درس خارج اصول استاد محمد مروارید
97/08/28
بسم الله الرحمن الرحیم
در مورد عبدی که بدون اذن مولایش ازداوج نموده امام علیهالسلام نفوذ ازدواج را منوط به اجازه مولا نموده و دلیل عدم بطلان قطعی را عدم عصیان خداوند بیان کردهاند.
انظاری در مقام وجود دارد.
نظریهی اول: نهی از عبادت مستلزم فساد عبادت است زیرا امام علیهالسلام عدم فساد را معلل به عدم عصیان کردهاند که مفهوم آن بطلان در فرض معصیت خداوند است، بنابراین نهی تحریمی مستلزم فساد عبادت است.
اشکال آخوند به وجه استدلالمرحوم آخوند از قول تعبیر به شبهه نموده و بلافاصله رد کرده است.
اولا این برداشت خلاف ظاهر است زیرا بایستی معصیت در دو جملهی منفی و مثبت یکی باشد (وحدت سیاق) لکن بنابراین برداشت نسبت به خدا معصیت تکلیفی است و نسبت به مالک معصیت وضعی است (زیرا بر فرض حتی وجود نهی از سوی مولا تنها تاثیر وضعی دارد).
ثانیا در این روایت معصیت خدا نفی شده و نمیتوان گفت معصیت منفی، معصیت تکلیفی است زیرا یکی از محرمات تمرد عبد از اوامر مالک است.
مرحوم آخوند و خویی
نظریهی دوم (آخوند، مرحوم خویی): این روایات دلالت بر فساد معاملهی منهیعنها نمیکنند زیرا مراد از عصیان در هر دو جمله غیر از ظاهر کلمه «عصیان» است زیرا ظهور عصیان در تکلیفی است اما در روایت در هر دو مورد استعمالش مراد عصیان وضعی است؛ در مورد عدم عصیان خدا به این جهت است که ازداواج بدون اذن سید از موارد باطل و فاسد نکاح نیست تا عصیان وضعی خداوند باشد، پس عصیان وضعی خداوند را نکرده بر خلاف ازدواج در زمان عده، در مورد عصیان سید هم چون بدون اذن سید بوده طبیعتا عصیان وضعی او را کرده است.
بنابراین روایات اینچنینی از محل بحث ما خارج است و ملازمه بین حرمت تکلیفی و فساد را نمیرساند.
لذا مرحوم آخوند در انتها میگوید اشکالی ندارد به عملی که خداوند امضا نکرده است معصیت اطلاق شود.
مرحوم خویی نیز همین نظر را دارند.
نظریه سوم (مرحوم نایینی): این روایت دلالت بر فساد میکند (بر خلاف نظریه مرحوم آخوند که روایت را خارج از بحث میدانستند) و مقصود از معصیت در هر دو قسمت روایت همان نوع تکلیفی است و سیاتی.