درس تفسیراستاد مروارید
91/03/10
بسم الله الرحمن الرحیم
دنباله ی آیه ی مورد بحث این بود که:
وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ( البقرة : 228 )
بحث ما در این بود که عده لازم است اما چون این آیه مطرح شده است ناچاریم یک توضیح مختصر بدهیم
شوهرهای این زنها سزاوارترند به برگرداندن مطلقات فی ذلک در همان ایام در ایام یعنی در ثلاثه قروء در هنگام تربص، یعنی حق رجوع دارند، البته این جمله ی احق تقریبا از معنی تفضیلی اش منصرف است چون بسیاری از اوقات افعل تفضیل استعمال میشود امامعنی تفضیلی ندارد اگر بخواهیم معنی تفضیلی معنی کنیم میشود که کسان دیگر هم میتوانند رجوع کند اما شوهران سزاوارترند که رجوع کنند اما به دقت عقلی کَسِدیگری غیر از شوهر حق ندارند و حق مال بعول است و افراد دیگر حق ندارند و این تعبیر متعارفی است که این که احق است یعنی دیگران اصلا حقی ندارند شاید برای مبالغه باشد که حقِکامل برای او است و هیچ کس نمیتواند با شوهر در این حق مزاحمت کند شاید به این عنایت بکار رفته باشد که تاکیدی با حق استفاده شود وقتی که میگویند که حق کامل دارد و حق مال این است کلمه ی احق استعمال میکند نه بخاطر مقایسه و ...و شبیه این مطلب در قرآن کریم زیاد داریم.
ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ ( آل عمران : 182 )
إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا :
شرطی که در این آیه کریمه ذکر شده است اگر اراده ی اصلاح دارند اگر شوهرها قصد اصلاح دارند میتوانند به زنهایشان رجوع کنند این ان ارادوا اصلاحا در آیات دیگر بنحو دیگری تذکر داده شده است که رجوع شوهر به زن باید روی نیت اصلاح باشد و نیت نفع و ... که به نیت زندگی برگردند و بطور معروف زندگی را ادامه دهند در قبال اینکه رجوع و اراده ی آن بنیت اصلاح نیست بلکه بنیت اضرار است و در برخی از آیات دیگر این تذکر داده شده است و در آیه 231 در سوره بقره آمده است این خواندیم 227 بود در 231 آمده است که :
وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلَا تَتَّخِذُوا آَيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ( البقرة : 231 )
این آیه را در تفاسیر گفتهاند که وقتی زنها را طلاق دادید و مدتشان فرا میرسد و بلغن یعنی نزدیک است که اجل فرا برسد که مدت تمام شود، در اینجا میتوانید امسکوهن بمعروف که رجوع به معروف باشد و نگهشان دارید و یا صرحوهن بمعروف یا اینکه صبر کنید و هر دو باید از روی معروف و نیکی و احسان باشد و لا تمسکوهن ضرارا، لتعتدوا، اگر میخواهید اینها را امساک کنید و نگهشان دارید به داعی ضرار نباشد که بخواهید ضرر وارد کنید ان ارادوا اصلاحا در این آیه کریمه نباید بقصد اضرار باشد، توضیح دادهاند که ارادوا اصلاحا این را گفتهاند که این تصور میشود :
مردی که اراده ی اضرار دارد زنش را طلاق میدهد و بعد صبر میکند در اواخر مدت عده رجوع میکند به او و گرفتارش میکند و مدتی نگهش میدارد و دوباره طلاقش میدهد و دوباره رجوع میکند و مدتی نگهش میدارد و برای اینکه پادرهوا نگه دارد که با شخص دیگری ازدواج نکند گرچه بعد از سه مرتبه حرام میشود مگر محلل فاصله شود، این هم میشود اضرار، اصلاح در مقابل این کار است یعنی بنیت اینکه میخواهد زندگی کند این کار را بکند .
ظاهر آیه کریمه وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا، اگر اراده ی اصلاح دارند و میخواهند با معروف زندگی کنند میتوانند برگردند و ظاهر این شرطیت را نگاه کنید یعنی:اگر بنیت اصلاح نیست شوهر احق نیست گرچه حق دارد، اما حق کامل ندارد چرا که در این صورت گناه کار است ظهور این مفهوم این است و رجوعی که بقصد اضرار باشد مخالف با اجماع امت است، اگر یک مردی بقصد اضرار هم رجوع به زنش کند رجوعش صحیح است اما کار، کار خلافی است که از تفاسیر بر میآید که این شرط اباحه است چون احق بردهن، مشتمل بر حکم تکلیفی و وضعی است حق دارد رجوع کند کار جایز و مباحی است و رجوعش هم موثر است و تاثیر دارد در اعاده ی زوجیت اما این ارادو اصلاحا این شرط اباحه است شرط جواز است نه شرط تاثیر است، یعنی اگر به نیت اضرار بکند این کار خلاف شرع است این مباح نیست اما اگر کرد رجوعش باطل نیست اما مبتلا به حرامیشده است، ظاهر حرف مرحوم طبرسی است که :
و انما شرط الاصلاح فی اباحه الرجعه لا فی ثبوت احکامها، الرجعه لاجماع الامه علی ان مع اراده الاضرار یثبت احکام الرجعه .
چون اجماع دارند که اگر با اراده ی اضرار باشد احکام رجوع مترتب میشود این تقریبا محل اشکالی نیست که شرط حکم وضعی نیست همه اتفاق دارند که این چنین است اما اینکه شرط تکلیفی هست دو نظر است که آیا این رجوعش حرام میشود یا اینکه رجوع حرام نیست! اما اضرارا و نیت اضرار مبغوض شارع است، اگر نیت اصلاح دارد میتواند برگردد اما اگر نیت اصلاح ندارد که آیا رجوع حرام میشود یا اینکه ضرر رساند این حرام است نه رجوع، که رجوع بنیت اضرار حرام باشد در برخی از نقلها تشکیک کردهاند، که حتی شرط اباحه نیست، شارع فرموده است که رجوعها بنیت اصلاح باشد نه اضرار، زن را تحت تضییق و فشار قرار دادن کار مبغوضی است .
(بنظر شاگردان )شاید بگوییم که اگر نیت اضرار داشته باشد حق دارد اما احق نیست .
اما فقها گفتهاند که اگر بنیت اضرار باشد صحیح است اما کار خلافی است .
وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ :
خداوند متعال بطور مطلق برای این زنها به نفعشان مانند آنچیزی که بر علیه آنها است وضع کرده است، یعنی حقوقی که زنها دارند از جهت حق بودن جنس حق مانند حقوقی است که شوهرها دارند به معروف که با صلاح و ... باشد این جمله، جمله ی جامعی است که در ارتباط با مطلقات اینجا بکار رفته است و ظهور ش به مطلقات رجعی بر میگردد مطلقاتی که در حکم زوجه هستند، اینها حقوق طرفین برایشان هست مانندحق نفقه و سکنی و... دارند از طرفی در مردهایشان هم حق دارند مانند حق استمتاع و... چرا که مطلقه رجعی در حکم زوجه است، حق بهره برداری از زن و استمتاع و ... حق اینکه او را از خانه منع کند و... که قبلا گفتیم ندارد، و شوهر حق دارد که زن را تنبیه کند که در خانه بماند ( نه تنبیه بدنی و...)، اما برخی گفتهاند که بمناسبت حکم و موضوع وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ زن و مرد حقوق متقابلی دارند، که مثلیت را در اینجا مماثلت در جنس حق است نه نوع حق، چون عدم خروج زن بدون اذن شوهر حقی است که مخصوص شوهر است برای شوهر این حق است نه اینکه زن هم حق داشته باشد او را منع کند که از خانه خارج نشود، حق نفقه برعکس است حق استمتاع مطلق مربوط به شوهر است اما در محدوده ی خاصی .
این فراز از آیه تماثل در اصل حق مراد است چون کما اینکه شوهرها حق دارند بر علیه زن، همینطور هم برعکس زنها حق دارند بر علیه شوهران.
نفقه در حد معروف و استمتاعاتی موجب اذیت نشود جزء حقوق هستند و همه ی اینها باید با معروف و احسان و برّ لحاظ شوند .
وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ:
البته مردها بر زنها یک امتیازی دارند الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ
[1]
روی هم رفته حقوقی که مرد بر زن دارد بیشتر است روایتی هم در تفاسیر نقل میشود که زنی رفت خدمت یکی از معصومین و عرضه داشت : حق مردها بر زنها چیست؟ و حضرت در توضیحاتی دادند و او در مقابل گفت که والله دیگر شوهر نمیکنم، ثابت است که حقوق مرد بیشتر است بخاطر مسائلی که در مقام مرد است .
وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ:
این فراز حکمیاست که خداوند، عزیز است و قوت و غلبه دارد و حکیم است حکمت در احکامش است و مجازاتش برای متخلفین سخت دردناک است .
یک روایت برای تذکر و جلسه را ختم کنیم :
روایت از امیرالمومنین(علیهالسلام)یا موسی بن جعفر(علیهالسلام)محل تردید است البته اگر ابتدای آن یا بنیّ باشد با حضرت امیر(علیهالسلام)بیشتر سازگار است .
نَبّه بالتفکر قلبک و جافئ عن الیل جنبک، و اتق الله ربک .
سه جمله بسیار اساسی و مهم که احکام سعادت دنیا و آخرت در آنها نهفته است .
- با تفکر قلب و جان خودت را بیدار نگه دار. گاهی منشا بدبختیها و خسارتها غفلت است بی فکری و عدم مسئولیت و بی خیالی منشا همه ی خسارتها است و تفکر در مقابل این است و ما در این روایت به آن امر شده ایم و بدانیم که هدف خلقت و سعادت ما در چیست ؟باید این موضوع دغدغه ای تا آخر همراه داشته باشیم اگر این نکته را در جانش محقق کند ریشه ی سعادتهاست اما اگر حالت غفلت باشد مسئولیت پذیری و ... از بین میرود و سعادت تبدیل به شقاوت میشود .
- مرحله ی عمل جافئ باللیل جنبک، اگر میخواهی در فکری که افتادی و احساس مسئولیتی که کردی باید این نکته را در زندگی مراعات کنی جافئ باللیل جنبک کتجافع الذنوبهم عن المضاجع، این از نکات بسیار اساسی است که در آیات و روایات ائمه(علیهالسلام)به آنها اهتمام دادهاند و سیره ی بزرگان و سایر کسانی که به جایی رسیدهاند این بوده و ما باید مراعاتش کنیم، که بیدار شود برای مناجات، تعبیر کنایی است ترجمه اش این چنین است که : پهلوی خودش را از مضجع خودش خالی کند، نکته دارد که شب وقت استراحت است و میخوابد اما کاری کند که شب وقت استراحت تنها نباشد بلکه برای دعا و توجه به ذات اقدس متعال و توسل وقت داشته باشد این نکات بسیار اساسی برای پیشرفت مومن و طلبه است .
- باید آن تحصیل شود که انسان نجات پیدا کند تقوای خدا در هر حال است و مقصود از تقوا : تقوای فکر و چشم و گوش و اعضا و جوارح است اما روایت ش بسیار مشکل است اگر انسان تفکر را و تجافی عن اللیل را مراعات کند به این تقوا خواهد رسید .
[1] الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا ( النساء : 34 )