< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید محسن مرتضوی

1403/02/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تقریب نظریه سوم

 

تقریب و توضیح نظریه سوم: محقق عراقی فرموده متعلّق اجمالی واقع و فرد متعیّن خارجی است علی نحو الابهام. ایشان می فرماید: متعلق علم تفصیلی و اجمالی هر دو واقع مى باشد كه علم تفصيلى آن را به صورت شفاف و واضح و علم اجمالى آن را به صورت مبهم و مشوب نمايان مى نمايد. متعلق علم اجمالی، فرد متعین عند الله است و آن شبیه دیدن شبح انسان از دور است که نمی‌دانید انسانی که از دور می‌آید زید است یا عمرو، این شبح فرد است ولی شبح ناقص فرد است وقتی نزدیک شد و دیدید که زید است به او می‌گویید «کنا نراک من بعید» گرچه شبح ناقص است ولی منطبق بر تمام خصوصیات زید است.

طبق این قول فرق علم اجمالی با علم تفصیلی فقط در این است که علم تفصیلی به صورت تفصیلیه فرد تعلق گرفته در حالی که علم اجمالی به صورت ناقصه فرد تعلق گرفته است ولی هر دو علم به صورة الفرد هستند و لازمه‌ی آن جزئی بودن معلوم بالاجمال است. محقق عراقی در نهایه الافکار می فرماید: (بما ذكرنا ظهر) وجه امتياز العلم الإجمالي عن العلم التفصيليّ و انه انما كان من جهة المعلوم و المنكشف لا من جهة العلم و الكاشف فكان اتصاف العلم بالتفصيل من جهة ان متعلقه عنوان تفصيلي للشيء حاك عن شراشر وجوده، بخلاف العلم الإجمالي فان اتصافه بالإجمال انما كان باعتبار متعلقه لكونه عبارة عن الصورة الإجمالية المعبر عنها بعنوان أحد الأمرين و بالجامع بين الطرفين، و ذلك أيضا لا بمعنى ان الجامع بنفسه و حيال ذاته متعلق للعلم الإجمالي و لو بنحو الحكاية عن منشئه كما في الطبيعي المأخوذ في حين التكاليف، بل بما انه مرآة إجمالي إلى الخصوصية الواقعية المرددة في نظر القاطع بين خصوصيات الأطراف.[1] مرحوم نائينى در اعتراض به اين كلام مى فرمايند كه در بعضى از موارد واقع اساسا تعيّن ندارد(مانند علم اجمالى به نجاست يكى از دو ظرفى كه واقعا هردو نجس است) تا بتواند متعلّق علم اجمالى واقع شود. بنابراین از آنجا كه در مثل اين موارد متعلّق علم اجمالى بعد از كشف تامّ بايد قابل تطبيق بر همه اطراف باشد در حالى كه واقع معيّن چنين قابليتى را نداشته و فرد مردّد نيز قابليت وجود خارجى نخواهد داشت، لامحاله بايد متعلّق علم اجمالى جامع باشد. و قد اعترض عليه من قبل مدرسة المحقق النائيني(قده) بان العلم الإجمالي لو كان متعلقا بالواقع فما ذا يقال في الموارد التي لا تعين فيها للواقع ثبوتا كما لو علم بنجاسة أحد إناءين بالنجاسة البولية مثلا و كانا واقعا معا نجسين بالبول فان نسبة النجاسة المعلومة بالإجمال هنا إلى كل منهما على حد واحد فتطبيقه على كل منهما بعينه جزاف محض، و تطبيقه عليهما معا خلف كون المعلوم نجاسة واحدة لا نجاستين فلا محيص عن الالتزام بتعلقه بالجامع الّذي هو امر واحد.[2]

علاوه بر اینکه نمی توان گفت علم اجمالی به صورت ناقصه فرد تعلق گرفته است زیرا این به معنای تعلق علم اجمالی به جزیی است در حالی که معلوم بالاجمال کلی بدلی است و قابل انطباق بر این دو فرد به نحو علی البدل است. پس باید گفت جامع و کلی احدهما معلوم بالاجمال بوده است و این شبیه رویت شبح از دور نیست بلکه شبیه علم به وجود انسان کلی در خانه است که می‌تواند موجود در خانه زید باشد کما این که می‌تواند عمرو باشد و می‌توانند هر دو باشند و این یک امر کلی است نه جزیی.

نظر برگزیده: به نظر بعد از نقد تقسیر اول و سوم در حقیقت علم اجمالی، نظریه صحیح همان نظریه تعلق اجمالی به جامع اعتباری و مشیر به افراد خارجیه است که محقق نائینی به آن ملتزم شده است.

 

من خطبة له(علیه السلام) خطبها عند علمه بغزوة النعمان بن بشير صاحب معاوية لعين التمر، و فيها يبدي عذره، و يستنهض الناس لنصرته: مُنِيتُ بِمَنْ لَا يُطِيعُ إِذَا أَمَرْتُ وَ لَا يُجِيبُ إِذَا دَعَوْتُ. لَا أَبَا لَكُمْ، مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِكُمْ رَبَّكُمْ، أَمَا دِينٌ يَجْمَعُكُمْ وَ لَا حَمِيَّةَ تُحْمِشُكُمْ؟ أَقُومُ فِيكُمْ مُسْتَصْرِخاً وَ أُنَادِيكُمْ مُتَغَوِّثاً فَلَا تَسْمَعُونَ لِي قَوْلًا وَ لَا تُطِيعُونَ لِي أَمْراً حَتَّى [تَكْشِفَ] تَكَشَّفَ الْأُمُورُ عَنْ عَوَاقِبِ الْمَسَاءَةِ، فَمَا يُدْرَكُ بِكُمْ ثَارٌ وَ لَا يُبْلَغُ بِكُمْ مَرَامٌ. دَعَوْتُكُمْ إِلَى نَصْرِ إِخْوَانِكُمْ فَجَرْجَرْتُمْ جَرْجَرَةَ الْجَمَلِ الْأَسَرِّ وَ تَثَاقَلْتُمْ تَثَاقُلَ النِّضْوِ الْأَدْبَرِ، ثُمَّ خَرَجَ إِلَيَّ مِنْكُمْ جُنَيْدٌ مُتَذَائِبٌ ضَعِيفٌ، كَأَنَّما يُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ.[3]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo