< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله حسین مظاهری

90/04/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اگر کسی بدنش نجس باشد جنب هم باشد و آب به اندازه یک کدام داشته باشد کدام مقدم است؟

 

فرموده‌اند: السادس من مجوزات التیمم اذا عارض استعمال الماء للوضو او الغسل واجبا اهم کما اذا کان بدنه او ثوبه نجسا ولم یکن عنده من الماء الا بقدر احد الا مرین من رفع الحدث او الخبث فیجب استعماله فی رفع الخبث و یتیمم لان الوضوء له بدل و هو التیمم مع انه نصوص فی بعض صوره.

آب دارد مثلا جنب هم هست بدنش هم نجس است یا اب دارد و می‌خواهد وضو بگیرد اما بدنش هم نجس است رفع خبث کند یا رفع حدث؟

می‌فرماید بدنش را تطهیر بکند تیمم کند نماز بخواند، چرا؟ می‌فرماید برای این‌که آن وضو بدل دارد اما تطهیر بدن بدل ندارد از این جهت می‌گوییم که رفع خبث بکند و برای رفع حدث تیمم بکند تا با بدن پاک و با طهارت نماز بخواند، این دلیلی که ایشان می‌اورند.

امر اهم و مهم نمی‌شود ایشان می‌فرمایند اذا عارض امر مهم و امر اهم خب عقل ما می‌گوید که اهم مقدم بر مهم است مثل همان بحث دیروز این‌که آب را وضو بگیرد یا بدهد به بچه‌اش بخورد که اگر به بچه‌اش ندهد بچه‌اش در معرض تلف است این جا را می‌گویند امر اهم و مهم، وضو بگیرد یا یک تشنه‌ای را سیراب بکند خب عقل ما می‌گوید آن اهم از آن است او را سیراب کن و خودت تیمم کن اگر حتی آب هم نداشته باشی فاقد الطهورینی عمل به فاقد الطهورین بکن، این را می‌گویند اهم و مهم عقل ما به خوبی دلالت دارد، اما ما نحن فیه امر اهم و مهم نیست بر می‌گردد به این‌که یک امری بدل دارد یک امر دیگری بدل ندارد آن امری که بدل دارد رها بکن آن امری که بدل ندارد بگیر و این دلیل می‌خواهد و این‌که از باب اهم و مهم بخواهیم درستش بکنیم کار مشکلی است، انسان بگوید از روایات التراب احد الطهورین یکفیک سنه از ان روایت‌ها استفاده بکنیم، یا مثلا یک کسی بگوید که طهارت مائیه با طهارت ترابیه با هم تفاوتی ندارند که سابقا ما می‌گفتیم لذا یک کدام بدل دارد یک کدام بدل ندارد این امر اهم و مهم است؟ اهم نیست.

اهم و مهم آن است که در ذات آن یک اهمیتی خوابیده باشد در این جا در ذات آن اهمیت نخوابیده دوران امر بین حدث و خبث بگوییم که رفع خبث مقدم بر رفع حدث است برای این‌که آن حدث بدل دارد، خب اگر ما بگوییم که این بدل نمی‌تواند مبدل منه بیاورد همین جوری مثل مسئله ما، اما این‌که یک کدام اهم دیگری مهم اگر بخواهیم مثال بزنیم مثالش به این است که آب را وضو بگیرد یا بخورد که اگر نخورد می‌میرد این را می‌گویند اهم و مهم اما آب را رهاکن تیمم بگیر و لباس را اب بکش اهم و مهم است این اهم و مهم نیست، باید ببینیم آن بدل آیا چه اندازه می‌تواند کار بکند؟ اگر آن بدل بتواند کار بکند به اندازه‌ای که بگوید در این موردها من هستم وضو نه تیمم آری، آن دلیل کار بکند و الا اگر دلیل نداشته باشیم به چه دلیل بگوییم که رفع خبث اهم از رفع خبث است؟ اگر به عکس نگوییم که بگوییم این وضو بگیرد لااقل توی مسئله می‌مانیم، برای این‌که رفع خبث بکند یا رفع حدث؟ با لباس نجس نماز بخواند اما با وضو یا با لباس پاک نماز بخواند اما با تیمم کدام مقدم است؟ مرحوم سید می‌فرماید که رفع خبث مقدم بر رفع حدث است، مشکل است انسان بگوید آن وقت دلیل بیاورد بگوید برای این‌که آن بدل دارد آن ندارد خب صرف بدل داشتن اهمش می‌کند؟ اهم و مهم که نیست، عرفا رفع حدث مقدم بر رفع خبث است، این جنب است غسل کند یا بدنش را لباسش را آب بکشد خب معمولا مردم می‌گویند غسل کن با بدن نجس نماز بخوان، حالا نه، تعارض می‌شود، رفع حدث مقدم بر رفع خبث یا رفع خبث مقدم بر رفع حدث؟ بگویید که هیچ کدام، اما مرحوم سید اول می‌فرمایند اگر امر اهمی باشد امر مهمی هم باشد امر اهم را بگیر مهم را رها کن این کبری خیلی خوب است مصداق هم بخواهیم درست بکنیم، دیروز، مصادیق دیروز که می‌گفتند اگر خوف داشته باشد برای تلف برای مرض حتی برای حیوان‌ها آن جاها خیلی خوب است اهم و مهم، تلف شود یا با تیمم نماز بخواند؟ خب معلوم است عقل می‌گوید تلف نشو حتی صبح یک کسی می‌پرسید که باز هم می‌گوییم یک درختی است این درخت اگر آبش بدهند می‌ماند اگر آبش ندهد و وضو بگیرد، غسل کند و برود این درخت می‌خشکد انسان همین جا را چه رسد به حیوان‌ها مرحوم سید به حیوان‌ها مثال زدند ما حتی همین جا را هم می‌توانیم بگوییم امر اهم و مهم است و درخت را سیراب کن وضو نگیر تیمم کن این را می‌گویند امر اهم و مهم، اما ما نحن فیه دوران امر بین رفع حدث است و رفع خبث با تیمم نماز بخواند و با بدن پاک با لباس پاک، یا با غسل با وضو نماز بخواند اما با بدن نجس با لباس نجس کدام مقدم است؟ مرحوم سید می‌گویند امر اهم و مهم تیمم بکن و نماز بخوان خب امر مهم به عکس است باید بگوییم رفع حدث بکن و با بدن نجس با لباس نجس نماز بخوان، اهم و مهم،مرحوم سید می‌گفتند که مصلحت تامه ملزمه دارد ما می‌گفتیم که تیمم در زمان خودش با وضو در زمان خودش این‌ها مثل هم هستند و کی می‌گوید که مصلحت تامه ملزمه هست و آن مقدم بر آن؟ طولی است، هر کدام به جای خود طهارت ‌آور است نه آن مقدم بر آن است نه آن ، نه آن اهم از آن است نه آن اهم از آن، طهارت می‌خواهید طهارت پیدا می‌شود ولی حالا این‌ها بحث ما نیست.

بحث ما این است که مرحوم سید می‌خواهند اهم و مهم درست بکنند رفع خبث اهم است رفع حدث مهم است پس خبث مقدم است، نمی‌شود این را گفت بلکه عرف می‌گوید رفع حدث مهم است غسل کن اما با لباس نجس نماز بخوان، این قاعده عرفی.

مرحوم سید اول می‌گویند اهم و مهم می‌فرمایند السادس اذا عارض استعمال الماء للوضوء اوالغسل واجب اهم، اهم و مهم می‌خواهند درست کنند اهم چیست؟ کما اذا کان بدنه او ثوبه نجسا، لذا چون اهم و مهم است بنابراین بدن را تطهیر کن با تیمم نماز بخوان یعنی دوران امر است بین رفع حدث و رفع خبث مرحوم سید می‌فرمایند اهم این است که رفع خبث بکنی نه رفع حدث، با جنابت ، حیض است پاک شده غسل به ذمه‌اش است اهم این است که لباس را تطهیر کند بدنش را تطهیر کند خب مسلم نیست این جور دیگر این اهم و مهم مثال می‌زنند که اذا دار الامر بین رفع خبث و رفع حدث می‌فرماید رفع خبث مقدم است برای این‌که آن رفع خبث مقدم بر رفع حدث است آن وقت دلیل برای اهم و مهم که می‌خواهند بیاورند می‌گویند برای خاطر این‌که آن بدل دارد آن بدل ندارد حالا یک چیزی بدل داشت می‌شود مهم؟ یعنی اگر با لباس نجس نماز بخواند اما با طهارت نماز خوانده ولی اگر با وضو نماز بخواند با لباس نجس نماز خوانده پس جمع بکن بین رفع خبث لباست را تطهیر بکن تیمم کن نماز بخوان برای این‌که این بدل به جای وضوست این هم دلیلشان است، به مرحوم سید می‌گوییم بابا این امر اهم و مهم نشد این برمی‌گردد به یک چیز دیگر و آن این است که تیمم به جای خود همان وضوست هیچ تفاوت ندارد خب این را ما سابقا می‌گفتیم ، ما سابقا می‌گفتیم که تیمم به جا طهارت آور است غسل به جا طهارت آور است و این‌ها یک کدام اهم باشد دیگری مهم این را می‌گفتیم نه.

حتی عصیانش را هم یک کسی دیروز می‌گفتیم می‌تواند وضو بگیرد وضو نمی‌گیرد صبر می‌کند تا آخر وقت این عصیان کرده یا نه؟ مرحوم سید می‌گفتند بله عصیان کرده ما می‌گفتیم به چه دلیل گناه کرده؟ این می‌خواهد نماز با طهارت بخواند خب نماز با طهارت می‌خواند با تیمم تفویت مصلحت تامه ملزمه کرده؟ مرحوم سید می‌گفتند بله، مشهور می‌گفتند، می‌گفتند این گناه کرده اما تیممش درست است، گناه کرده برای چه؟ مصلحت تامه ملزمه که وضو باشد از دست داده، که غسل باشد از دست داده، ما می‌گفتیم که اگر تیمم نمی‌توانست بکند بگویید مصلحت تامه ملزمه را از دست داده این می‌خواهد نماز بخواند فاقد الطهورین است این خوب است و اما اگر مصلحت تامه ملزمه را به جایش بدل آورد به قول مرحوم سید این جا می‌گویند لان له بدل، بدل آورد گناه کرده؟ ما می‌گفتیم نه، یک مصلحتی را از دست داده اما مصلحت تامه ملزمه نبوده بنابراین با تیمم نماز می‌خواند نمازش هم درست است.

مرحوم سید این جا لان له بدل را معنایش همین است که این مصلحت تامه ملزمه به عکس است و می‌فرماید چون بدل دارد رفع خبث می‌شود اهم، ما می‌گوییم که چون بدل دارد به جا تیمم می‌کند حالا نمی‌خواهد تیمم بکند آب را صرف شستن لباس می‌کند دیگر اب ندارد حالا که آب ندارد چه باید بکند؟ خب باید تیمم کند دیگر این گناه کرده؟ ما می‌گوییم نه، مرحوم سید می‌گوید آری، خب اگر آری این لانه له بدل ایشان درست در نمی‌آید، روی عرض ما درست در می‌آید، یک آب دارد یا باید لباسش را بشوید یا باید غسل بکند لباسش را می‌شوید در حالی که مثلا به او هم گفته‌اند یا توی رساله نوشته، روایت بلد است گفته‌اند که باید لباست را نشویی، این لباسش را می‌شوید وقتی لباسش را شست می‌شود بی آب، حالا می‌خواهد نماز بخواند آب ندارد لان له بدل باید تیمم کند نماز بخواند این معصیت کرده یا نه؟ ما می‌گوییم نه و رفع حدث مقدم بر رفع خبث هم بوده حالا این جاها این کار را نکرده است و در زمان خودش یعنی تیمم به جا کرده نماز خوانده

ظاهراً نمی‌شود حرف مرحوم سید را درست کرد از جهت این‌که اهم و مهم بخواهیم درست بکنیم نمی‌شود اصلا بحث ما اهم و مهم نیست بحث اهم و مهم اگر بخواهیم بیاوریم باید ذات شیئ یک کدام مهم باشد یک کدام اهم مثل همان آب را بدهد به حیوان یا آب را خودش بخورد یا وضو بگیرد، اگر وضو بگیرد خودش تلف می‌شود بچه‌اش، حیوانش تلف می‌شود امروز حتی گفتم درخت تلف می‌شود، درخت توی بیابان است، بچه‌ است باید آبش بدهیم، همه این‌ها را عقل می‌گوید که لان له بدل می‌گوید خودت را تلف نکن، این درخت را تلف نکن، این حیوان را تلف نکن و آب بده به این‌ها تیمم کن حتی یک مقدار بروید بالاتر که نگفته‌اند بعد یک اشاره‌ای دارند فاقد الطهورین این آب دارد اما این حیوان، یک آهو در معرض خطر است تشنه است این اگر این آب را وضو بگیرد این حیوان در معرض تلف است دل این حیوان را خوش می‌کند آب را به او می‌دهد می‌خورد حالا که آب را خورد می‌داند هم دیگر نه می‌تواند تیمم کند برای این‌که توی برف است و این آهو توی برف‌ها گیر کرده این توی برف است نمی‌تواند تیمم کند می‌شود فاقد الطهورین حالا که فاقد الطهورین است چه بکند؟ خب ما می‌گوییم که دیروز از حرف‌های مرحوم سید هم فهمیده می‌شد ما می‌گوییم که آب را بدهد به این، فاقد الطهورین است حالا که فاقد الطهورین شد نماز بخواند یا نه؟ مشهور می‌گویند نه، ما می‌گوییم بله، می‌گوییم نماز فاقد الطهورین وقع فی محله، مرحوم سید می‌گویند نه، نماز باطل است، ولی همین که می‌گوید نماز باطل است گمان نکنم جرأت داشته باشد بگوید که یک مسلمان در معرض خطر است آب را به او نده وضو بگیر برای این‌که فاقد الطهورین می‌شوی اما عقل ما چه می‌گوید؟ می‌گوید که کافر هم باشد اگر کافر حربی نباشد آب را بدهیم همین کافر بخورد زنده بماند دیگر، تو هم تیمم کن نمی‌توانی تیمم کنی فاقد الطهورین است عمل فاقد الطهورین بکن، علی الظاهر این حرفهای من ظاهراً ان قلت قلت ندارد دیگر.

بنابراین در مسئله ما این جور می‌شود رفع حدث مقدم است یا رفع خبث؟ اگر ما باشیم و عرف متشرعه می‌گوید رفع حدث مقدم بر رفع خبث است غسل کن با لباس نجس نماز بخوان، این عرف متشرعه این را می‌گوید اما مرحوم سید می‌گویند نه، لباس را آب بکش، لباس و بدن را آب بکش با همان حال جنابت نماز بخوان، رفع خبث مقدم بر رفع حدث است اول می‌گویند اهم و مهم است بعد می‌گویند لان له بدل، ظاهراً اهم و مهمش را نمی‌توانند درست بکنند لان له بدل هم آن جا می‌شود درستش کرد که بگوییم که یک مصلحت تامه ملزمه از دست نرفته بله آن حرف آخرشان خوب است صاحب جواهر روی حرف آخرشان اشکال دارد از همین جهت هم مرحوم آقای حکیم مرحوم اقای خویی در تقریرات در مستمسک اشکال دارند و آن این است که روایت صحیح السند ظاهر الدلاله داریم بر این‌که باید رفع خبث بکند نه رفع حدث و برای رفع حدث باید تیمم کند نماز بخواند یکی از آن روایت را بخوانم روایت‌ها دلالتش خیلی خوب است، روایت 1 از باب 21 از ابواب حیض جلد دوم وسائل سابقا در باب حیض که صحبت می‌کردیم روایتش را خواندیم آن جا عمل به روایت هم کردیم اصحاب هم عمل به روایت می‌کنند لذا من نوشته ام صحیحه ابی عبیده حذاء قال سئلت اباعبدالله علیه السلام عن المرأه الحائض تری الطهرو هی فی السفر و لیس معها من الماء ما یکفیها لغسلها وقد حضرت الصلاه حالا این چه بکند؟ آب هم ندارد چه بکند؟ حضرت به جای این‌که بگوید تیمم کند نماز بخواند فرمودند اذا کان معها بقدر ما تغتسل به فرجها فغسله ثم تیمم و تصلی، فرمودند رفع خبث بکند نه رفع حدث، این‌که حضرت جواب دادند تفضل در جواب است آن سؤال کرده بود که یک زنی حائض است حالا پاک شده آب ندارد چه بکند؟ حضرت باید فرموده باشند تیمم کند نماز بخواند اما حضرت تفضل در جواب کردند فرمودند اگر بدنش نجس است و آب ندارد رفع حدث مقدم بر رفع حدث، فرمودند بدنش را تطهیر بکند تیمم بکند نماز بخواند مرحوم صاحب جواهر در حالی که قبول دارند که رفع خبث مقدم بر رفع حدث است لان له بدل که مرحوم سید آورده‌اند مرحوم صاحب جواهر هم آورده‌اند .

مرحوم سید می‌فرمایند که مع انه منصوص فی بعض صوره، عمل به روایت هم این جا کرده‌اند می‌گویند روایت دارد در بعضی از صورتهایش همان زن حائض لذا مرحوم سید می‌فرماید که این روایت حجت است سندش خوب است دلالتش خوب است با این جمله می‌فرمایند مع انه منصوص فی بعض صوره، اما روایت ابی عبیده حذاء را مثل مثلا خود صاحب جواهر هم اشاره دارد مرحوم آقای خویی اصرار دارد ضعیف السند است ابوعبیده توثیق نشده در حالی که ابو عبیده را بسیاری از بزرگان از او روایت نقل می‌کنند من‌جمله اصحاب اجماع آن هم نه یکی دوتا لذا ما نوشته‌ایم صحیحه ابو عبیده مرحوم صاحب جواهر از نظر دلالت اشکال می‌کنند ظاهراً دلالتش خوب است اشکال ندارد، دو دفعه روایت را بخوانم ببینید اشکال دارد یا نه؟ سئلت اباعبدالله السلام عن المرأه الحائض تری الطهر این پاک شده و هی فی السفر و لیس معها من الماء ما یکفیها لغسلها و قد حضرت الصلاه این ما یکفیها شاید هم مثلا می‌خواسته به حضرت بگوید آب برای خوردن دارد آب برای استعمال مثلا غذا و این‌ها دارد اما آب برای غسل کردن ندارد خب حضرت باید بگویند تتیمم و تصلی همین طور هم هست باید تیمم کند نماز بخواند ولی حضرت یک تفضل در جواب کردند این جور فرمودند اذا کان معها بقدر ما تغتسل به فرجها فغسله ثم تتیمم و تصلی، این‌که گفتی ما یکفیها ندارد اگر می‌تواند رفع خبث بکند رفع خبث بکند، برای حدثش تیمم بکند نماز بخواند خیلی دلالتش خوب است انصافا، مرحوم صاحب جواهر می‌گویند که این ما تغتسل به فرجها فتغسلها ثم تتیمم و تصلی این از بحث ما بیرون است بحث ما دوران امر این است که یا این یا آن، حضرت بردند آن جا که رفع خبث فقط می‌تواند بکند ولی به صاحب جواهر عرض می‌کنیم بله درست است رفع خبث فقط می‌تواند بکند اما روایت می‌فهماند به ما این‌که رفع خبث مقدم است یا رفع حدث؟ حضرت فرمودند رفع خبث مقدم بر رفع حدث است ظاهراً دلالت روایت خیلی خوب است.

اما گفتیم مرحوم صاحب جواهر اشکال می‌کنند همین اشکالی که عرض کردم که سند روایت خوب نیست دلالت روایت هم مربوط به آن جا نیست که می‌تواند، آب دارد می‌تواند وضو بگیرد، بلکه آن جاست که نمی‌تواند وضو بگیرد و می‌تواند لباس را تطهیر کند حضرت فرمودند خب لباس را تطهیر کند، اگر حرف صاحب جواهر را قبول کنید روایت دلالت ندارد اگر حرف مرحوم سید را قبول کنید روایت دلالت دارد و ظاهراً روایت سندش خوب است دلالتش هم خوب است می‌گوید دوران امر بین رفع خبث یا رفع حدث؟ رفع خبث مقدم بر رفع حدث است.

مرحوم صاحب جواهر می‌فرمایند این مختص آن جاست که رفع خبث می‌تواند بکند رفع حدث نمی‌تواند بکند و این ظاهراً این تفضل به جواب برمی‌گردد به این‌که آن چه در جوی می‌رود آب است خب معلوم است یک کسی می‌تواند لباسش را اب بکشد یا بدنش را، می‌تواند بدنش را تطهیر بکند اما آب ندارد غسل بکند خب این دیگر گفتن ندارد مسلم است اب ندارد غسل کند باید تیمم کند، مرحوم صاحب جواهر می‌گویند روایت مختص این جاست که آب ندارد غسل بکند آب دارد تطهیر بکند حضرت فرمودند تطهیر بکند ولی ظاهراً این نیست آن سؤال کرد این‌که این خانم آب ندارد برای غسل کردن حضرت به جای این‌که بگویند تیمم کن فرمودند اگر اب دارد که خودش را تطهیر بکند ان مقدم است بر این‌که غسل بکند، اگر نگویید این حرف را و بگویید که حضرت تفضل در جواب کردند بردند مسئله را آن جا که می‌توانسته رفع خبث بکند اما خب این‌که دیگر گفتن ندارد، می‌تواند آب را بخورد غذا درست بکند اما بخواهد غسل بکند نمی‌شود توی مسافرت بخواهد غسل بکند نمی‌شود اما بدنش را که می‌تواند تطهیر کند خب معلوم است گفتن ندارد باید بدنش را تطهیر کند و این دیگر تفضل در جواب ندارد، مرحوم صاحب جواهر این عرض من را نمی‌فرمایند که تفضل در جواب ندارد می‌فرمایند روایت مختص آن جاست که آب دارد اما برای تطهیر بدن، برای شستن لباس، آب ندارد برای غسل کردن حضرت فرمودند تطهیر بدن کن تیمم کن نماز بخوان، اگر نگویید آقا این خب یک امر واضحی است دیگر، گفتن ندارد، حضرت باید فرموده باشند که تیمم کن نماز بخوان و اما اذا کان لک ماء که بتواند بدن را تطهیر کند، بدن را تطهیر کند و تیمم کند و نماز بخواند این دیگر گفتن ندارد و اما اگر عرض من باشد فرمایش مرحوم سید صاحب عروه باشد روایت عالی در می‌آید آن سؤال کرد که آب ندارد چه بکند؟ حضرت فرمودند حالا که آب ندارد دوران امر بین رفع خبث و رفع حدث، رفع خبث مقدم است مرحوم سید صاحب عروه این جور فهمیده‌اند لذا می‌فرمایند که مع انه منصوص فی بعض صوره.

خلاصه حرف این است سه تا دلیل برای این‌که رفع خبث مقدم بر رفع حدث توی مسئله مرحوم سید آورده‌اند یکی اهم و مهم، یکی لان له له بدل و یکی روایت ابی عبیده حذاء، آیا این‌ها درست است یا نه؟ دیگر وقت تمام شد ببینیم که در جلسه بعد چه باید گفت؟

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo