درس خارج اصول استاد محمد مروارید
97/09/06
بسم الله الرحمن الرحیم
در مطلب سوم گفتیم ملازمه بین مفهوم و خصوصیت به شکل بین بالمعنی الاخص بوده و این نکته به قدری مسلم است که مرحوم نایینی در اجود تعریف مفهوم را به این نحو آوردهاند:
انَّ المفهوم عبارة عن المدلول الالتزامي فيما إذا كان اللازم بيّناً بالمعنى الأخص، أي يكون مجرد تصور المدلول المطابقي كافياً لتصوره، و من هنا لا يكون وجوب المقدمة المستفاد من دليل وجوب ذي المقدمة من المفاهيم إذ مجرد تصور وجوب ذي المقدمة لا يستدعي تصور وجوب المقدمة.[1]
و المراد من المفهوم: هو ما دلت عليه الجملة التركيبيّة بالدلالة الالتزاميّة بالمعنى الأخص ... و المراد من المفهوم: هو المدلول الالتزامي لها على وجه يكون بيّنا بالمعنى الأخص.[2]
سپس مطلبی را از منطق آورده و بین بالمعنی الاخص را تعریف نموده و در ادامه به همین جهت، دلالت مفهوم را از مدلولات لفظیه دانسته است.
ما به دنبال بیان تعاریف دیگران نیستیم لکن به جهت نکاتی که در تعریف مرحوم نایینی است آن را بیان کردیم.
سپس تعریف را مانع اغیار میدانند زیرا فهم وجوب مقدمه از وجوب ذی المقدمه را خارج میکند چرا که لازم بالمعنی الاعم است.
البته مرحوم خویی وجوب مقدمه را لازم غیر بین میدانند.
ایشان در ادامه عباراتی برای تعریف بین بالمعنی الاعم دارند «هو الذی انفهامه بر مقدمهی عقلیه خارجیه متوقف است».
این کلام محتاج به تامل است زیرا بین اعم در منطق تعریف شده که تصور لازم و ملزوم و نسبت بینشان کفایت برای درک میکند و نیاز به برهان عقلی ندارد.
ایشان در ادامه نتیجه میگیرند که دلالت خطاب بر وجوب مقدمه عقلی است.
کلام بالا تتمهای برای مطلب سوم بود.
چرایی وجود چنین خصوصیتی
مطلب چهارم؛ دلیل وجود چنین خصوصیتی چیست؟
یا وضع است و یا قرینهی عامه مانند اطلاق؛ این مطلب در عبارت آخوند نیز آمده است.
تستتبعه خصوصية المعنى الذي أريد من اللفظ بتلك الخصوصية و لو بقرينة الحكمة.[3]
با این قید به دنبال احتراز از جایی است که مفهومی با قرینه شخصیه فهمیده شود زیرا چنین جایی از محل بحث خارج است.
مثلا لقب که گفته میشود مفهوم ندارد، حال اگر گفته شود که زید آمد و مفهوم آن را بگیریم که عمرو نیامد، خواهد گفت که مفهوم لقب حجت نیست، لکن در جایی که قرینه باشد چنین نیست مثلا
397- 7- «6» وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَن الْمَاءِ الَّذِي لَا يُنَجِّسُهُ شَيْءٌ فَقَالَ كُرٌّ قُلْتُ وَ مَا الْكُرُّ «1» قَالَ ثَلَاثَةُ أَشْبَارٍ فِي ثَلَاثَةِ أَشْبَارٍ.[4]
این حدیث مفهوم دارد و قرینهی خاصه در این روایت این است که تقسیم آب به منفعل (ینجسه شیء) و غیر منفعل در نزد راوی معلوم بوده است لذا سوالش اینچنین آورده که «عن الماء الذی لا ینجسه شیء»، و تحدید چنین آبی به کر نشان میدهد که آب منفعل همان غیر کر است.
تحریر محل نزاع
مطلب پنجم؛ آیا نزاع در مفاهیم، بحث در ثبوت و عدم ثبوت مفهوم است و یا خیر در حجیت مفهوم است پس از ثبوت آن.
بحث در ثبوت مدالیل خاصهای برای جمل ترکبیه است، که از این مدالیل تعبیر به مفهوم میشود، بنابراین بحث در اصل ثبوت مفهوم است و نه حجیت؛ بحث میکنیم که آیا برای مدلول شرط، مفهوم وجود دارد یا خیر زیرا حجیت آن مرتکز در اذهان عقلا، مانند همین که در دلالت امر بر وجوب، بحث در اصل ثبوت چنین دلالت و ظهوری است و اگر دلالت ثابت شد دیگر در حجیت این دلالت و ظهور بحث نمیکنیم.
به عبارت دیگر بحث صغروی و اثبات ظهور مفهومی برای کلام است و الا حجیت ظهور مرتکز در اذهان عقلا است.
در ادامه اشکالات تعریف آخوند و دیگر تعریفات را بیان خواهیم کرد.