< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: نهی در عبادات و معاملات
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث اصول ما درباره یک امر مهم در اصول، نهی در عبادات آیا موجب فساد آن عبادت است یا نه؟ نهی در معاملات آیا موجب فساد آن معامله است یا نه؟
 معلوم است مسئله فوق العاده مهم است مرحوم آخوند 8 تا مقدمه در این جا ذکر فرموده اند گرچه اگر این 8 تا مقدمه را نفرموده بودند و بعضی را درج در ذی المقدمه کرده بودند دیگر مطلب درست می شد اما بالاخره ما هم باید اگر خیلی این طرف و آن طرف نمی رویم اما متابعت از کفایه و چیزهایی که در کفایه هست متعرض بشویم.
 راجع به این 8 تا مقدمه بعضی از مقدماتش را متذکر شدم.
 مقدمه اول این که فرق بین این مسئله با مسئله اجتماع امر و نهی چیست؟ درباره اش عرض کردم که مسئله نهی در عبادات این است که امر و نهی به یک عنوان تعلق گرفته است مثل دع الصلاه ایام اقرائک توی ایام حیض نماز نخوان اما در باب اجتماع امر و نهی امر و نهی به دو عنوان تعلق گرفته آن دو عنوان در خارج یک مصداق پیدا کرده یکی لا تغصب یک عنوان برای خودش است یکی هم صل یک عنوان برای خودش است یک کسی به سوء اختیارش می آید توی خانه غصبی نماز می خواند این حرکات و سکناتش هم صل دارد هم لا تغصب این مقدمه اول بود و درباره اش فی الجمله صحبت کردیم.
 مقدمه دوم این که این مسئله از مباحث علم اصول است از مباحث الفاظ هم هست از مباحث علم اصول است برای این که مایقع فی طریق الاستنباط توی فقه خیلی به درد ما می خورد و مسئله اصولی هم همین است که توی فقه به درد ما بخورد از مباحث الفاظ است برای این که آن کسانی که قائل به فساد و عدم فسادند با ملازمه آمدند جلو و دلالتها دلالت مطابقی تضمنی التزامی و این ها را منطقی ها از الفاظ شمرده اند مگر یک کسی این حرف را نزند که بعد درباره اش صحبت می کنیم بگوید که نهی در عبادات موجب فساد است برای این که نهی ارشاد الی الفساد است کاری به دلالت ملازمی ندارد این هم مقدمه دوم که درباره اش صحبت کردم.
 مقدمه سوم گفتیم که این مسئله نهی در عبادات موجب فساد است هم نهی نفسی را می گیرد هم نهی غیری را می گیرد حتی نهی مستحبی نهی تنزیهی را هم می گیرد و آن کسانی که می گویند ملازمه هست مطلقا می گویند آنها که ارشادی هستند مطلقا ارشادیند بنابراین نهی در عبادات معاملات موجب فساد است نهی نفسی باشد یا غیری باشد یا تنزیهی که البته این ها حرف دارد بعد درباره اش صحبت می کنیم انشاء الله، همین هاست که گفتم اگر مرحوم آخوند به عنوان مقدمه ذکر نکرده بودند و درج در ذی المقدمه کرده بودند خیلی بهتر بود.
 مقدمه چهارم عبادت چیست که می گویند نهی در عبادت موجب فساد است این عبادت چیست؟ خب گفتیم که عبادت آن است که متوقف بر قصد قربت است حالا یا واجب باشد یا مستحب و گفتم نمی دانم آیا می شود مرادفش یک فارسی یک لفظ فارسی آورد یا نه؟ مثل کرنش مثل پرستش نمی دانم می شود یا نه؟ اما خیلی ان قلت قلت ندارد چرا؟ برای این که این جور الفاظ را هر چه ان قلت قلت در آن بکنیم مشکلتر می شود یک امر واضحی است عرفا و این کلیت هم توی ذهنتان باشد این چیزهایی که عرفی است هر چه ما اطرافش بحث بکنیم بحث را مشکل می کنیم اول مثلا می گوییم عرفی است در ذهن می آید معنا و تمام می شود بعد که یک مقدار در اطرافش صحبت می کنیم مشکل می شود این همان است که مرحوم حاجی سبزواری رضوان الله تعالی علیه در منظومه همین را می گوید که وجود من اعرف الاشیاء اما حقیقتش کنهه فی غایه الخفاء فلسفه موضوعش اعرف الاشیاء خب هر کسی به او بگویند وجود در مقابل عدم خوب حس می کند اما وقتی بخواهند توی وجود صحبت بکنند ناگهان 9 جلد اسفار صدر المتألهین می شود.
 چیزی که توی آن ماندیم و بنا شد که شما فکر بکنید و به من بگویید این بود که مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه فرموده بودند سجود عبادت است احتیاج به قصد قربت ندارد این را نفهمیدیم مرحوم آخوند چه می خواهند بگویند برای این که سجود از عناوین قصدیه است و چون از عناوین قصدیه است آن قصد آن را منقسم می کند به اقسامی، سجود لله، سجود للصنم، سجود للاحترام همه اش هم توی قرآن هست فاسجدوا لله توی قرآن هست لا تسجدوا للصنم توی قرآن هست فخروا ساجدا هم برای دیگری توی قرآن هست و این ها هم با قصد من گاهی سجده احترامی می شود گاهی هم سجده صنمی می شود گاهی هم سجده لله و این که مرحوم آخوند می فرماید که سجده ذاتش عبادت است و لا یحتاج الی قصد القربه این را نمی فهمیم، بنا شد شما یک مطالعه دقیقی روی آن بکنید این نفهمیدگی ما را بفهمانی کنید خب این هم مقدمه چهارم که درباره اش صحبت کردیم.
 مقدمه پنجم که درباره اش صحبت نکردیم این است که فرموده اند صحت و فساد امران اضافیان مرادفان للنقص و التمام، امران اضافیان را می فهمیم یعنی چه برای این که مثلا نماز ظهر برای مسافر دو رکعت است برای حاضر چهار رکعت است اگر آن چهار رکعت بخواند باطل است اگر آن دو رکعت بخواند باطل است همین نماز صحت و فسادش یک امر اضافی شد، برای بعضی صحیح شد برای بعضی فاسد شد لذا صحت و فساد امران اضافیان این خیلی خوب است.
 اما این مرادف با نقص و تمام این خوب نیست برای این که مرادف با نقص و تمام نیست صحت و فساد مربوط به کیفیات است نقص و تمام مربوط به کمیات است و نمی شود بگوییم با هم مترادف است این نماز صحیح است یعنی کیف ممکن است کمش هم دو رکعت باشد اما صحیح است این نماز فاسد یعنی قضا دارد یعنی مطابق با مأمور به نیست کمش هم ممکن است چهار رکعت باشد اما فاسد است لذا نقص و تمام مربوط به کمیات است مثل این که می گوید این یک کیلو است بعضی اوقات می گوییم یک کیلو کمتر است آن جا که یک کیلو باشد تام است صحیح است صحیح هم اسمش را نمی گذاریم صحیح نه، تام است آن جا که یک سیر کم باشد ناقص است و نمی شود بگوییم فاسد است اما نماز دو رکعت است صحیح است نمی شود بگوییم که تام است، چهار رکعت است باطل است برای مسافر لذا نقص و تمام مربوط به کمیات است و صحت و فساد مربوط به کیفیات است و این که مرحوم آخوند در کفایه می فرمایند که مترادفان است با تمام و ناقص ظاهراً درست نیست هر دو هم تام و ناقص هم صحیح و فاسد همه آنها امران اضافیان است یعنی یک چیز گاهی صحیح است به نسبت با کسی، یک چیز باطل است به نسبت با دیگری یا مثلا یک چیز تام است به نسبت مثلا یک کیلو تام است بالنسبه به این که اضافه ندارد ناقص است چون یک کیلو مثلا یک سیر کم است اما همین بالنسبه به این که دو سیر کم است تام است لذا درست است هم صحت و فساد هم تمام و ناقص این ها امور اضافی است واما این که مرادف با یک دیگر است علی الظاهر درست نیست خب این هم مقدمه پنجم.
 مقدمه ششم صحت و فساد دو امر خارجی واقعی نفس الامری است و این که از کلمات مرحوم آخوند فهمیده می شود که امران حقیقی و خارجی و نفس الامری و این ها نیست، نه، صحت و فساد دو امر واقعی نفس الامری اما دست من نیست به اراده من نیست من نمی توانم ایجاد صحت بکنم من نمی توانم ایجاد فساد بکنم بلکه این صحت و فساد گاهی قهرا واقع می شود گاهی قهرا واقع نمی شود مثلا یک کسی نماز صبح می خواند نماز درست هم می خواند تا می گوید السلام علیکم و رحمه الله و برکاته آنچه به جا آورده نماز است اوله التکبیر آخره التسلیم اما این صحیح است این دیگر دست این نیست تطابق مأتی به با مأمور به باید باشد اگر آنچه آورده که به آن می گوییم مأتی به مطابق با مأمور به است به این می گوییم صحیح اگر هم نه، نمازش حمد و سوره اش مثلا باطل بوده یا این که مثلا رکوع را نیاورده فاسد است این فساد باز دست این نیست بلکه یک امر واقعی قهری است عدم تطابق مأتی به با مأمور به این مأتی به که این آورده مطابق با مأمور به نیست وقتی که مأتی به مطابق با مأمور به نشد از آن انتزاع می کنیم انتزاع هم نه، یک امر قهری خارجی است می گوییم نماز این باطل است، لذا باید بگوییم صحت و فساد امران خارجیان واقعیان قد یقعا قهرا و قد لا یقعان قهرا
 بله منشأ انتزاعش دست این آقاست این آقا نمازش را درست بخواند یعنی مأتی به را مطابق با مأمور به بیاورد یا نمازش را فاسد بخواند اگر مثلا نمازش رکوع نداشت خب از آن انتزاع می کنیم این نماز نماز نیست باطل است اگر رکوع داشت می گوییم نماز صحیح است اما علی کل حال صحت و فساد این تطابق مأتی به با مأمور به یا عدم تطابق مأتی به با مأمور به امر واقعی است نمی شود بگوییم انتزاعی است ولو انتزاعی به این معنا که منشأ انتزاع دارد یعنی مأمور به دارد و مأتی به دارد اما توهمی نیست. انتزاعی آن است که اصلا خارجیت نداشته باشد انتزاعی اصطلاحی اما ما نحن فیه خارجیت دارد یعنی تطابق مأتی به با مأمور به یک امر واقعی نفس الامری است.
 ممکن است شما ها به من بگویید که این ها نزاع لفظی است مرحوم آخوند هم که می گویند امران انتزاعیان همین مرادشان است خب اگر هم مرحوم آخوند همین مرادشان باشد که چه خوب است ما تابع مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه.
 حالا حرف معلوم شود اگر مرحوم آخوند اشتباه کرده اند خب اشتباه کرده اند اگر هم ما متابعت از مرحوم آخوند کرده ایم فنعم المراد ولی علی الظاهر حرف من حرف خوبی باشد دیگر و آن این است که صحت و فساد امران واقعیان خارجیان قد یقعا قهرا و قد لا یقعان قهرا، این هم مطلب ششم.
 مطلب هفتم چون که شما هیچ نگفتید ما هم دیگر هیچ نمی گوییم برای فردا انشاء الله.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo