درس خارج فقه استاد مقتدایی
97/07/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: زکات: چیزهائی که زکات به آن تعلق میگیرد:
بحث اخلاقی: سبک زندگی، کبر و خود پسندی:
معمولا روزهای چهارشنبه بحث اخلاقی قبل از درس داشتیم و ادامه همان را عرض میکنیم.
در بحث سبک زندگی اسلامی و روشی که از نظر اسلام یک فرد مسلمان باید مراعات کند به اینجا رسیدیم که تأکید زیادی روی تواضع شده است که در مقابل تکبر است و گفتیم یکی از صفات رذیله تکبر است و کسی که ذرهای از تکبر در او باشد داخل بهشت نمیشود[1] و در مورد راه علاج تکبر هم گفتیم دو راه دارد یکی علمی، یکی عملی، در مورد راه علمیگفتیم آیات و روایاتی که در مذمت تکبر آمده است را مطالعه کند آشنا میشود که تکبر چیست؟ و راه عملی را گفتیم این است که انسان به خودش تلقین کند که از این صفت دور باشد، برای نمونه تمرین کند که در جائی که به ظاهر دون شأن اوست قرار گیرد، به خودش تلقین کند که ناراحت نشود که چرا مثلا در پائین مجلس نشسته است و بهترین راه هم الگو گرفتن از رفتار بزرگان است.
مرحوم مجلسی بحث مفصلی در مورد مکارم اخلاق پیامبر(ص) در بحارالانوار دارند که ذیل یک باب آورده است[2] که تعدادی از این رفتارها را در این روایت قبلا خواندیم که فرمود:«وَ يُشَيِّعُ الْجَنَائِزَ»[3] تشییع جنازهها را شرکت میکرد. «وَ يَعُودُ الْمَرْضَى فِي أَقْصَى الْمَدِينَةِ»[4] در مناطق دور دست شهر مدینه اگر کسی مریض میشد به عیادش میرفت. «يُجَالِسُ الْفُقَرَاءَ»[5] با مستمندان نشست و برخواست داشت. «وَ يُؤَاكِلُ الْمَسَاكِينَ»[6] با گدایان هم غذا میشد. «وَ يُنَاوِلُهُمْ بِيَدِهِ»[7] با دست مبارک خودش به گدایان چیزی میداد. «وَ يُكْرِمُ أَهْلَ الْفَضْلِ فِي أَخْلَاقِهِم»[8] در صله رحم علی السواء بود «يَصِلُ ذَوِي رَحِمِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُؤْثِرَهُمْ عَلَى غَيْرِهِمْ إِلَّا بِمَا أَمَرَ اللَّهُ»[9] و نمیگذاشت کسی بفهمد که اینان خویشان او هستند و بیشتر با آنها رفت و آمد دارد. «مَا شَتَمَ أَحَداً بِشَتْمَةٍ»[10] و دشنام نمیدادند.
انس بن مالک میگوید «وَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ خَدَمْتُ النَّبِيَّ ص تِسْعَ سِنِينَ فَمَا أَعْلَمُهُ قَالَ لِي قَطُّ هَلَّا فَعَلْتَ كَذَا وَ كَذَا وَ لَا عَابَ عَلَيَّ شَيْئاً قَط»[11] نُه سال خدمت پیامبر(ص) بودم، حتی یک بار اعتراض به من نکردند که چرا این کار را کردی یا این کار را نکردی.
«وَ رُبَّمَا ضَحِكَ مِنْ غَيْرِ قَهْقَهَةٍ»[12] و در خنده پیامبر قهقهه نبود بلکه همواره قیافه متبسم داشت «وَ كَانَ أَكْثَرُ مَا يَجْلِسُ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ»[13] و هرجا که مینشست سعی میکرد رو به قبله باشد. «وَ كَانَ يُكْرِمُ مَنْ يَدْخُلُ عَلَيْهِ»[14] و هرکس بر او وارد میشد احترام میکرد و جلوی پایش بلند میشد و روش ایشان این بود «حَتَّى رُبَّمَا بَسَطَ ثَوْبَهُ»[15] و حتی عبایشان را پهن میکردند روی زمین که آن شخص بنشیند ظاهراً برای پسر حاتم طائی همین کار را کرد. «وَ يُؤْثِرُ الدَّاخِلَ بِالْوَسَادَةِ الَّتِي تَحْتَهُ»[16] و گاهی اوقات هم جای خودشان را به شخص تازه وارد میدادند.
اخلاق امام خمینی(ره) در تکریم مهمان:مرحوم آقای خادمی در قم بود و بعد از واقعه فیضیه صبح فردا گفتند برویم از امام دیداری بکنیم وارد شدیم دو یا سه نفر بودند مرحوم امام تشکی داشتند که روی آن مینشستند و مرحوم آقای خادمی که وارد شدند مرحوم امام بلند شدند و جایشان را به مرحوم آقای خادمی دادند.
و باز انس میگوید: یک اعرابی در کوچه پیامبر را دید و عبای پیامبر(ص) را گرفت و کشید تا اینکه روی گردن پیامبر قرمز شده بود و گفت دستور بده از بیت المال که در اختیارت هست چیزی به من بدهند پیامبر(ص) نگاهی به صورت پیرمرد کرد و خندهای کردند و دستور دادند که چیزی به او بدهند.[17]
ما بعضی از مطالب باب مکارم الاخلاق بحارالانوار را خواندیم شما خودتان خوب است با دقت مطالعه کنید و پیروی کنید.
بحث فقهی: زکات: چیزهائی که زکات به آن تعلق میگیرد: فصل اول: زکات انعام ثلاثه، نصاب زکات شتر(ابل): راجع به زکات ابل بحث میکردیم و در شرایط آن نصاب را بیان کردیم و روایات آن را هم بیان کردیم و سند و دلالت روایت را هم گفتیم معتبر است.
گفتیم در مسئله مخالفی نیست الا اینکه گفتند دو نفرمخالف هستند هرچند همین ادعا و نسبت را برخی انکار کردند یکی ابن ابی عقیل و یکی ابن جنید که در نصاب پنجم مخالف قول مشهور فقهاء هستند یعنی در نصاب پنجم که 25 نفر شتر بود مشهور گفتند 5 گوسفند زکات آن است اما این دو بزرگوار میگویند در نصاب پنجم بنت مخاض باید بدهد یعنی اگر 25 نفر شتر داشت باید یک بنت مخاض بدهد. یعنی یک شتر یک ساله بپردازد.
مرحوم آقارضا همدانی در نقل قول این دو بزرگوار میفرماید «عن المختلف المشهور فی خمس و عشرون من الابل فیه خمس شاة»[18] علامه در مختلف فرمود: اگر شترها به 25 نفر شتر رسیدند یک گوسفند به عنوان زکات بپردازد «فاذا زادت واحده وجبت خمسة شاة» و اگر به 26 نفر شتر رسید زکات آن 5 گوسفند است «و ذهب الیه الشیخان و السید مرتضی و ابن بابویه و سلار و ابن البراج...»[19] قائل به این قول شیخ مفید و شیخ طوسی و سید مرتضی و صدوق و سلار و ابن براج و دیگران هستند یعنی این قول مشهور فقهاء است. «الا ابن عقیل و ابن جنید فانهما اوجبا فی خمس و عشیرین بنت مخاض»[20] و اما ابن ابی عقیل و ابن جنید مخالفت با مشهور دارند و به جای 5 گوسفند برای زکات یک بنت مخاض را واجب دانستهاند که متن عبارت آن دو در ذیل میآید «و قال ابن عقیل فاذا بلغت خمس و عشرین ففیها بنت مخاض الی خمس و ثلاثین و فاذا زادت واحده ففیها بنت لبون»[21] اگر به بیست و پنج نفر شتر رسید زکات آن یک بنت مخاض است و اگر به 26 رسید زکات آن یک بنت لبون است. «و قال ابن الجنید ثم لیس فی زیادتها شیئ حتی تبلغ خمس و عشرین و فاذا بلغتها ففیها بنت مخاض»[22] و ابن جنید فرمود: در بیش از 15 چیزی به جز نصاب 20 نیست مگر اینکه به 25 نفر شتر برسد که در این صورت زکاتش یک بنت مخاض است.
دلیلشان هم یک روایت است که صحیحه است، چون عدهای از بزرگان روایت در سلسله سند هستند و هرکدام مستقلاً یا با هم از امام(ع) نقل کردهاند بدین جهت صحیحه فضلا نام گرفته است «رواه الکلینی و الشیخ فی الحسن .... وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ أَبِي بَصِيرٍ وَ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ وَ الْفُضَيْلِ كُلِّهِمْ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا فِي صَدَقَةِ الْإِبِلِ فِي كُلِّ خَمْسٍ شَاةٌ- إِلَى أَنْ تَبْلُغَ خَمْساً وَ عِشْرِينَ»[23] امام باقر(ع) و امام صادق(ع) فرمودند: در هر پنج نفر شتر یک گوسفند واجب است تا به بیست و پنج نفر شتر برسد «فَإِذَا بَلَغَتْ ذَلِكَ فَفِيهَا ابْنَةُ مَخَاضٍ- ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْءٌ حَتَّى تَبْلُغَ خَمْساً وَ ثَلَاثِينَ»[24] اگر به 25 نفر شتر رسید یک بنت مخاض واجب است و سپس تا 35 شتر همان بنت مخاض است و چیزی اضافه ندارد «فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْساً وَ ثَلَاثِينَ فَفِيهَا ابْنَةُ لَبُونٍ- ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْءٌ حَتَّى تَبْلُغَ خَمْساً وَ أَرْبَعِينَ- فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْساً وَ أَرْبَعِينَ- فَفِيهَا حِقَّةٌ طَرُوقَةُ الْفَحْلِ- ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْءٌ حَتَّى تَبْلُغَ سِتِّينَ- فَإِذَا بَلَغَتْ سِتِّينَ فَفِيهَا جَذَعَةٌ- ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْءٌ حَتَّى تَبْلُغَ خَمْساً وَ سَبْعِينَ- فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْساً وَ سَبْعِينَ- فَفِيهَا ابْنَتَا لَبُونٍ- ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْءٌ حَتَّى تَبْلُغَ تِسْعِينَ- فَإِذَا بَلَغَتْ تِسْعِينَ فَفِيهَا حِقَّتَانِ طَرُوقَتَا الْفَحْلِ- ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْءٌ حَتَّى تَبْلُغَ عِشْرِينَ وَ مِائَةً- فَإِذَا بَلَغَتْ عِشْرِينَ وَ مِائَةً فَفِيهَا حِقَّتَانِ طَرُوقَتَا الْفَحْلِ- فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ عَلَى عِشْرِينَ وَ مِائَةٍ- فَفِي كُلِّ خَمْسِينَ حِقَّةٌ- وَ فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ ابْنَةُ لَبُونٍ- ثُمَّ تَرْجِعُ الْإِبِلُ عَلَى أَسْنَانِهَا وَ لَيْسَ عَلَى النَّيِّفِ شَيْءٌ وَ لَا عَلَى الْكُسُورِ شَيْءٌ الْحَدِيثَ»[25] در زکات شتر در هر پنج نفر شتر یک گوسفند است تا اینکه به 25شتر برسد و اگر به 25رسید یک بنت مخاض زکات آن است.
مرحوم شیخ این قولها را نقل میکند و دو جواب میدهد.
جواب اول: اینجا یک اضمار در تقدیر است «فاذا بلغ ذلک اذا زادت واحده ففیها بنت مخاض» که اگر از 25 یکی اضافه شد و بیست و شش شد یک بنت مخاض و اجب است که مطابق فرمایش مشهور میشود.
جواب دوم: اگر اضمار را قبوبل نکردید ناچاریم روایت را حمل بر تقیه کنیم که مطابق فتوای عامه است.[26]