< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

91/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: كتاب الديات (عهده دار دیه جنین)
 مسأله 10 بحث مسؤوليت پرداخت دیه جنین - اقسامی داشت و به اختصار یک بخش از آن گفته شد اکنون در ادامه بررسی مسؤولیت پرداخت دیه جنین میگوئیم در دیه جنین دو صورت مطرح است:
 صورت اول: دیه جنین بعد از روح دار شدن: در این صورت مسأله سه حالت دارد:
 حالت اول: عمد: اگر سقط جنین دارای روح، عمدی باشد دیه آن بر عهده جانی است.
 حالت دوم: شبه عمد: اگر سقط جنین دارای روح شبه عمد باشد دیه آن بر عهده جانی است. و در دو حالت فوق تقریبا مسأله مورد اتفاق است مرحوم صاحب جواهر [1] میفرماید «بلا خلاف اجده فیه»
 دلیل مسأله:
 «وذلک لاطلاق ادلة الضمان» مرحوم صاحب جواهر میفرماید در دو حالت سقط عمدی و شبه عمد جنین، دیه بر جانی است زیرا اطلاقات ادله ضمان جانی دیه مورد سقط جنین را شامل است چه عمد یا شبه عمد باشد و جانی وقتی عهده دار دیه است باید از مال خودش بدهد.
 حالت سوم: خطای محض: اگر سقط جنین دارای روح بر اثر خطای محض باشد اینجا بحث دارد و در فرض دمیده شدن روح اطلاقات ادلهای که در قتل خطایی میگوید با عاقله است به اعتبار همان ادلهای که میگوید در قتل خطای محض دیه با عاقله است شامل اینجا هم میشود.
 صورت دوم: دیه جنین قبل از روح دار شدن: این صورت نیز سه حالت دارد:
 حالت اول: سقط عمدی جنین قبل از روح دار شدن: در این حالت دیه با جانی است.
 حالت دوم: سقط خطائی (شبه عمد) جنین قبل از روح دار شدن: در این حالت نیز دیه با جانی است و دلیل این دو حالت همان اطلاقات ادله ضمان است.
 حالت سوم: سقط جنین قبل از روح دار شدن با جنایت خطای محض: در این حالت که جنایت خطای محض است و هنوز روح دمیده نشده است دو قول است:
 قول اول: مشهور قائلند دیه به عهده عاقله است بلکه بعضی هم ادعای اجماع و اتفاق کردند.
 قول دوم: مرحوم آقای خویی [2] میفرماید «وان کانت قبل ولوج الروح ففی ثبوتها علی العاقلة اشکال والاظهر عدمه» مرحوم خوئی فرمودند ثبوت دیه بر عاقله اشکال دارد و اظهر عدم ثبوت دیه بر عاقله است. و گرچه قبل از ولوج روح سقط شده باشد.
 وجه اشکال:
 اولا: آقایان دلیلی غیر از اجماع ندارند و به اجماع نمیتوان تکیه کرد زیرا ثابت نیست.
 ثانیا: نصوصی هم در مسأله مطرح است که میگوییم نصوص منصرف است از آن انسانی که فی البطن است و نصوص در مورد قتل است و قتل یعنی اذهاق روح و اینجا فرض این است که روح دمیده نشده است پس صدق قتل نمیکند پس نصوص نسبت به عاقله شمول ندارد.
 ثالثا: دیه عاقله علی خلاف القاعده است که دیه را کسی دیگر بدهد منتهی در مورد جنین روح دار دلیل داریم و عمل میکنیم اما در موارد خلاف قاعده باید اکتفا کنیم به قدر متیقن و قدر متیقن جایی است که انسانی باشد و زنده باشد و لااقل در شکم دارای روح باشد و نمیتوانیم به جنینی که روح در آن دمیده نشده تسری بدهیم.
 رابعاً: مرحوم خوئی به قول صاحب جواهر [3] استشهاد میکنند که صاحب جواهر که تابع مشهور است در ذیل فرمایششان میفرماید «لولا اجماع لامکن الاشکال» اگر اجماع نبود اشکال وارد بود آقای خوئی میفرماید ما هم که میگوییم اجماع نیست پس اشکال وارد است.
 مناقشه در کلام مرحوم خوئی: میگوییم این حرف مرحوم آقای خوئی کامل نیست زیرا؛
 اولا: اجماع نقل شده است و مخالفی هم ندارد و اگر باشد یکی دو نفر هستند که اعتناء نمیشود.
 ثانیا: اگر اجماع هم نباشد شهرت موجود و قطعی است.
 ثالثا: اینکه گفتید قتل صدق نمیکند پذیرفته نیست زیرا گرچه روح ندارد اما در روایات حکم قتل برای این جنین ذکر کردند و سقط جنین بدون روح را به منزله قتل دانسته است.
 در روایتی خواندیم [4] که اگر زنی دارویی بخورد که بچه سقط شود امام فرمودند که باید دیه بپردازد سؤال شد زنی که دواء خورد و جنین سقط شد دیه را به چه کسی پرداخت کند میفرمایند به پدر باید بپردازد راوی پرسید «فهی لاترث ولدها من دیته مع ابیه قال لا لانها قتلته ولا ترث ولا نصیب لها منها لانها قتلته» جالب این است که راوی در پرسشی اعتراض گونه گفت مگر مادری که با خوردن دارو جنین را سقط کرده است از باب مادر بودن از دیه جنین ارث نمیبرد؟ امام فرمود خیر او قاتل جنین است و هیچ سهمی از دیه جنین مقتول ندارد.
 ملاحظه میفرمایید امام به جنینی که روح ندارد اطلاق «قتلته» کردهاند پس گرچه روح ندارد اما قتل در مورد جنین سقط شده بدون روح صادق است. پس روایات دیه قتل شامل این مورد است. یعنی همان گونه که با تعبیر به قتل امام فرمود مادر ارث نمیبرد در اصل قتل جنین هم میگوئیم روایات دیه قتل شامل قتل جنین بدون روح نیز میشود به علاوه میگوییم شارع میتواند الحاق بکند یعنی مورد جنین بدون روح را به موضوع قتل ذی روح ملحق کند و ما هم تابع حکم اسلامیم.
 رابعا: در مورد استشهاد به قول صاحب جواهر کلام مرحوم آقای خوئی ناتمام است زیرا میگوییم صاحب جواهر عملا تابع قول مشهور است و میگوید دیه با عاقله است و در نهایت با «لولا» میگوید اجماع داریم و نگفته است که اجماع نداریم. پس این قول آقای خویی قابل مناقشه است لذا امام هم در تحریر میفرماید «وفی غیره تامل وان کان الاقرب انها علی العاقلة» اگر روح دمیده نشد تأمل داریم که دیه با عاقله باشد گرچه اقرب این است که دیه با عاقله باشد و تأمل برای همان اشکالاتی است که مرحوم خوئی و دیگران مطرح کردند که میخواهند بفرمایند چنانچه گفتیم اشکال قابل دفع است.
 نتیجه: در تمام موارد چه روح دمیده شده باشد چه نشده باشد مانند موارد دیگر در عمد و شبه عمد دیه با جانی است و در خطای محض با عاقله است.
 دیه قطع سر میت [5] :
 مسأله11: «فی قطع راس المیت المسلم الحر ماة دینار وفی قطع جوارحه بحساب دیته»
 دیه بریدن سرجنازه مانند دیه جنینی است که روح در آن دمیده نشده است یعنی همان گونه که جنین الآن روح ندارد این میت هم یک ماه پیش انسان کامل بوده و اکنون روح ندارد همانگونه که دیه جنین کامل بدون روح 100 دینار است قطع رأس میت مسلمان حر 100 دینار دیه دارد.
 دیه قطع اعضای بدن میت:
 در قطع جوارح به نسبت دیه کامل خودش یعنی یک دست نصف دیه خودش یعنی نصف 100 دینار که 50 دینار است همچنین است در بقیه اعضاء.
 دلیل مسأله:
 1- اجماع: مرحوم صاجب جواهر [6] میفرماید «علی المشهور بین الاصحاب بل عن الخلاف والانتصار [7] والغنیة [8] الاجماع علیه»
 2- روایات متعددی است و تصادفا طولانی هم هست یکی از روایات را میخوانیم:
 صحیحه حسین بن خالد [9] یا بعضی نسبت میدهند به سلیمان بن خالد [10] «سألت ابالحسن إنا روینا عن ابی عبدالله بلغنی انه قال فی رجل قطع راس میت» به امام کاظم (یا امام رضا) علیهما السلام عرض کردم از امام صادق علیه السلام روایتی نقل شده است که فرمود «قال رسول الله ان الله حرم من المسلم میتا ما حرم منه حیا فمن فعل بمیت ما یکون فی ذلک اجتیاح نفس الحی فعلیه الدیة» رسول الله فرمود تمام احترام و حرمت انسان زنده برای انسان مرده نیز هست اگر انسانی با میت کاری کرد که اگر زنده بود میمرد مثلا سرش را برید یا به قلب و مغز آسیب وارد کرد که باعث مرگ میشود؛ جانی دیه بدهکار است «فقال صدق ابوعبدالله هکذا قال رسول الله» امام کاظم (یا امام رضا) علیهما السلام فرمود امام صادق علیه السلام راست گفت. «قلت من قطع راس رجل میت او شق بطنه او فعل به ما یکون فی ذلک اجتیاح نفس الحی فعلیه دیه النفس کاملة» پرسیدم اگر سر میت را قطع کند یا عملی که باعث مرگ انسان زنده میشود انجام دهد آیا دیه کامله دارد «فقال لا ثم اشار الیه باصبعة الخنسر فقال الیس بهذه دیة» امام فرمودند نه سپس با انگشت کوچک اشاره کردند که آیا این انگشت خنسر دیه ندارد «قلت بلی» گفتم آری «قال فتری دیة نفس» امام فرمود آیا فکر میکنی انگشت خنسر دیه نفس دارد «قلت لا» گفتم خیر «قال صدقت» اما فرمود راست گفتی «قلت فما دیة هذه» گفتم پس دیه این میت چیست؟ «قال دیته دیة الجنین فی بطن امه قبل ان ینشأ فیه الروح وذلک ماة دینار» امام فرمود دیه میت دیه جنین بدون روح داخل رحم است که صد دینار است «قال فسکت وسرنی ما اجابنی» در اینجا امام ساکت شد و من از جوابهائی که امام بیان فرمود خوشحال شدم «فقال لاتستوف مسألتک» امام فرمود آیا پرسش را کامل نمیکنی «فقلت ما عندی فیه اکثر مما اجبتنی» من سؤال دیگری نداشتم «الا أن یکون شیئ لا اعرفه» مگر چیزی باشد که نمیدانم امام فرمود «دیة الجنین اذا ضربت امه فسقط من بطنها قبل ان تنشأ منه الروح مأة دینار وهی لورثته» دیه جنین سقط شده با ضربهای که بر مادرش وارد شود و روح دار نبود صد دینار است و این دیه مال وارثان جنین است «وأن دیة هذا اذا قطع رأسه او شق بطنه فلیس لورثته انما هی له دون الورثة» اما دیه میتی که سرش قطع شد یا شکمش دریده شد مال خود میت است و به ورثه نمیرسد «قلت وما الفرق بینهما» گفتم فرقش چیست «قال ان الجنین مستقبل» جنین دارد میآید و نفعش مورد امید است «وان هذا قد مضی فذهبت منفعة فلما مثل به بعد موته صارت دیته بتلک المثله له لا لغیره یحج عنه یفعل بها من ابواب الخیر والبر من صدقة او غیرها» اما میتی که بر او جنایت شد منفعت مرجوّ ندارد و اگر مثله شد دیهاش برای خود اوست و به نیابت از او حج انجام میدهند یا خیرات و صدقه میدهند.
 ملاحظه میفرمائید امام علیه السلام بین میت و جنین فرق گذاشتند که در جنایت بر میت دیه برای خود میت است و به ورثه نمیرسد و از طرف او حج بجا میآورند و اعمال خیر انجام میدهند.
 وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.


[1] جواهر الکلام 43: 383، دارالکتب الاسلامیة.
[2] مبانی تکملة المنهاج 2: 420، العلمیة.
[3] جواهر الکلام 43: 383، دارالکتب الاسلامیة.
[4] وسائل الشیعة 26: 31، کتاب الفرائض والمواریث، ابواب موانع الارث، باب8، ح1، آل البیت.
[5] بحث در میت مسلمان حر است.
[6] جواهر الکلام 43: 384، دارالکتب الاسلامیة.
[7] الانتصار : 542، جماعة المدرسین.
[8] غنیة النزوع : 415، مؤسسه امام صادق علیه السلام.
[9] وسائل الشیعة 29: 325، کتاب الدیات، ابواب دیات الاعضاء، باب24، ح2، آل البیت.
[10] با توجه به متن روایت که در تهذیب 10: 273 / رقم 1073 دارالکتب الاسلامیة و در الاستبصار 4: 298 / رقم1121 دارالکتب الاسلامیة مرحوم شیخ میگوید «سألت ابالحسن» شاید سلیمان بن خالد الخطاب مراد باشد که از اصحاب امام کاظم علیه السلام است و فقط رجال طوسی از او نام برده است و هیچگونه مدح یا ذمی ندارد. اما گفتنی است خود شیخ طوسی در تهذیب و استبصار همین نقل «سألت ابا الحسن» را با سند حسین بن خالد آورده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo