< فهرست دروس

درس تفسیراستاد مروارید

89/07/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 معناي استثناء منقطع :
 خیلی از علماء استثناء را منقطع معنا می‌کنند و در این استثناء منقطع یک دقت خاصی وجود دارد که من از بحث بیع مرحوم امام، این نکته را یادم می‌آید که اصولا استثنای منقطع یک تعبیر ادبی است برای مبالغه در مطلب و خلاف ظاهر نیست یعنی وقتی که میخواهند در عموم یک شيئ مبالغه کنند، استثناء را به صورت منقطع ذکر می‌کنند. به عنوان مثال وقتی که میخواهند مبالغه کنند که همه قوم آمدند اینطور گفته می‌شود که جاءنی القوم کلهم الا حمارا؛ به این معنا که همه آمدند و هیچ کسی تخلف نکرد، فقط حمار تخلف کرد که آن هم از قوم خارج است. و یا در آیه کریمه که (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلّا إِبْليسَ أَبي وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ) یعنی همه ملائک سجده کردند مگر ابلیس که آن هم ملک نبود بلکه از جن بود. و اینکه استثناء منقطع را به معنای (لکن) معنا می‌کنند، حرف تمامی نیست هر چند که محصّل آن معنای لکن را می‌دهد. استثناء منقطع یک نوع تأکید و مبالغه در مطلب است و در مجمع در ارتباط با (الا ما قد سلف) اینطور آورده است : استثناء منقطعٌ لأنه لا یجوز استثناء الماضی من المستقبل: یعنی استثناء منقطع است و هیچ وقت صحیح نیست که ماضی را از مستقبل استثناء کنیم. چرا که (الا ما قد سلف) مربوط به ماضی است و (لا تنکحوا) مربوط به حال و آینده است یعنی از این به بعد ازدواج نکنید. و این شبیه این می‌شود که گفته می‌شود (لا تبع من مالی الا ما بعت) یعنی از مال چیزی نفروش مگر آنچه که قبلاً فروخته‌ای. در اینجا آنچه که قبلا فروخته شده است اصلا داخل حکم نیست که بعد ما بخواهیم آن را خارج کنیم، چرا که مربوط به گذشته بوده است. استثنای ماضی از مستقبل به نحو استثناء حقیقی درست نیست، مگر اینکه به عنایت تأکید باشد. مثلا در مثال مذکور میخواهد تأکید که دیگه از این به بعد حق نداری چیزی را بفروشی، و اگر قرار باشد که چیزی استثناء کنیم همان هایی را که قبلا فروخته‌ای، استثناء می‌شود. به تعبیر دیگر هیچ استثناء وجود ندارد مگر نسبت به ما سبق که آنها هم قبلا خارج بوده‌اند. و مجمع یک مثال دیگری ذکر میکند: (لا يَذُوقُونَ فيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولي وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحيمِ) یعنی اهل جهنم مرگ را نمی‌چشند مگر همان موت اولی که در جهان رخ داد بود. یعنی برای اینکه تأکید که در جهنم مرگی رخ نمی‌دهد آن را به صورت استثناء منقطع ذکر کرده است به این معنا که اینها فقط یک بار در دنیا مردند و در جهنم به هیچ وجه نخواهند مرد.
  در (ما سلف) هم میتوان اینطور توضیح داد که وقتی که شارع میخواهد بگوید که این کار را هرگز انجام ندهید، اینطور می‌آورد که (وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ إلّا ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتًا وَ ساءَ سَبيلًا) یعنی اگر قبلا این کار را انجام دادید، خوب این کار تمام شده و رفته ولی از این به بعد دیگر هرگز این عمل را انجام ندهید. لذا اظهر این است که استثناء را به همین توجیه معنا کنیم. البته برخی گفته اند که استثناء متصل است و کلمه‌ای را در تقدیر میگیرند که آن مقدر مستثنی منه است به اینصورت که: لا تنکحوا ما نکح آباءکم فانه قبیح حرام معاقب علیه الا ما قد سلف. در اینصورت (ما قد سلف) استثناء از معاقب علیه است و اینطور ترجمه می‌شود که شما بر آن کار عقاب می‌شود مگر آن چه که قبلا انجام داده‌اید. البته ما داعی بر این تقدیر نداریم و بهتر این است که مطلب را به همان صورت اولیه که ذکر کردیم معنا کنیم چرا که در آن تأکید بیشتری فهمیده می‌شود. و استثناء منقطع در کلام عرب زیاد استعمال شده است مثل (لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا أن تکون تجاره عن تراض) که در اینجا استثناء منقطع است چرا که تجارت با تراضی، امر باطل نیست بلکه این آیه در صدد این است که بگوید هیچ نوعی از أکل مال به باطل جایز نیست و فقط تجارت عن تراض جایز است که آنهم اصلا باطل نیست.
 (الا ما قد سلف) گاهی توهم میشود که آیه را جوری دیگری معنا کنیم که استثناء متصل معنا شود. به اینصورت که (لا تنکحوا ما نکح آباءکم) این حکم ارشادی است به فساد اینگونه ازدواجی (یبطل نکاح منکوحه الأب) چرا که وقتی که نهی به معامله‌ای تعلق می‌گیرد، به معنای فساد آن است. یعنی مجرد گفتن (زوجتُ) با منکوحه أب حرمت شرعی ندارد بلکه فقط باطل است، ولی اگر تزویج کرد و آثار زوجیت را بر آن مترتب کرد (مانند استمتاع)، این آثار حرمت شرعی دارد که اگر با علم به حرمت باشد حکم زنا بر آن بار می‌شود و اگر علم به حرمت نداشته باشد وطی به شبهه است.
 طبقه این تفسیر که لا تنکحوا را به معنای ارشاد به فساد بگیریم، (الا ما قد سلف) اینطور معنا می‌شود که تا حالا آن ازدواج هایی را که با منکوحه أب انجام داده‌اید صحیح است. ظاهراً هیچ کسی از علماء قائل به این گونه تفسیر نشده است که بگوییم ازدواج های قبلی درست است، بلکه ظاهر اقوال این است که ازدواج های قبلی هم باطل است و باید آن ازدواج بهم بخورد. البته این آیه کریمه نسبت به ما اثر عملی ندارد و ما فقط در حال تفسیر آیه هستیم که آیا اگر قبل از نزول آیه کریمه با منکوحه أب ازدواجی صورت گرفته باشد، آیا آن ازدواج باطل بوده یا خیر؟ که اگر (الا ما قد سلف) را استثناء متصل معنا کنیم و مراد از (لا تنکحوا) إرشاد به فساد معامله باشد، می‌توان حکم به صحت نکاح در سابق داد هر چند که کسی قائل به این مطلب نیست و در مجمع به این مطلب فقط اشاره‌ای کرده است و گفته است که این خلاف اجماع است. در ادامه آیه می‌فرماید: إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاء سَبِيلًا نکاح یعنی: و ازدواج با منکوحه أب فاحشه (کنایه از چیزی خیلی زشت است) است و غضب و بد راهی است . مقتاً در این آیه یعنی اینکه موجب غضب الهی می‌شود و البته برخی گفته‌اند منظور از مقتاً این است که در بین مردم هم موجب نارحتی و عضب می‌شود چرا که در خیلی از اقوام، نکاح با منکوحه أب أمری ناپسند بوده است تا حدی که فرزندی که از این گونه نکاح متولد شود به وی مقتی (مورد غضب) گفته می‌شده است. و این عمل به برخی از بنی اسرائیل هم نسبت داده شده است که این بحث تاریخی است و باید در تاریخ به دنبال این مطلب بود که تا چه حد این نسبت درست است.
 در این آیه فروعی وجود دارد: 1- آیا آباء شامل اجداد می‌شود یا خیر؟ اینطور گفته می‌شود که آباء اعم است از آباء مع الواسطه با آباء بدون واسطه. و این اطلاق مجازی نیست و فرق است بین والد و أب که والد انصراف دارد به پدر بلا واسطه ولی آباء و أب شامل اجداد نیز می‌شود و این مشهور است که گفته می‌شود که در آباء هم اجداد پدری و هم اجداد مادری داخل می‌شود. و در عرف و شرع هم استعمالات زیادی داریم که آباء را شامل اجداد می‌دانند مثل (أبوکم آدم). لذا نتیجه می‌گیریم که این حکم اختصاص به پدر بلاواسطه ندارد بلکه شامل اجداد نیز می‌شود و علاوه بر در این مورد روایات زیادی هم داریم من جمله روایتی که در وسائل جلد 20 صفحه 412 باب دوم از أبواب «ما یحرم بالمصاحره» ذکر شده است: لو لم تحرم علی الناس أزواج النبی لقول الله عزوجل «و ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّهِ و لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِه أَبَدًا» حرمن علی الحسن و الحسین بقول الله عزوجل «وَلاَ تَنكِحُواْ مَا نَكَحَ آبَاؤُكُم مِّنَ النِّسَاء» و لا یصلح للرجل أن ینکح إمراه جده در این روایت اشاره کردند که ازواج پیغمبر بر امت حرام بوده‌اند و اگر این آیه «و ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّهِ و لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِه أَبَدًا» هم نمی‌بود ولی ازواج پیغمبر بر حسنین حرام بودند به دلیل آیه «وَلاَ تَنكِحُواْ مَا نَكَحَ آبَاؤُكُم مِّنَ النِّسَاء» .پس به این آیه استدلال میشود برای اینکه ازواج نبی بر حسنین حرام هستند. (لا یصلح) در روایت به معنای (یفسد) است.
 در روایت دیگری است که هارون به امام موسی بن جعفر(ع) میگوید که چطور شما مدعی هستید که اولاد پیغمبر هستید در حالی که فرزندان حضرت زهرا (س) هستید؟ حضرت جواب می‌دهند که اگر پیغمبر از دختر تو خواستگاری کند آیا دخترت را به پیغمبر میدهی؟ وی جواب میدهد که آری می دهم. سپس می‌فرمایند که اگر پیغمبر به خواستگاری دختر ما بیایند، از انجا که ما اولاد حضرت هستیم لذا نمی‌توانیم دخترمان را به تزویج حضرت دربیاوریم.
 علی ای حال بین عامه و خاصه معروف است که (یدخل فی الآباء اجداد الام و الأب).
 روایت دیگر: حضرت عبدالمطلب 5 سنت داشت که آنها را مراعات می‌کرد و خداوند متعال آنها را در اسلام اجرا نمود. که یکی از آنها این بود (حرم نساء الآباء علی الأبناء). و از آنجا که حضرت عبدالمطلب انسان موحدی بوده است، نشان دهنده این است که این مطلب در شرایع گذشته هم سابقه داشته است.
 یک فرع دیگری وجود دارد که اگر کسی با زنی زنا کند، آیا پسر شخص زانی میتواند با آن زن ازدواج کند یا خیر؟ حکم این مسئله از آیه استفاده نمی‌شود چرا که اگر نکاح در آیه را به معنای عقد معنا کنیم، لذا شامل زنا نمی‌شود. ولی بحسب روایات، روایات مختلف است و معارض با هم هستند، و جمعی از فقهاء حمل بر احتیاط کرده‌اند که احتیاط این است که با زنی که پدر با وی زنا کرده است ازدوداج صورت نگیرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo