< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سیدمحمد میراحمدی

1402/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر موضوعی/تکبر /هشتمین آیه از آیات تکبر

 

سخن به هشتمین آیه از آیات تکبر رسید.

مورد هشتم آیات 22 تا 24 سوره مبارکه مدثر است.

﴿ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ * ثُمَّ أَدْبرَ وَ اسْتَكْبَرَ * فَقالَ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ يؤْثَر﴾

این آیات در مورد شخصیت خبیث ولید بن مغیره مخزومی است.

عبث : از عُبوس بر وزن جُلوس به معنای در هم کشیدن چهره است.

احتمال دیگر اینست که بر وزن عَبوس بر وزن مجوس به معنای کسی که صاحب این صفت است یعنی کسی که چهره‌اش را در هم کشیده است.[1]

بسر بر وزن نصر به معنای عجله در کاری قبل از رسیدن وقت آن است. طبق این معنا ولید با شتاب زدگی دست به کاری زد.

معنای دیگر در مورد بسر دگرگون شدن صورت و چهره است مترادف با عبس تقریبا[2]

به نظر استاد معنای دوم سازگار با فضای آیه است.

ولید شخصیتی داشته که اشعار قریش را تصحیح و امتیاز دهی می‌کرده است.

او وقتی آیات را می‌شنود می گوید ﴿إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ يُؤْثَر﴾

اثر : اثری از پیشینیان است سحری است مثل سایر سحرهای گذشته

معنای دیگر آن ایثار است که معنا خیلی تغییر میکند. یعنی جادوی محمد (صلی الله علیه و اله و سلم) جادوی باجذبه‌ای است که بر هر جادویی مقدم می‌شود.

اما شأن نزول آیه :

ابتدا باید دانست ولید از حکام عرب بوده است و بسیار ثروتمند بوده و به او عِدل قریش می گفتند چرا که در تهیه پرده و زیورآلات کعبه با تمام ثروتمندان قریش برابری می‌کرده به حدی که قریش با کمک یکدیگر توانایی تهیه پرده و زیور آلات کعبه را داشته اند ، اما ولید به تنهایی این کار را می توانست انجام دهد.[3]

از طرفی ولید در شعر و کلمات حکیمانه زبردست بوده است. او عموی ابوجهل و پدر خالد سفاح بوده. خالد شخصیتی جنگجو داشت و ماجرای او و مالک بن نویره و زنای او با همسر مالک معروف است.[4] [5]

در بدر و احد و احزاب در صف مشرکین بود ولی در فتح مکه و موته طرف مسلمین بود ولی نور ایمان در قلب او نفوذ نکرده بود.

صاحب مجمع البیان در شان نزول این آیات و آیات پیش از این می‌گوید :

اين آيات در باره وليد بن مغيره مخزومى نازل شده است (يكى از پنج نفر مستهزءين) و اين در وقتى بود كه قريش جمع شدند در دار الندوه (كه مجلس شوراء آنان بود) پس وليد بايشان گفت كه شما صاحبان حسب و شخصيّت هستيد و عرب نزد شما ميآيد و بر ميگردند از نزد شما بر امرى كه مورد اختلاف آنها بوده و بسبب رأى و نظر شما رفع اختلافشان ميشود پس جمع كنيد فكرتان را بر يك مطلب. چه مى‌گوييد در باره اين مرد (يعنى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) گفتند مى‌گوييم او شاعر است، وليد رو ترش كرد و گفت ما شعر را شنيديم سخنان (محمّد) شباهت بشعر ندارد. پس گفتند مى‌گوييم كه او كاهن است. گفت وقتى نزد او مى‌آييد او را نمى‌يابيد كه مانند كاهن‌ها سخنى بگويد گفتند مى‌گوييم كه او ديوانه است گفت وقتى با او ملاقات ميكنيد او را ديوانه نخواهيد ديد گفتند مى‌گوييم كه از جادوگر است گفت ساحر كدام است گفتند انسانيست كه ميان دشمنان دوستى و بين دوستان- دشمنى مياندازد گفت پس او ساحر و جادوگر است. پس بيرون رفتند (از مجلس كثيف خود) و ملاقات نميكرد هيچ يك از آنها پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله را مگر ميگفت يا ساحر يا ساحر اى جادوگر اى جادوگر و سخت شد اين اهانت بر آن حضرت.

مجاهد گويد: پس خداى تعالى نازل فرمود يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ اى جامه بخود پيچيده تا آيه‌ إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ. اين نيست مگر سخن آدمى و روايت شده كه وقتى خدا سوره‌ حم تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقابِ‌ (اى پيامبر نازل شد قرآن از خداى غالب دانا كه بخشنده گناه و پذيرنده توبه سخت عذاب) بر پيامبرش نازل فرمود برخاست و بمسجد الحرام آمد و وليد بن مغيره نزديك آن حضرت بود و ميشنيد قرائت آن حضرت را و وقتى پيامبر متوجّه گوش دادن وليد بقرائتش شد قرائت آيات را تكرار فرمود پس وليد بر گشت آمد بمجلس خويشانش بنى مخزوم و گفت سوگند بخدا كه شنيدم الان از محمّد كلامى كه آن از سخنان آدمى و از سخنان پريان نيست و براى آن حلاوت و شيرينى مخصوصى و بر آن لذّت است، و اينكه بالاى آن با ثمر و پائين آن گوارا و آن برترى ميكند و چيزى برتر و بالاتر آن نيست سپس بمنزل خودش رفت پس قريش گفتند بخدا سوگند كه وليد از دين خود خارج شد و سوگند بخدا كه تمام قريش از اين دين نياكان خود خارج خواهند شد و بوليد ريحانه قريش ميگفتند. پس ابو جهل (لعنه‌ اللَّه) بآنها گفت من كفايت ميكنم شما را از او ...[6]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo