< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

90/03/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : استصحاب احکام امم سابقه در اسلام
  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
  بحث راجع به استصحاب در امم سابقه بود آیا حکمی اگر در امم سابقه باشد و من شک داشته باشم که آیا در اسلام هم هست یا نه؟ می‌توانم با استصحاب درست کنم یا نه؟ مرحوم شیخ انصاری و دیگران گفتند آری، مقتضی موجود است مانع هم مفقود است، مقتضی موجود است لاتنقض الیقین بالشک خب ظهورش این است اگر کسی یقینی داشته باشد و بعد شک در آن یقین بکند کان الان یکون کذلک، مانع مفقود است سه تا مانع هست مرحوم شیخ و مرحوم آخوند و دیگران سه تا مانع را رفع کرده‌اند یک مانع گفته بود که قضیه متیقنه نداریم مرحوم شیخ فرمودند قضیه متیقنه داریم برای این که احکام امم سابقه مختص به آن ادیان نیست تا بشود قضایای خارجیه، بلکه علی سبیل قضایای حقیقیه است ، حکم الله، دیگر مقید به دین نیست که دین نسخ شده پس حکمش هم نسخ شده ، نه، ممکن است دین نسخ شده باشد حکمش باقی باشد.
  یکی هم گفته بود قضیه مشکوکه نداریم برای این که می‌دانیم دین حضرت موسی تمام شد دیگر ما شک نداریم که حکمی که بوده تمام شد.
  در جلسه قبل گفتم این همان اشکال اول است یک صورت دیگر پیدا کرده گفته ما قضیه مشکوکه نداریم جوابش هم همان جواب اول است جوابش این است آقا نسخ اصلا این معنایش نیست نسخ یعنی نسخ دین اما همه احکامش از بین رفته باشد کی گفته؟ خیلی از احکام امم سابقه در اسلام عزیز هست بنابراین قضیه مشکوکه هم داریم ، می‌دانیم که دین حضرت موسی دین حضرت عیسی نیست اما این که همه احکامش هم نسخ شده این را شک دارم ،یقین دارم فلان حکم در دین حضرت موسی بوده الان نمی‌دانم آن حکم هست یا نه؟ استصحاب می‌کنم، منافات با نسخ هم ندارد نسخ مربوط به دین است نه مربوط به احکام، می‌شود انسان بگوید این دو تا اشکال دیگر یک اشکال است حالا یا شبیه به هم، تقریر دو تقریر است والا اشکال و جواب اشکال یک اشکال است جوابش هم یک جواب است.
  و خلاصه حرف در این دو تا اشکال این است که گفته‌اند آن احکام امم سابقه ربطی به اسلام عزیز ندارد اسلام هم آمد همه آن احکام را از بین برد بنابراین نه قضیه متیقنه داریم نه قضیه مشکوکه ، می دانیم همه آن احکام از بین رفته، جوابش هم این است نه، نسخ این معنایش نیست نسخ دین است خیلی از احکام امم سابقه در اسلام هست حالا اگر شک کنم یک حکمی آیاهست یا نه؟ استصحاب می‌کنم ،خود دین موسی دیگر نمی شود باید بگوییم و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه این فرمایش ایشان یک اشکالی می کنند تمسک به آیه هم می‌کنند که آیه می فرماید هر که ایمان به خدا و روز جزا داشته باشد این بهشتی است، اشکال می‌کنند می‌گویند خب من می‌خواهم نصرانی باشم من می خواهم یهودی باشم، نه، باید مسلمان باشی دین حضرت موسی تمام شد اما اخلاقیات و احکام و همچنین اعتقادات و آن هم همه‌اش نسخ نشده بعضی از آن هست بعضی هم نیست و ما باید مقید باشیم از نظر دین به اسلام و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخره من الخاسرین پس مسلمان هستم. همه ادیان همین است لذا لانفرق بین احد من رسله همه ادیان احکام داشتند اعتقادات داشتند اصلا دین یعنی همین اخلاق ، اعتقادات ، احکام اگر از ما بپرسند دین چیست؟ حالا دین حضرت آدم باشد یا دین حضرت خاتم باشد می‌گوییم دین یعنی احکام، اخلاق، اعتقادات الا این که دین اسلام نسخ نمی‌شود تا روز قیامت چون تام و کامل است اما ادیان سابق این‌ها دین از بین رفته به این معنا که خیلی از احکام و اخلاق واعتقاداتش نیست و اما این که همه احکام همه اخلاق همه اعتقادات نسخ شده باشد نه، اصل دین نسخ شده خیلی از احکامش هم نسخ شده حالا یک جا نمی‌دانیم نسخ شده یا نه؟ می گویم کان الان یکون کذلک .
  حالا این مثالی که مرحوم شیخ زده‌اند همین جعاله می دانم در دین حضرت یوسف جعاله بوده است اما در اسلام شک داریم، این که شیخ انصاری فرموده‌اند این است در اسلام شک داریم آیا جعاله داریم یا نه؟ مثل مثلا بیع داریم مضاربه داریم اجاره داریم جعاله هم داریم یا نه؟ استصحاب می‌کنم می گویم جعاله در زمان حضرت یوسف جعاله از طرف خدا حکم الله کان الان یکون کذلک لذا می‌آورم توی اسلام می گویم همین جور که در آن دین جعاله بوده در این دین هم هست ، همین مثالی که شیخ زده‌اند خیلی خوب مثالی است دیگر، یعنی همین مثال مرحوم شیخ این که حضرت یوسف گفت که هر کسی این صواع ملک را بیاورد یک بار شتر به او می‌دهم معنای جعاله همین است دیگر.
  قرآن تاریخ گفته، نمی شود که بگوییم چون تاریخ گفته پس در اسلام هم هست، نه، خیلی چیزها را قرآن گفته تاریخ هم گفته در اسلام هم نیست یعنی نسخ شده، نسخ را که قبول داریم خیلی از احکام نسخ شده دیگر، حالا این جعاله را قصه حضرت یوسف را قرآن دارد یک حرف توی قصه حضرت یوسف این است که حضرت یوسف گفت هر که این صواع ملک را بیاورد یک بار گندم به او می‌دهم معنای جعاله این است شما هم می‌گویید هر کسی که اتومبیل من را پیدا بکند یک میلیون به او می‌دهم یک کسی می رود اتومبیل را پیدا می‌کند می‌آورد یک میلیون حتما باید به او بدهی، این بیع و شراء نیست اجاره نیست جعاله است حالا اگر یک کسی که مرحوم شیخ فرموده‌اند اگر یک کسی بگوید نمی‌دانم در اسلام آیا این جعاله هست یا نه؟ استصحاب می‌کند می‌گوید در دین حضرت یوسف که بوده در دین اسلام هم هست نمی‌دانیم نسخ شده یا نشده؟ نشده، شاید هم بر گردد همین استصحاب به اصاله عدم نسخ ولی بالاخره این استصحاب را جاری کردن ضرر نمی زند هم قضیه متیقنه دارد هم قضیه مشکوکه دارد.
  بله حرف دیگر دیروز می‌گفتم که این چنین استصحابی نداریم به قول عوام می‌گویند سر بی حساب می تراشد مرحوم شیخ انصاری این فصل را نیاورده بودند این امر را نیاورده بودند خیلی خوب بود برای این که هیچ جا نداریم در اسلام احتیاج به استصحاب احکام امم سابقه داشته باشیم ، همین جعاله حالا روایت و این‌ها بر طبقش نداشته باشیم همین جعاله نمی‌دانم آیا ممضاست یا نه؟ با اوفوا بالعقود درستش می‌کنم و می‌گویم جعاله صحیح است ، دیگر دلیل داریم اماره داریم احتیاج به استصحاب نداریم، ظاهراً به شما گفتم فکرش را بکنید یک جا نمی‌توانیم پیدا بکنیم، یکی از فضلا هم فضلای جلسه دو روز قبل می‌گفت که آقا این خوب است اما هیچ جا نداریم که احتیاج به استصحاب حکم امم سابقه داشته باشیم حالا شما یک فکری روی آن بکنید ببینید که آیا می‌شود یک جا پیدا کرد؟ آن چه شیخ انصاری گفته‌اند جعاله، خود مرحوم شیخ انصاری برای ما جعاله در اسلام درست کرده، نه با استصحاب حکم حضرت یوسف، نه، یکی از احکام الله از معاملات بمعنی الاخص دراسلام جعاله است یا حیوان‌های ذی ظفر خب ما روایات فراوان داریم که اگر چنگال داشته باشد حرام گوشت است دیگر این احتیاج نداریم به علی الذین هادو حرمنا علیهم کل ذی ظفر و این مثالی که باز بزرگان مثل این که در فرائد هم باشد، در فرائد الان یادم نیست، بالاخره در کلمات بزرگان هست که می‌خواهند با استصحاب حیوان ذی ظفر را بگویند حرام گوشت ،می‌گوییم احتیاج به استصحاب نداریم برای این که در اسلام روی این ذی ظفر و این که گوشتش حرام است روایات فراوان داریم در صید و ذباحه هم فقهاء روی آن حسابی بحث کرده اند ظاهراً یک جا پیدا نمی‌توانید بکنید که احتیاج به استصحاب تام داشته باشیم که باز می‌گفتم یک حرف دیگر هم هست شاید هم تفصیل همین اجمال باشد و آن این است که اصلا اسلام یعنی تام و کامل و لو این که دیروز می‌گفتم که آن تام و کامل است به معنا گفتن من الله تبارک الله ، خب این الان در دسترس ما نیست، قرآن کپیه عالم وجود است ولا رطب و لایابس الا فی کتاب مبین اما ما قطره‌ای از دریای علم قرآن را هم بلد نیستیم ما 600 تا حکم در قرآن بیشتر بلد نیستیم 600 تا حکم در قرآن این‌ها که آیات الاحکام درست کرده‌اند نه 600 تا ، 6 میلیون حکم لازم دارد و راستی مثل مثلا مرحوم صاحب جواهر چندین میلیون حکم در جواهر آورده ، ولی قطع نظر از این حرفها دیروز می‌گفتم یک بحث دیگر، به این‌ها اهمیت بدهید و آن این است که اسلام کامل است همه احکام را به طور علم اجمالی دارد یعنی چه؟ یعنی مجتهد جامع الشرایط می تواند همه احکام را جواب بدهد حالا یا با کتاب یا با سنت یا با عقل یا با اجماع و الا با اصول عملیه این اصول عملیه خیلی کار می‌کند انصافا مخصوصا اصول عملیه را اضافه کنید 4 تا نیست 40تاست ، ما اصول عملیه خیلی در اسلام ، مجتهد جامع الشرایط اصول عملیه خیلی دارد 4 تایش را مرحوم شیخ انصاری گفته فرائد درست شده والا اگر شماها که متأسفانه اصاله التنبلی بر ما حکمفرماست اصاله الفعالیه روی شیخ انصاری حکمفرما شد 4 تایش را گفت یک فرائد شد ما 40 تایش را باید بگوییم 10 تا فرائد بشود می‌توانیم هم اما اصاله التنبلی ما را برده به این که 200 سال است هنوز فرائد می خوانیم ما بیش از 40 تا اصول عملیه داریم همین ظواهر را که می خواهم بگویم حجت است این قواعد فقهیه، این قواعد فقهیه انصافا خیلی است که من می‌گویم اماره است آقایان می‌گویند قواعد فقهیه بین اماره واصل است مثل قاعده ید و قاعده فراغ و اصاله الصحه و امثال این‌ها این‌ها هم بیش از 40 تاست و این قواعد دست مجتهد جامع الشرایط است یک جا نمی ماند، اگر بماند مجتهد نیست یعنی جامع الشرایط نیست متجزی است معنای متجزی و مجتهد مطلق همین است متجزی این است که گاهی می‌ماند اما مطلق آن است که هیچ جا باید نماند هر شبهه‌ای به او بدهند هر مسئله‌ مستحدثی باشد باید حسابی حل کند بدهد دست طرف و اما الحوادث الواقعه فارجعوا الی رواه احاد یثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله یا نه آن مقبوله عمر بن حنظله که فرمود انظروا الی من روی حدیثنا یعنی پایه اجتهادش روایت باشد نه قیاس و استحسان سنی‌ها من روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا حلال اضافه به نا شده یعنی همه همه و عرف احکامنا تقلیدی هم نه، عرفان، فانی قد جعلته علیکم حاکما مجتهد جامع الشرایط یعنی این که پایه فتوایش روایات اهل بیت و رو بنا عرفان احکام اسلامی معرفت احکام اسلامی آن هم همه همه نظر فی حلالنا و حرامنا حلال مصدر است اضافه شده دلالت بر عموم دارد حرام مصدر است اضافه شده دلالت بر عموم دارد یعنی همه احکام اسلام را این باید بتواند استنباط بکند اصلا یک معنای این که پیامبر اکرم دم مرگ یا در قضیه حجه الوداع فرمودند همه چیز را گفتم یک معنایش هم همین است یعنی بعد از من ولایت ، ولایت که نیست ،مجتهد جامع الشرایط همه احکام اسلام را می تواند حلال و حرامش را بگوید هر چه از او سؤال کردند می تواند جوابش را بدهد و الا مجتهد جامع الشرایط نیست لذا با این حرفها دیگر استصحاب امم سابقه می شود سالبه به انتفاء موضوع .
  حالا این جا که آمدیم حرف سومش را هم بزنم و آن این است که اصلا این استصحاب عرفیت ندارد و ما جعاله زمان حضرت یوسف را بخواهیم بیاوریم تا اسلام برای این که استصحاب را ما گفتیم اصل عقلی است و این جور چیزها عرف پسند نیست و همین می بینید الان ما می خواستیم این بحث امم سابقه را یک بحث کنیم و این قدر طولش ندهیم دیگر ، اصلا باید بحثش را نکرده باشیم چون شیخ انصاری کرده‌اند ما هم مجبور شدیم تبعا لشیخ انصاری بگوییم ما می‌خواستیم زود تمام بشود اما دو سه روز است هی ان قلت قلت و امثال این‌ها می‌کنیم همه اش برای این است که عقل نمی‌پسندد این جور استصحاب‌ها را ، لذا لاتنقض الیقین بالشک هم ارشاد به آن حکم عقل است دیگر نمی‌شود بگوییم اطلاق دارد، آخر شما می‌خواهید با اطلاق لاتنقض الیقین با لشک این استصحاب را درستش بکنید اصلا اطلاق ندارد اگر هم حرف من را نزنید نگویید ارشاد است ما استصحاب را امر عقلی می‌دانیم لاتنقض الیقین بالشک را هم ارشادی می‌دانیم لذا اگر ارشاد باشد تابع مایرشد الیه است دیگر نه عام است نه مطلق است ، هچ، ولی اگر حرف ما را هم نزنید و بگویید لاتنقض الیقین بالشک یک تعبد است باز اطلاق ندارد چرا اطلاق ندارد؟ چون که در مقام بیان خصوصیات نیست در اصل تشریع حکم است می‌خواهد استصحاب درست بکند و اما کجا جاری می‌شود؟ چه جوری است ؟ چه شرایط دارد؟ دیگر تمسک به اطلاق نمی‌توانم بکنم وقتی تمسک به اطلاق نتوانستیم بکنم این استصحاب اصلا دلیل ندارد ، ما هم داریم توی استصحاب صحبت می‌کنیم اصلا استصحاب راجع به امم سابقه دلیل ندارد نمی‌دانیم آیا این جور استصحاب‌ها را لاتنقض الیقین بالشک می‌گیرد یا نه ؟ اطلاق که ندارد وقتی اطلاق نداشت نمی‌گیرد و این هم حرف سوم که سه تا دلیل آوردیم که مرحوم شیخ نفرموده بودند مرحوم آخوند نفرموده بودند و با این سه تا دلیل می‌گوییم استصحاب احکام امم سابقه نه.
  حالا چیزی که باقی ماند امروز بگوییم دیگر فردا برویم سر آن چیزی که خیلی فایده دارد تنبیه بعد ما راجع به اصل مثبت است تقاضا دارم این اصل مثبت را خیلی مطالعه کنید فرائد ببینید کفایه ببینید تقریرات مثل حضرت امام و مثل مرحوم نایینی و مرحوم آقای خویی را ببینید و این‌ها و این‌ اصل مثبت خیلی مفید است هر چه این استصحابمان خیلی فایده‌ای ندارد آن استصحاب خیلی مفید است خیلی به درد بخور است انشاء الله فردا درباره آن صحبت کنیم.
  حالا چیزی که باقی مانده و دو روز است می‌خواستیم بگوییم نشده این است که اشکال سوم کرده‌اند که این استصحاب جاری نیست گفته‌اند علم اجمالی داریم و در اطراف علم اجمالی اصل جاری نیست برای این که می‌دانیم در امم سابقه نسخ شده حالا همه احکام نسخ نشده بعضی از آن که نسخ شده این را یقین داریم لذا مثلا مثل جعاله‌ای که مرحوم شیخ انصاری می‌گوید نمی‌دانم از آن نسخ‌هاست یا نه؟ علم اجمالی می‌گوید که نمی‌توانی اصل جاری کنی در اطراف علم اجمالی اصل جاری نیست مثل این است که انائین مشتبهین می‌دانم احدهما نجس است چه جور از هر دو باید اجتناب بکنیم اصل در آن جاری نیست نه استصحاب جاری است نه برائت ، در اطراف علم اجمالی اصل جاری نیست ما نحن فیه هم علم اجمالی به نسخ داریم روی هر حکمی دست بگذاریم نمی‌دانیم نسخ شده یا نه؟ می‌دانیم هم بعضی نسخ شده ، این هم اشکال سوم.
  خب این را هم مرحوم شیخ انصاری ، مرحوم آخوند، دیگران جواب می‌دهند می‌فرمایند که بله علم اجمالی هست اما یک طرف علم اجمالی اصل ندارد برای این که آن که نسخ شده که به درد ما نمی‌خورد آن که الان به درد ما می‌خورد این است که این نمی‌دانیم نسخ شده یا نه؟ مثال می‌زنند می‌گویند مثل آن جا که می‌دانم یا عبای شما یا عبای من نجس است و من تماسی هم با شما ندارم این علم اجمالی منجز نیست نه برای شما به برای من، چرا؟ علم اجمالی آن جا منجز است که طرفین مورد ابتلا باشد و اما عبای شما با عبای من نه من عبای شما مورد ابتلایم است نه شما عبای من، وقتی چنین شد شبهه بدوی می‌شود ما نحن فیه هم این است آن‌ها که نسخ شده که مورد ابتلای ما نیست، آنها که نمی‌دانم نسخ شده یا نه مثلا مثل این‌ جعاله است دیگر طرف ندارد وقتی طرف نداشت نمی‌دانم نسخ شده یا نه؟ اصاله عدم نسخ است یا دربحث ما استصحاب است اصاله عدم نسخ می‌توانیم جاری کنیم استصحاب هم می‌توانیم اگر کسی بگوید استصحاب وجودی مقدم بر استصحاب عدمی است دیگر استصحاب جاری می کنیم اگر هم نه هر دو هم اصاله عدم نسخ هم استصحاب، جعاله زمان حضرت یوسف بوده الان هم هست بنابراین این سه تا اشکالی که شده مرحوم آخوند و مرحوم شیخ و دیگران جواب داده‌اند به یک طرز هم جواب داده‌اند سه تا اشکال وارد نیست و به قول شیخ انصاری مقتضی موجود است مانع مفقود است استصحاب احکام سابقه داریم .
  اما ما سه تا اشکال داریم اگر اشکالهای ما را شما رفع بکنید استصحاب هست والا اگر اشکالهای من را نتوانید رفع بکنید استصحاب نیست ، حالا باز هم تقاضا دارم روی این سه تا اشکال من فکر بکنید ببینید وارد است یا نه.
 و صلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo