< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

99/12/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مورد چهارم / شکوک لا اعتبار بها / شک در رکعت / شکوک در نماز

القول فی الشکوک التی لا اعتبار بها: «و منها- شك كثير الشك سواء كان في الركعات أو الأفعال أو الشرائط‌ فيبني على وقوع ما شك فيه و إن كان في محله، إلا إذا كان مفسدا فيبني على عدمه، و لو كان كثير الشك في شي‌ء خاص أو صلاة خاصة يختص الحكم به، فلو شك في غير ذلك الفعل يعمل عمل الشك». [1]

دلیل بر عدم اعتبار شک کثیرالشک که چهارمین مورد از این شکوک بود، بعضی از روایات است که بر دو طائفه است:

طائفه اول: روایات معتبره:

منها: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع‌ قَالَ: إِذَا كَثُرَ عَلَيْكَ السَّهْوُ فَامْضِ عَلَى صَلَاتِكَ فَإِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَدَعَكَ إِنَّمَا هُوَ مِنَ الشَّيْطَانِ».[2]

این روایت طریق مرحوم کلینی، شیخ و مرحوم صدوق، صحیحه است.

مراد از سهو در این روایت شک است به قرینه زیادی روایات که سهو گفته شده است و مراد از آن، شک است و اگر اجمالی هم باشد به بقیه روایات که کلمه شک دارد، بر طرف می شود.

منها: «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ أَبِي بَصِيرٍ جَمِيعاً قَالا قُلْنَا لَهُ الرَّجُلُ يَشُكُّ كَثِيراً فِي صَلَاتِهِ حَتَّى لَا يَدْرِيَ كَمْ صَلَّى وَ لَا مَا بَقِيَ عَلَيْهِ قَالَ يُعِيدُ قُلْنَا فَإِنَّهُ يَكْثُرُ عَلَيْهِ ذَلِكَ كُلَّمَا أَعَادَ شَكَّ قَالَ يَمْضِي فِي شَكِّهِ ثُمَّ قَالَ لَا تُعَوِّدُوا الْخَبِيثَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ نَقْضَ الصَّلَاةِ فَتُطْمِعُوهُ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ خَبِيثٌ مُعْتَادٌ لِمَا عُوِّدَ فَلْيَمْضِ أَحَدُكُمْ فِي الْوَهْمِ وَ لَا يُكْثِرَنَّ نَقْضَ الصَّلَاةِ فَإِنَّهُ إِذَا فَعَلَ ذَلِكَ مَرَّاتٍ لَمْ يَعُدْ إِلَيْهِ الشَّكُّ قَالَ زُرَارَةُ ثُمَّ قَالَ إِنَّمَا يُرِيدُ الْخَبِيثُ أَنْ يُطَاعَ فَإِذَا عُصِيَ لَمْ يَعُدْ إِلَى أَحَدِكُمْ».[3]

در این حدیث کلمه شک دارد که فرد زیاد شک می کند، حضرت می گویند به شک عمل نکند.

روایت صحیحه است و دلالت واضح است که کسی که کثیر الشک است، به شکش نباید اعتنا کند. اگر در کرعت است، بگوید ان شاء الله آمده اگر در اجزاء است یا ارکان است، بگوید ان شاء الله آمده است و اعتنا به شک نکند، یعنی اعاده لازم نیست، نماز احتیاط لازم نیست، سجده سهو بعد از سلام لازم نیست.

منها: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا كَثُرَ عَلَيْكَ السَّهْوُ فَامْضِ فِي صَلَاتِكَ».[4]

این روایت هم از جهت سند مشکله دارد و هم از حیث دلالت.

از حیث سند مجمل است چون معلوم نیست مراد از ابن سنان، عبدالله باشد که ثقه است یا محمد است که ثقه نیست و بخاطر همین اختلاف شده است.

صاحب حدائق می گوید روایت صحیحه است چون ظاهر از ابن سنان، عبدالله است و ثقه.

صاحب نراقی در مستند می فرمایند این روایت صحیحه است: «و صحيحة ابن سنان: «إذا كثر عليك السهو فامض في صلاتك»».[5]

مرحوم آقای خویی می فرمایند این روایت صحیحه است.

بعضی از فقهاء مثل صاحب جواهر می گوید: «خبر ابن سنان عن غير واحد عن الصادق (عليه السلام) «إذا كثر عليك السهو فامض في صلاتك»‌». [6]

معنای این جمله این است که روایت صحیحه نیست.

به نظر می رسد این روایت صحیحه نباشد، چون بنا بر یک تقدیر، دو اشکال در سند است و بنا بر یک تقدیر، یک اشکال در سند وجود دارد.

سند را ملاحظه کنید: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع».

حال اگر ابن سنان مجمل باشد، دو اشکال دارد:

1. ابن سنان معلوم نیست ثقه باشد یا نباشد.

2. مراد از غیر واحد چه کسی است که ابن سنان نقل می کند.

اما اگر ابن سنان مجمل نباشد و گفتیم فضاله در طبق عبدالله است، یک اشکال است و آن این است که ابن سنان از غیر واحد نقل می کند، منظور از غیر واحد چه کسی است؟

بله اگر همه رواتی که ابن سنان نقل می کند از آنها، همه ثقه باشند، در این صورت می گوئیم این روایت هم معتبر است که این حرف خیلی بعید است.

یا اگر غیر واحد ابن سنان مشخص باشد مثل عدة من اصحابنا شیخ کلینی که این حرف هم بعید است.

پس صحیحه بودن این روایت، فی غایة الاشکال است.

منها: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقٍ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَكْثُرُ عَلَيْهِ الْوَهْمُ فِي الصَّلَاةِ فَيَشُكُّ فِي الرُّكُوعِ فَلَا يَدْرِي أَ رَكَعَ أَمْ لَا وَ يَشُكُّ فِي السُّجُودِ فَلَا يَدْرِي أَ سَجَدَ أَمْ لَا فَقَالَ لَا يَسْجُدُ وَ لَا يَرْكَعُ وَ يَمْضِي فِي صَلَاتِهِ حَتَّى يَسْتَيْقِنَ يَقِيناً الْحَدِيثَ».[7]

اول کلمه وهم آمده است و بعد کلمه شک آمده است و از این فهمیده می شود که منظور از کلمه وهم، شک است.

این روایت دلالت دارد که مراد از وهم در این روایات، شک است. در این روایت چند بار کلمه شک به دنبال کلمه وهم آمده است و مراد از وهم قطعا شک است.

این روایت معتبره است و دلالت آن واضح است.

پس تا به حال سه روایت صحیحه ذکر کردیم و روایت ابن سنان اگر صحیحه باشد، چهار صیححه می باشد. پس حداقل سه روایت صحیحه دلالت علی ما ذکرنا دارد.

طائفه دوم:روایات غیر معتبره:

منها: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قَالَ الرِّضَا ع إِذَا كَثُرَ عَلَيْكَ السَّهْوُ فِي الصَّلَاةِ فَامْضِ عَلَى صَلَاتِكَ وَ لَا تُعِدْ» [8]

این روایت مرسله مرحوم صدوق است البته از مرسلاتی است که سیدنا الاستاد می گویند حجت است اما ما می گوئیم حجت نیست.

منها: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ‌ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ رَجُلٍ صَالِحٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَشُكُّ فَلَا يَدْرِي وَاحِدَةً صَلَّى أَوِ اثْنَتَيْنِ أَوْ ثَلَاثاً أَوْ أَرْبَعاً تَلْتَبِسُ عَلَيْهِ صَلَاتُهُ قَالَ كُلُّ ذَا قَالَ قُلْتُ: نَعَمْ قَالَ فَلْيَمْضِ فِي صَلَاتِهِ وَ يَتَعَوَّذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَذْهَبَ عَنْهُ».[9]

این روایت علی جمیع التقادیر، ضعیف است، چون در سند علی بن ابی حمزه است که دلیلی بر توثیق او وجود ندارد.

پس روایاتی که دلالت بر مدعی می کند، دو طائفه است، طائفه اول سه حدیث است قطعا و طائفه دوم هم سه حدیث است قطعا.

وقتی این روایات را به هم ضمیمه می کنیم، دلالت می کند که در مورد چهار که کثیر الشک است، نباید به شک خود اعتنا کند.

این نسبت به استدلال بر فرع اول از مورد چهارم.

بر این استدلال توهماتی است که می گوید این استدلال مشکل است.

توهم اول: در صحیحه زراره در مورد کثیر الشک می گوید نماز را دوباره بخواند. گفتیم اگر عدم اعتنا باشد، نماز را لازم نیست دوباره بخواند و سجده سهو لازم نیست انجام بدهد، نماز احتیاط لازم نیست، اما صحیحه زراره می گوید کثیر الشک باید دوباره نماز بخواند و این دو دسته از روایات با هم تعارض دراند.

منها: «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ أَبِي بَصِيرٍ جَمِيعاً قَالا قُلْنَا لَهُ الرَّجُلُ يَشُكُّ كَثِيراً فِي صَلَاتِهِ حَتَّى لَا يَدْرِيَ كَمْ صَلَّى وَ لَا مَا بَقِيَ عَلَيْهِ قَالَ يُعِيدُ قُلْنَا فَإِنَّهُ يَكْثُرُ عَلَيْهِ ذَلِكَ كُلَّمَا أَعَادَ شَكَّ قَالَ يَمْضِي فِي شَكِّهِ ثُمَّ قَالَ لَا تُعَوِّدُوا الْخَبِيثَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ نَقْضَ الصَّلَاةِ فَتُطْمِعُوهُ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ خَبِيثٌ مُعْتَادٌ لِمَا عُوِّدَ فَلْيَمْضِ أَحَدُكُمْ فِي الْوَهْمِ وَ لَا يُكْثِرَنَّ نَقْضَ الصَّلَاةِ فَإِنَّهُ إِذَا فَعَلَ ذَلِكَ مَرَّاتٍ لَمْ يَعُدْ إِلَيْهِ الشَّكُّ قَالَ زُرَارَةُ ثُمَّ قَالَ إِنَّمَا يُرِيدُ الْخَبِيثُ أَنْ يُطَاعَ فَإِذَا عُصِيَ لَمْ يَعُدْ إِلَى أَحَدِكُمْ».[10]

این جمله از این صحیحه می گوید کثیر الشک باید به شک خود اعتنا کند و نماز را دوباره بخواند.

جواب اول: مرحوم صاحب حدائق، مرحوم نراقی در مستند، صاحب جواهر و... می گویند این روایت تعارض ندارد، چون موضوع وجوب اعاده، غیر از موضوع عدم اعاده است. موردی که می گوید کثیر الشک باید دوباره بخواند، موردی است که شک، واحد و مشکوک متعدده باشد و موردی که می گوید اعتنا نکند، مواردی است که شک متعدد است و مشکوک وواحد است.

گاهی شک واحد است و متعلق شک متعدد است و گاهی چهار شک است و مشکوک یکی است. یعنی افراد شک متعلق است و یا متعلق شک متعدد است. مثلا شک می کند بین 1 و 3 و 4 و 5 و 6، در اینجا متعلق و مشکوک متعدد است اما فقط یک شک وجود دارد، این را می گویند شک واحد است اما مشکوک، متعلق و افراد متعدد است.

و گاهی شک متعدد است و متعلق واحد است، مثلا از حمد خارج می شود، شک می کند که حمد را خوانده یا خیر، دوباره می خواند و باز دوباره شک می کند که حمد صحیح بود یا خیر و دوباره خواند، بعد دوباره شک کرد که قرائتش درست بود یا خیر، در اینجا سه شک است، اما مشکوک و متعلق که قرائت حمد باشد، واحد است.

پس دو کثرت وجود دارد، اگر کثرت در ناحیه متعلق بود، باید اعاده کند، یعنی شک واحد باشد و مشکوک متعدد باشد اما بحث ما در این نیست و در دومی است که متعلق واحد است اما شک متعدد باشد.

حال در روایت، ذیل آن متعلق واحد و شک متعدد را می گوید و صدر آن متعلق متعدد و شک واحد را می گوید.

مرحوم نراقی می فرمایند: «لأنّ المراد بالكثرة أولا كثرة أطراف الشك لا أفراده كما يشعر به قوله: «حتى‌ لا يدري كم صلّى و لا ما بقي عليه» و بها ثانيا كثرة أفراده التي هي محلّ البحث بقرينة قوله: «كلّما أعاد شك» و لو سلّم عدم صراحة الأول في كثرة الأطراف، فلا أقلّ من احتماله المسقط لمدافعته مع الثاني». [11]

می گوید جایی که اعاده لازم دارد جایی است که متعلق شک متعدد بوده است، به این قرینه که در روایت آمده است «لا یدری کم صلی» که این واضح است که اطراف متعدد است. و ذیل روایت بخاطر کلما اعاد، جایی است که متعلق شک واحد است اما خود شک متعدد است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo