را بکشد ولی حال که توی آب است تا میآید بیاید بیرون غسلش را میکند این غسل چطور است؟ مرحوم سید میگویند درست است و اما اگر این غسل برایش ضرر داشته باشد مرحوم سید میفرمایند غسل باطل است.
یک مسئله اینکه این حرف مرحوم سید که فرق بین مقدمه و ذی المقدمه بگذاریم علی الظاهر مشکل است چرا مشکل است؟ برای اینکه این الان که دارد غسل میکند غسل ضرری است حالا ولو اینکه این غسل ضرری مقدماتش را خود فراهم کرده و مقدماتش ضرر داشته این عرفا میشود غسل ضرری و فرق بگذاریم بین آن جا که مقدمات ضرر دارد ذی المقدمه ضرر ندارد این عرفیت ندارد، یک دقت عقلی است که مرحوم سید کردهاند، حالا ما بگوییم که اگر ضرر دارد باز هم باطل است یا نه؟ ما میگوییم نه چرا نه؟ میگوییم برای اینکه این قاعده ضرر قاعده حرج امتنانی است و امتنان معنایش این است که من رفع ید میکنم منتا برای تو حالا این منت را نمیخواهد بخرد میخواهد غسلش را بکند خب وقتی چنین شد لاضرر دیگر نمیتواند بگیردش لاحرج دیگر نمیتواند بگیردش، اضرار به نفس است خب باشد، کار حرام است، حرام است اما چرا این غسل باطل باشد؟
مرحوم سید فرق میگذارد بین ضرر و حرج آن مسئله بعدی است عبارت مرحوم سید این است میفرمایند که و اما اذا لم یکن استعمال الماء مضرا بل کان موجبا للحرج او المشقه کالتحمل الم البرد او الشین مثلا فلا تبعد الصحه و ان کان یجوز معه التیمم و لان نفی الحرج من باب الرحضه لا العزیمه چه میخواهند بگویند مرحوم سید؟ میگوید لاضرر و لاضرار این دلالت بر حرمت میکند اما ما جعل علیکم فی الدین من حرج این دلالت بر حرمت نمیکند رخصت است و چون رخصت است همین که من عرض میکنم چون منت است رخصت است بنابراین این اگر حرجی باشد مثلا غسلش را میکند میاید بیرون دو سه روز میافتد توی خانه حسابی میگویند این حرجی است غسلش درست است و اما اگر آب برایش ضرر داشته باشد میفرمایند نه این غسل باطل است فرق میگذارند بین حرج و ضرر یعنی بین لاضرر و بین لاحرج، ایشان میگویند فرق است میگوید لاضرر عزیمت است اما لاحرج رخصت است و ما نمیفهمیم یعنی چه؟ اگر رخصت است که رخصت است برای هر دو رخصت است یعنی دلیل امتنانی است وقتی امتنانی شد میشود رخصت، هم حرج رخصت است هم ضرر رخصت است اگر هم نه، حرف من نباشد حرف مشهور باشد گفتهاند لاضرر ضرر دارد این آب ضرر دارد بنابراین غسل باطل است حرجش همین است ضررش هم همین است اما یک جا بگوییم رخصت یک جا بگوییم عزیمت نمیشود درستش کرد لذا ما میگوییم اگر آب برایش ضرر دارد یا حرج دارد یا مثلا نان زن و بچهاش را میدهد آب میخرد حرج است برایش اما این کار را میکند یا اینکه توی آب رفتن برایش حرجی است اما این کار را میکند یا ضرری است آب برایش ضرر دارد حسابی ما میگوییم غسلش صحیح است وضویش هم صحیح است و ما میگوییم که اینها امتنانی است وقتی امتنانی شد حتی دلالت بر حرمت هم ندارد حرام هم نیست، مرحوم سید راجع به ضررش میگوید حرام است راجع به حرجش میگوید حرام نیست میگوید رخصت است حرام نیست و ما یک قدری بالاتر هم میرویم میگوییم آقا قاعده لاضرر قاعده لاحرج بفرمایید که حرام هم هست خب میشود اجتماع امر و نهی وقتی اجتماع امر و نهی شد چرا وضو باطل باشد؟ خب مسئله فوق العاده مشکلی است دیگر، از شما تقاضا دارم یک مطالعه دقیقی، حرفها را ببینید شاید بتوانیم فردا از شما استفاده بکنیم.