< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید محسن مرتضوی

1402/08/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /جهت پنجم

 

جهت پنجم: معنای فقرات (الطیره، الحسد و التفکر فی وسوسه الخلق) در روایت

*معنای طیره:

مرحوم شیخ در رسائل می فرمایند: و أما " الطيرة " - بفتح الياء، وقد يسكن... وهي في الأصل التشؤم بالطير، لأن أكثر تشؤم العرب كان به، خصوصا الغراب.[1] طیره همان به فال بد گرفتن یا به فال نیک گرفتن می باشد و چون عرب نوعا به پرنده ها خصوصا کلاغ فال بد می زده است طیره گفته شده است.طیره دو مرتبه دارد یکی تشئم غیر اختیاری است و مرتبه دوم بناء قلبی بر طبق طیره است که شخص طبق آن تصمیم می گیرد و این بناء گذاری امر اختیاری است و حدیث رفع شاملش می شود. طیره که یعنی فال بد زدن، مثلا عطسه زده است می گوید این کار موفقیت آمیز نیست. این تفاؤل بد زدن مرفوع است یعنی اینکه مردم بخاطر تفال بد زدن کاری را پیگیری نمی کنند، این مرفوع شده است یعنی بروید دنبال این کار. اعتماد به این فال ها نکنید و اثر آن رفع شده است، لذا در بعضی از روایات دارد وقتی تفال بد زده شده دنبال کار برو انجام بده.احتمال دیگر در این فقره رفع مواخذه و عقاب بر طیره است.

*معنای حسد:

حسد صفتی است که در نفس انسان است و از امراض روحی محسوب می شود و برای حسد مراتبی بیان شده است:

1.خود صفت که در نفس است چه اظهار شود و چه اظهار نشود مانند شجاعت و سخاوت.

2.خطورات قلبیه که بخاطر این صفت در نفس انسان بوجود می آید... .

3.بناء قلبی بر طبق خطوری که بر اثر حسد بوجود آمده است... .

4.عمل جوارحی که بعد از تصمیم قلبی و بناء قلبی عملا اقدام شود.

مرحله اول و دوم غیر اختیاری و سوم و چهارم اختیاری است. مرحوم شیخ انصاری فرموده نسبت به حسد نمی توان مرفوع را مواخذه و عقاب گرفت بخاطر روایات و ادله ای که در مذمت حسد و عقوبت بر حسد داریم. مثل این حدیث که ان الحسد یاکل الایمان کما تاکل النار الحطب[2] همانطور که آتش هیزم را از بین می برد حسد هم دین را از بین می برد یا مانند این حدیث: آفة الدين الحسد و العجب و الفخر[3] و نظیر این روایات. لذا قید "ما لم ینطق و لم یظهر الحاسد اثره باللسان " را آورده اند که مواخذه بر صفت درونی حسد از این امت برداشته شده است.

احتمال دیگر این است که در این فقره مرفوع وجوب مجاهده و ریاضت باشد، یعنی ممکن است گفته شود بر مردم واجب است که در این موارد ریاضت بکشند تا بر اثر آن این قوه رذیله را از بین ببرند، احتمال و مقتضی وجوب ریاضت با حدیث رفع برداشته شده است.

 

*معنای تفکر در وسوسه یا وسوسه در تفکر علی اختلاف النسخ:

مرحوم شیخ می فرمایند: تفکر در وسوسه اشتباهی است که ممکن است از راوی صورت گرفته است و باید وسوسه در تفکر باشد.مراد از وسوسه در تفکر یا وسوسه در امر خلقت است که شیطان انسان را وسوسه می کند که در خلقت انسان تفکر کند و یا اینکه مراد وسوسه در کارهای مردم و سوء ظن به آنان می باشد، به معنای اول که وسوسه در خلقت موجودات است، امر غیر اختیاری است لکن به معنای دوم که سوء ظن به کارهای مردم بود. این تفکر در ذهن هر کسی خطور می کند از صفات خلقت، رزق، خلق و... که در بعضی از روایات از ائمه(ع) سوال شده در اسرار خلقت که چرا اینطور بوده و شده...که امام(ع) می فرمایند اینها وسائس شیطانی است که در ذهن هر کسی خطور می کند و رد می شود. غرض شبهاتی که در ذهن انسان است در مسئله خلقت و صفات خلقت خطور می کند. نسبت به معنای اول که تفکر و وسوسه در امر خلقت باشد در مرفوع در این فقره هم دو احتمال وجود دارد یا اینکه جعل حرمت این تفکر برداشته شده است، مواخذه و عقاب از آن برداشته شده است همانطور که در برخی روایات تعبیر عفو از این تفکرات و وسوسه ها به کار رفته است احتمال دوم اینکه شاید گفته شود در این موارد اشتغال به منافات آن واجب باشد، اگر به خلقت فکر می کرد بر انسان واجب باشد که به ساختمان مثلا فکر کند تا فکرش دور شود یا به فکر غذای بچه اش بیفتد.به جای اشتغال به بحث خلقت، به چیز دیگر فکر کند. این اقتضای وجوب داشته باشد مثلا. پس گفته شود وجوب اشتغال به فکر منافی با تفکر با خلقت، امتنانا رفع شده است.نسبت به معنای دوم که سوء ظن به مردم باشد مراد رفع مواخذه و عقاب بر این صفت درونی است تا زمانی که ترتیب اثر خارجی بر آن داده نشود.

سوالی که مطرح شده اینکه آیا این فقرات عناوین اولیه هستند یا عناوین ثانویه می باشند؟

مرحوم آقای حکیم در حقایق الاصول می فرمایند: این سه فقره از عناوین اولیه هستند نه ثانویه. بعضها اولية كالطيرة والحسد والتفكر وبعضها ثانوية كما عداه.

و من كلام له(علیه السلام) لما أظفره الله بأصحاب الجمل: وَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَدِدْتُ أَنَّ أَخِي فُلَاناً كَانَ شَاهِدَنَا لِيَرَى مَا نَصَرَكَ اللَّهُ بِهِ عَلَى أَعْدَائِكَ. فَقَالَ لَهُ(علیه السلام) أَهَوَى أَخِيكَ مَعَنَا؟ فَقَالَ نَعَمْ. قَالَ فَقَدْ شَهِدَنَا، وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِي عَسْكَرِنَا هَذَا [قَوْمٌ] أَقْوَامٌ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ، سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ وَ يَقْوَى بِهِمُ الْإِيمَان.[4]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo