درس خارج فقه آیتالله حسین مظاهری
90/04/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نماز فاقد الطهورین؟
مشهور در میان اصحاب که مرحوم سید هم فتوی روی ان دادهاند فاقد الطهورین نماز از او ساقط است، اما همین مشهور فتوی دادهاند اینکه قضایش را باید بخواند.
برای مسئله دلیل ندارند جز همان قاعده اذا انتفی الشرط انتفی المشروط این نمیتواند وضو بگیرد منتفی است پس مشروط هم منتفی است اذاانتفی الجزء انتفی الکل اذا انتفی الشرط انتفی المشروط این یک قاعده عقلی سیال در فقه ماست، لذا دلیلی بر مسئله ندارند جز همین قاعده، اما از آن طرف هم ما میبینیم در نماز این قاعده شکسته شده است مثلا یک کسی نمیتواند بایستد، بنشیند، نمی تواند بنشیند بخوابد، قیام، جلوس از او ساقط شده است یک کسی بدنش نجس است با همان بدن نجس نماز بخواند یک کسی نمیتواند قبله را به دست بیاورد به هر طرف میتواند نماز بخواند، یک کسی نمیتواند جزئی را بهجا بیاورد نمیتواند رکوع کند همین جور نماز بخواند از اول تا آخر نماز بخواند نمیتواند سجده کند سجده نکند همین ذکر سجده را بگوید و حتی رسیده به آن جا که فقهاء نماز حریق درست کردهاند نماز غریق درست کردهاند هم روایت دارد هم مورد فتواست یک کسی دارد غرق میشود نماز را شروع کند تا خفه شود، دارد میسوزد نماز را شروع کند تا اینکه زبانش بند بیاید و بالاخره الصلاه لا یترک بحال، و ما در مقابل اذا انتفی الشرط انتفی المشروط میتوانیم این قاعده را درست بکنیم که الصلاه لا یترک بحال، یک روایت صحیح السند ظاهرالدلاله هم بر این داریم الصلوه لا یترک بحال که در باب استحاضه به زن مستحاضه امام علیه السلام فرمودند نمازت را باید بخوانی بعد هم قاعده کلی فرمودند الصلاه لایترک بحال، این کسانی که میگویند نماز ساقط است قبول دارند این روایت عمومیت دارد الا اینکه میگویند مختص به زن حائض است حالا این اختصاص هم این ها اختصاص مورد است دیگر مورد الصلاه لا یترک بحال زن مستحاضه حالا اینها از کجا این مورد را مخصص قرار دادهاند؟ و اینکه المستحاضه صلاتها لا یترک بحال؟ بر فرض هم همین الصلاه لا یترک بحال را ما بگوییم مختص به مستحاضه که نمیتوانیم بگوییم اما دلیل اصطیادی هست وقتی انسان برود توی باب نماز میبیند غیر روزه است برود از اول نماز تا آخر نماز راجع به خصوصیات می بینیم قاعده اذا انتفی الشرط انتفی المشروط شکسته شده، اذا انتفی الجزء انتفی الکل این شکسته شده و به غیر از همین فاقد الطهورین هم جای دیگر نداریم که فقهاء راجع به شرط بگویند اذا انتفی الشرط انتفی المشروط، اذا انتفی الجزء انتفی الکل ظاهراً نمیتوانیم پیدا بکنیم من نتوانستم پیدا بکنم اینکه این قاعده اذا انتفی الشرط انتفی المشروط اذا انتفی الجزء انتفی الکل این یک جا دیگر هم در باب نماز فقهاء به آن تمسک کرده باشند و انسان این جمله الصلاه لا یترک بحال را می فهمد که در باب نماز هست همین طوری که اگر بدن نجس است با همان بدن نجس باید نماز بخواند اگر نمیتواند بدن را پاک کند راجع به وضویش هم همین است اگر نمیتواند وضو بگیرد باید نماز بخواند بدون وضو و اما فرق باشد بین طهارت خبثی و طهارت حدثی بگوییم در طهارت خبثی یعنی بدن یا لباس نجس باشد اذا انتفی الجزء انتفی الکل اذا انتفی الشرط انتفی المشروط نمیآید اما راجع به وضو اذا انتفی الشرط انتفی المشروط میاید این مقدمات نماز همهاش همین است که اذا انتفی الشرط لا ینتفی المشروط مقدمات نماز مثل طهارت خبثی و مثل قبله و مثل وقت و مثل زمان و مثل مکان خب نمی تواند توی زمین مباح نماز بخواند حتی باید نماز بخواند در زمین غصبی حالا یک کسی بگوید نماز ساقط است احدی نگفته زمان وقت نیست خب باید نماز بخواند ولو یک رکعت نماز را هم درک بکند باید نماز بخواند روایات صحیح السند هم نمازت را ادا بخوان ولو برکعه بعد هم اگر نشد باز هم نمازت را بخوان قضا بخوان، این قضا و ادا دیگر همان است دیگر یک شرط نیست حالا که شرط نیست فرمودهاند قضا حتما هست یعنی قاعده اذا انتفی الشرط انتفی المشروط نه، لذا راجع به مقدمات نماز وقت و قبله ومکان و زمان و طهارت خبثی همه همه قاعده اذا انتفی الشرط انتفی المشروط در آن نمیاید حالا که نمیاید چرا راجع به خصوص وضو بگوییم نه آن اذا انتفی الشرط انتفی المشروط نماز نخوان، راجع به اجزاء هم همین است نمیتواند الله اکبر بگوید خب نگوید نمازش را بخواند حالا توی دل بگوید نمیتواند حمد و سوره بخواند غلط بخواند نماز غلطش درست است راجع به رکوع نمیتواند رکوع بکند نکند به ذکر رکوع که میرسد ذکر رکوع را بگوید در جلوسش تشهد نمیتواند خوابیده بگوید تا آخر، هرکجا میشود بکند هرکجا نمیشود نکند اما اصل نماز را بیاورد الصلاه لا یترک بحال، منکه نتوانستم پیدا بکنم ظاهراً هم نیست که این قاعده اذا انتفی الشرط انتفی المشروط یا قاعده اذا انتفی الجزء انتفی الکل در نماز بیاید این قاعده تعبداً استثناء خورده تخصیص خورده به باب نماز و اینکه الصلاه لا یترک بحال و ما بخواهیم بگوییم که فاقد الطهورین نه لازم نیست نماز بخواند مرحوم سید این جا فتوی می دهند البته روی شهرت ایشان فتوی میدهند و همچنین دو سه جا مرحوم سید این فتوی را راجع به فاقد الطهورین دارند که اگر کسی نتواند وضو بگیرد نتواند هم تیمم بکند نماز از او ساقط است آن وقت یک مسئله دیگر دارند اینکه نماز ساقط است اما قضایش را باید بخواند خب این هم خلاف قاعده است چرا باید قضایش را بخواند؟ اگر نماز از او ساقط است خب دیگر وقتی ساقط شد آن قضا تابع آن اداست اگر ادا نباشد چرا قضا باشد؟ قضا آن جاهایی است که ادا فوت شده باشد مثل این خوابش برده حالا نماز را نخوانده نماز را بخوان آن جا که یادش رفته نماز نخوانده نماز را بخوان آن جا که عمدا گناه کرده نماز نخوانده که باید بخواند نماز را قضا بخوان اما حالا این جا نماز را نباید بخوانی اما قضا کن به چه دلیل؟ و اینکه یک دلیل بیاوریم نداریم دیگر یک دلیل بیاوریم بگوییم که قضا تابع اداست الا این جا، لذا اگر کسی بخواهد بگوید که ادا ساقط است باید بگوید قضا هم ساقط است، قول هم داریم، در مسئله چهار تا قول است یک قول گفتهاند نه ادا نه قضا، ادا نه برای اینکه اذا انتفی الشرط انتفی المشروط، قضا نه برای اینکه قضا تابع اداست وقتی که ادا واجب نباشد قضا هم واجب نیست بعضی احتیاط کردهاند فرمودهاند هم ادا هم قضا محشین بر عروه معمولا این جوری منجمله استاد بزرگوار ما آقای بروجردی فرمودهاند هم ادا هم قضا، اما البته با احتیاط، مرحوم سید هم احتیاط مستحبی میکنند هم ادا هم قضا بعضیها هم گفتهاند که ادا نه قضا آری، مرحوم سید در عروه فتوی میدهند، بعضی ها هم گفتهاند ادا آری قضا نه، ما میگوییم، میگوییم فاقد الطهورین است نماز را بخواند درست خوانده وقع فی محله دیگر قضا هم ندارد، لذا اینکه مرحوم سید میخواهند بفرمایند که ادا نه قضا آری این هم خلاف قاعده است اگر بگوییم ادا نه باید بگوییم قضا هم لازم نیست اما علی الظاهر توی مسئله یک شهرتی هست از همین جهت هم آقای بروجردی برای خاطر همین شهرت فرمودهاند که احتیاط واجب هم ادا هم قضا، خب احتیاطش هم همین را اقتضا میکند از جاهایی که احتیاط خیلی خوب است برای خاطر همان شهرت این جاست ادا آری نماز فاقد الطهورین قضا هم آری برای اینکه شهرت گفته و آدم بینماز باشد زن حائض بی نماز میشود دیگر این نباید نماز را بخواند حالا که ادا نمیتواند قضا، این خلاصه حرف است ولی آن چه انسان میفهمد این است که فاقد الطهورین مثل کسی است که قبله را نمیتواند به دست بیاورد چهار طرف هم واجب نیست نماز بخواند یا اینکه نمیتواند چهار طرف هم نماز بخواند خب به هر طرف نماز بخواند طوری نیست، نه، قبله را میداند اما نمیتواند رو به قبله بایستد خطر دارد رو به قبله بایستد نماز بخواند خب مسلم است قبله نه، پشت به قبله باید نماز بخواند، وقت را نمیتواند، قضا بخواند اذا انتفی الشرط انتفی المشروط نه، و لباس پاک بدن پاک نمیتواند با همان بدن نجس با همان لباس نجس نماز بخواند این راجع به شروط که اسمش را میگذاریم مقدمات نماز، راجع به اجزای نماز هم همه اجزای نماز از اول تا آخر حتی ارکان در حالی که رکن است دیگر اذا انتفی الجزء انتفی الکل در ارکان میآید لذا سهوا حمد و سوره نخواند نمازش درست است عمدا رکوع کند خب مسلم نمازش باطل است حتی جهلا نمازش باطل است اما همین اگر نمیتواند رکوع بکند رکوع نکند و دیگر حالا اینکه مهر را به پیشانی بگذارد و ایماء و اشاره و اینها دیگر احتیاط است، آن اصل مطلب این است که اگر کسی نمیتواند رکوع کند اگر کسی نمیتواند سجده بکند دیگر لازم نیست که یک مقدار خم بشود، راجع به سجده یک مقدار خم بشود نه، آن که هست و روایت هم داریم اینکه ذکر رکوع را بگوید بس است از اول نماز بگوید الله اکبر همین جور نماز بخواند تا آخر تا السلام علیکم و رحمه الله و برکاته چون نمی توانسته سجده کند نمیتوانسته رکوع کند رکوع و سجده از او ساقط است، این این مسئله.
بالاخره این فرمایش آقایان که گفتهاند پاک کنید اما نشویید این دیگر وجهی ندارد یا باید بگویید مثل ما میگوییم پاک کردن لازم نیست دست را میزند روی گل و میمالد به صورت شارع مقدس هم میخواهد این گل مالی بشود و ماسح بر ممسوح کشیده نشود خب نشود اگر میخواستند بشود که میگفتند مثل آن جا که دست را بزن روی خاک، دست را بزن روی سنگ اما مستحب است فوت کنید تا پاک بشود در این جا هم باید گفته باشد که دست را بزن روی گل و گلها را پاک کن بعد بزن به صورت همینکه در این هفت هشت تا روایت نگفته دلیل بر این است که واجب نیست و اما اگر کسی بگوید نه ماسح بر ممسوح باید کشیده بشود و این جا ماسح بر ممسوح کشیده نمیشود پس بنابراین گل را باید پاک بکند میگوییم خب حالا که دیگر باید پاک بکند با دستمال پاک کند یا با آب چه تفاوت میکند؟
یک صورت اینکه وحل است به قول فقهاء یعنی یک گلی است که به دست میچسبد وقتی دست را بزنید روی گل به دست میچسبد یک قسمت هم دوغآب است یک گلی است که خیلی شل است خب ان قسمت دوغاب که بخواهیم بگوییم که آن مرتبه اول است که مرتبه اول نیست که مرحوم سید میگویند، بخواهیم بگوییم که مرتبه دوم است که به دست بچسبد که به دست نمیچسبد ظاهراً باید بگوییم این دیگر فاقد الطهورین است اصلا نباید تیمم بکند اگر دوغاب باشد اصلا گل نیست اب مضاف است آبی است که خیلی مضاف است وقتی چنین شد نوبت به وضو که نمیرسد چون آب مضاف است راجع به تیمم هم نمیرسد برای اینکه تیمم به آب است تیمم به آب مضاف که جایز نیست لذا باقی میماند همان قسمی که به دست بچسبد که اسمش را میگذارند وحل، دوغاب نه آن زمین ندی آن هم نه از بحث ما بیرون است فقط منحصر میشود به وحل، گل سفت وقتی دست میزند روی ان گلها به دست بچسبد لذا این جمله مرحوم سید را نمیدانیم چه جور معنا کنیم المناط فی الطین الذی من المرتبه الثالثه که گفتیم اول زمین اگر زمین نباشد غبار، اگر غبار نباشد گل میفرماید مراد از طین است کونه علی وجه یلصق بالید این درست است باید جوری باشد که نه شل نه سفت دست را که میزند روی آن لصوق پیدا بکند این گل ها به دست بچسبد مراد این است و لذا عبر بعضهم بالوحل فمع عدم لصوقه یکون من المرتبه الاولی این یعنی چه؟ یعنی مرادشان آن گل شل شل است؟ آنکه مرتبه اولی نیست برای اینکه اگر دوغاب باشد نه میتواند وضو بگیرد نه میتواند تیمم بکند دیگر نوبت میرسد به همان فاقد الطهورین اگر مرادشان من المرتبه الاولی ظاهراً یعنی آن زمین ندیه که قبلا همین زمین ندیه را زمین نمناک را گفتند این فرمایش درست است اما دیگر ظاهراً این اصلا از بحث ما بیرون است بحث ما آن جاست که فارسی بگوییم گل و اما اگر زمین نمناک باشد مثل آن جا که سنگ نمناک باشد همان مرتبه اولی است و باید بگوییم که تیمم کرده به خاک حالا خاک خشک نیست تر است و خاک تر با خاک خشک مثل سنگ تر و سنگ خشک با هم تفاوتی ندارد، دیگر یک دو سه تا مسئله دیگر دارند که سابقا صحبت کردیم صحبت ندارد دیگر بحثی نداریم بحثمان رسید به اینکه چگونه تیمم بکنیم؟ اگر عمری باشد اگر توفیقی باشد انشاءالله برای بعد از ماه مبارک رمضان.