< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید محسن مرتضوی

1402/11/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /تنبیه سوم، احتمالات در اخبار من بلغ

 

احتمال دوم: مفاد اخبار من بلغ این است که اگر آن عمل خاص را انجام دهیم، ثواب داده می شود. این اخبار دلالت بر ترتّب ثواب بر این عمل خاص می کند و ترتّب ثواب کاشف از امر شرعی می شود و عمل و فعل خارجی به این عنوان ثانوی(بلوغ ثواب) استحباب پیدا می کند گرچه به عنوان ذاتی و اولی استحباب نداشته است. تقریب استفاده استحباب مولوی این است که ترتّب ثواب از اخبار من بلغ به دست می آید و چون ترتب ثواب، کاشف از امر و معلول وجود امر است، پس بالالتزام و با کشف انّی از اخبار من بلغ، وجود امر شرعی احراز خواهد شد. مرحوم نائینی در این باره می فرماید: أن تكون أخبار «من بلغ» مسوقة لبيان أنّ البلوغ يحدث مصلحة في العمل بها يكون مستحبا، فيكون البلوغ كسائر العناوين الطارية على الأفعال الموجبة لحسنها و قبحها و المقتضية لتغيير أحكامها، كالضرر و العسر و النذر و الإكراه و غير ذلك من العناوين الثانوية.[1]

مرحوم شیخ انصاری به این تقریب اشکال کرده که در اخبار من بلغ هر چند ترتّب ثواب بیان شده ولی مجرّد ترتب ثواب کاشف از استحباب نیست چون استحباب در جایی است که ذات عمل مورد ترتّب ثواب باشد ولی اگر اتیان عمل به رجاء و داعی واقع باشد، عمل مقیّد به این نیت و داعی اگر ثواب داشته باشد، کشف از استحباب ذات عمل نخواهد کرد و آنچه که از اخبار من بلغ استفاده می شود، ترتّب ثواب بر ذات عمل به هر وجه و داعی و به نحو مطلق نیست بلکه عمل به داعی رسیدن به ثواب موضوعیت دارد، یعنی بلوغ ثواب یا رجاء آوری جهت تقییدیه حکم می باشد دلیل آن این است که:

اولا: در روایات متفرّع بر بلوغ ثواب تعبیر "فعلمه" آمده است یعنی عمل، متفرّع بر بلوغ ثواب و قصد و درک آن ثواب است، یعنی ثواب بر عمل به وجه خاص مترتّب می شود و لذا این کاشف از استحباب نفس العمل نیست.

ثانیا: در بعض روایات باب این تعبیر آمده است که شخص، عمل را برای رسیدن به ثواب و طلب آن ثواب عمل را انجام می دهد یعنی عمل به وجه خاص ثواب دارد همانند تعبیر در این روایت: «ففعل ذلک طلب قول النبی» و تعبیر در روایت محاسن «ففعل ذلک العمل التماس ذلک الثواب» پس ثواب مترتّب بر ذات عمل نیست بلکه به عنوان اطاعت حکمیه و انقیاد ثواب بار می شود، لذا کشف از استحباب عمل نمی کند بلکه ثواب تفضّلاً بار می شود پس بنا بر مسلک مرحوم شیخ استفاده استحباب فی غایة الاشکال است چون معلوم نیست این ثواب بخاطر امر مولوی باشد بلکه هر احتیاط و رجاء آوری ثواب دارد چون اطاعت حکمی است پس این ثواب داشتن بخاطر امر مولوی است یا بخاطر امر ارشادی است؟ این لازم اعم است پس نمی توانید از ترتب ثواب کشف کنید که امر به آن تعلق گرفته است. مرحوم آخوند از کلام مرحوم شیخ جواب داده که ظاهر اخبار من بلغ ترتّب ثواب بر ذات عمل است یعنی نفس عملی که بلغ علیه الثواب استحباب پیدا می کند و این دو وجه مذکور تمام نیست چون:

أوّلا: اگرچه بلوغ ثواب داعی و انگیزه برای انجام عمل می باشد، ولی ملازمه ندارد که ثواب بر عمل به قصد خاص باشد و مکلّف هم در مقام امتثال را به قصد خاص انجام دهد(یعنی بلوغ ثواب از قبیل حیثیت تعلیلیه است نه تقییدیه).

ثانیا: در رابطه با وجه دوم که تصریح در روایات بود، مرحوم آخوند فرموده بله در بعض روایات این طور آمده است، ولی این موجب رفع ید از روایات مطلقه نمی شود که آنها دلالت بر ترتّب ثواب بر ذات عمل می کنند و اینها از قبیل مثبتین اند و تنافی ندارند تا بخواهیم رفع ید از آنها کنیم. عبارت کفایه الاصول این چنین است: و كون العمل متفرّعا على البلوغ، و كونه الداعي إلى العمل، غير موجب لأن يكون الثواب إنّما يكون مترتّبا عليه فيما إذا أتى برجاء أنّه مأمور به و بعنوان الاحتياط، بداهة أنّ الداعي إلى العمل لا يوجب له وجها و عنوانا يؤتى به بذاك الوجه و العنوان.و إتيان العمل بداعي طلب قول النبيّ صلّى اللّه عليه و آله- كما قيّد به في بعض الأخبار - و إن كان انقيادا، إلاّ أنّ الثواب في الصحيحة إنّما رتّب على نفس العمل، و لا موجب لتقييدها به، لعدم المنافاة بينهما، بل لو أتى به كذلك أو التماسا للثواب الموعود - كما قيّد به في بعضها الآخر- لاوتي الأجر و الثواب على نفس العمل، لا بما هو احتياط و انقياد، فيكشف عن كونه بنفسه مطلوبا.[2]

اشکال بر مرحوم آخوند نسبت به وجه اول است که(فعلمه) ظهور در تفریع دارد و بیان می کند که عمل برای رسیدن به آن ثواب بوده است، لذا عمل بر وجه خاص ثواب دارد و استحباب نفس عمل خارجی ثابت نمی شود. به تعبیر دیگر اگر روایت دلالت دارد که داعی برای انجام عمل، بلوغ ثواب است دیگر نمی توان قائل شد که(فعمله) ذات عمل را می گوید بلکه داعویت بلوغ ثواب برای عمل باعث می شود که عمل هم به آن داعی صورت گیرد، داعویت بلوغ ثواب برای عمل با اتیان عمل به داعی بلوغ ثواب با هم ملازمه دارند. لذا وجه دوم ایشان هم محلّ اشکال است. لذا مرحوم آیت الله خویی می گوید: إذ لا دلالة بل لا إشعار للاخبار المذكورة على أن عنوان البلوغ مما يوجب حدوث مصلحة في العمل بها يصير مستحبا.[3]

 

وَ بَقِيَ رِجَالٌ غَضَّ أَبْصَارَهُمْ ذِكْرُ الْمَرْجِعِ وَ أَرَاقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الْمَحْشَرِ، فَهُمْ بَيْنَ شَرِيدٍ نَادٍّ وَ خَائِفٍ مَقْمُوعٍ وَ سَاكِتٍ مَكْعُومٍ وَ دَاعٍ مُخْلِصٍ وَ ثَكْلَانَ مُوجَعٍ، قَدْ أَخْمَلَتْهُمُ التَّقِيَّةُ وَ شَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ، فَهُمْ فِي بَحْرٍ أُجَاجٍ أَفْوَاهُهُمْ ضَامِزَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ، قَدْ وَعَظُوا حَتَّى مَلُّوا وَ قُهِرُوا حَتَّى ذَلُّوا وَ قُتِلُوا حَتَّى قَلُّوا.[4]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo