< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد مروارید

97/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:

برای اثبات مفهوم به روایاتی استناد شده است، که در این روایات امام علیه‌السلام در آن‌ها برای شرط مفهوم را ثابت دانسته‌اند.

اما باید گفت استناد به اکثر روایات ناتمام است.

بررسی روایت ابی بصیر:

29893- 1- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ يَعْنِي الْمُرَادِيَّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الشَّاةِ تُذْبَحُ فَلَا تَتَحَرَّكُ وَ يُهَرَاقُ مِنْهَا دَمٌ كَثِيرٌ عَبِيطٌ فَقَالَ لَا تَأْكُلْ إِنَّ عَلِيّاً ع كَانَ يَقُولُ إِذَا رَكَضَتِ الرِّجْلُ أَوْ طَرَفَتِ الْعَيْنُ فَكُلْ.[1]

برای بررسی این روایت دو نکته شایان ذکر است.

مطلب اول: کلام درباره‌ی حیوانی است که قبل از ذبحش به خاطر مریضی و یا جهات دیگر در معرض تلف است، در این حالت اگر او را ذبح کنند نشانه‌ی حیات وی این نیست که خون تازه‌ی فراوان از او خارج شود، بلکه نشانه‌ی حیات حین ذبح تکان پا یا چشم است.

مطلب دوم: صحبت در وجود مفهوم برای جمله‌ی شرطیه و یا عدم آن در جایی است که قرینه‌ی خاصه نداشته باشیم، بلکه در پی اثبات انحصار علت و وجود مفهوم را با قراین عامه باشیم، در این صورت (قرینه‌ی عامه) می‌توان از تمام جملات شرطیه استفاده‌ی مفهوم نمود.

بلی در این روایت امام صادق علیه‌السلام با توجه به منطوق کلام امیرالمومنین، حکم می‌کنند که عدم تکان پا و چشم نشانه‌ی حرمت است اما این استفاده به جهت قرینه‌ی خاصه است:

فرمایش حضرت امیر که منطوق است و فرمودند اگر پا یا چشم تکان بخورد، حلال است، این گفته ارشاد است به این‌که تکان پا یا چشم شرط ظاهری برای احراز حیات است، زیرا شرط واقعی حلیت، زنده بودن وی است و تکان نشانه‌ی حیات است، مقتضای اطلاق این خطاب ارشادی این است که تکان خوردن پا و چشم و در واقع حیات وی حین ذبح شرط تعیینی است، ظاهر فرمایش امیرالمومنین این است که خودش شرط است و نه این نکته و یا بدل آن.

بنابراین اگر این شرط منتفی شد، مشروط هم منتفی خواهد شد، زیرا فاقد شرط حلیت است و امام صادق علیه‌السلام نیز فرمودند هنگامی که حیوان هیچ حرکتی ندارد، با وجود ریختن خود فراوان، حرام است لکن این حکم نه از باب مفهوم در جمله شرطیه به جهت وضع یا قراین عامه باشد، بلکه قرینه‌ی خاصه وجود دارد و آن ارشاد به شرطیت زنده‌بودن حیوان، برای حلیت است، و لذا اگر جمله‌ی شرطیه نیز نمی‌فرمودند، امام صادق علیه‌السلام باز هم همان استفاده را می‌کردند و باید گفت فرمایش امام صادق علیه‌السلام ربطی به مفهوم شرط نداشته چرا که مفهوم زمانی است که از راه وضع و یا قراین عامه که مقدمات حکمت باشد، علیت منحصره را از منطوق استفاده کنیم.

حال دو شاهد قرآنی.

کلوا مما ذکر اسم الله علیه

از این جمله استفاده می‌شود که تسمیه برای حلیت ذباحه شرط است، آن هم به صورت شرطیت تعیینه و منحصره و اگر تسمیه نباشد، حیوان حرام است اگرچه در این عبارت از شرط استفاده نشده است.

همچنین:

﴿فَكُلُواْ مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ﴾[2] .

از این آیه برداشت می‌شود ارشاد بر این‌که امساک کلب معلَّم برای خودش باشد، صید حرام است (معمولا این آیه را تماما نمی‌خوانند و علیکم را نمی‌آورند)، معنای آیه این است که سگ شکاری گاهی برای خود شکار می‌کند و این صید حلال نیست و اگر برای شما شکار کند و شرایط تمام باشد حلال خواهد بود، لکن هیچ شرطی در کلام نیامده و مفهوم استفاده شده است.

و بر فرض هم بنابر گفته‌ی نایینی که هر موضوعی در حکم شرط است و اگر قرآن می‌فرماید لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا، مرجعش به این است که اذا استطاع الرجل یجب علیه الحج. اگر این دو آیه به صورت شرط هم بیان می‌شد مانند فرمایش حضرت امیر که به صورت شرط فرمود اذا رکضت الرجل، باز هم نمی‌توان اثبات وجود مفهوم برای جمله‌ی شرطیه نمود.

بالجمله زمانی برای جمله‌ی شرطیه اثبات مفهوم می‌شود که بتوان ثبوت مفهوم را از راه وضع و یا قرینه‌ی عامه ثابت نمود.

روایت دیگر مربوط به عبید الله بن زراره بود که سائل از آیه «فمن شهد الشهر فلیصمه» سوال کرد.

13148- 8- «6» وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْعَبْدِيِّ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ «7» قَالَ مَا أَبْيَنَهَا مَنْ شَهِدَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ سَافَرَ فَلَا يَصُمْهُ.[3]

مستدل معتقد است امام علیه‌السلام از جمله شرطیه استفاده مفهوم نموده‌اند پس جمله‌ی شرطیه در نزد امام علیه‌السلام مفهوم دارد.

لکن می‌توان احتمال داد که امام علیه‌السلام این حکم را از جمله‌ی «فمن شهد منکم الشهر» استفاده نکرده و بلکه جمله‌ی دیگری که در آیه آمده است دال بر این حکم است که عبارت باشد از «او علی سفر فعده من ایام اخر».

اشکال: جمله‌ی دوم (او کان علی سفر) مفهوم همان جمله‌ی اول است، بنابراین مفهوم از خود آیه برداشت شده است و خود آیه اثبات مفهوم برای جمله‌ی شرط می‌کند.

جواب: معلوم نیست جمله‌ی دوم، مفهوم جمله‌ی اول باشد و می‌توان آن را جمله‌ای مستقل گرفت و علاوه بر آن «من» اسم بوده و از ادوات شرطیه خارج است.[4]

بنابراین معلوم نیست که کلام امام علیه‌السلام مستند به برداشت مفهوم از آیه باشد و محتمل است که همان توضیح جمله‌ی دوم باشد.


[1] وسائل الشيعة، ج‌24، ص: 24.
[3] وسائل الشيعة، ج‌10، ص: 176.
[4] اشکال: از اسمای شرط است و راه آسان‌تر است زیرا دیگر نمی‌توان گفت که حرف است و موضوع له جزئی داشته و اطلاق‌گیری ممکن نیست.جواب استاد:اولا در جمله‌ی «من کان عالما فاکرمه» با توجه به معنای آن نمی‌توان مفهوم‌گیری نمود زیرا معنایش این است که «هر کس عالم است اکرامش کن» و این معنا متفاوت است با این‌که بگوییم «اگر رجل عالم است اکرامش کن» که از «ان» و «اذا» و ... این معنا استفاده می‌شود پس نه تنها مفهوم‌گیری آسان‌تر نیست بلکه عرفا قابل برای مفهوم‌گیری نیست و شبیه مفهوم «لقب» است.ثانیا جزئیتی که مطرح است در رابطه با هیئت امر است که از نظر شیخ انصاری موضوع‌له آن جزئی است و نه در رابطه با «اذا» و «ان».ثالثا اذ «اذا» هم باید دقت شود که آیا زمانیه است و یا شرطیه چرا که «شرطیه» محل بحث است.شهید صدر: التنبيه السادس‌: إذا كانت أداة الشرط اسماً يقع نفسه موضوعا للحكم كقولنا (من أكرمك أكرمه) فالصحيح عدم دلالة الشرطية حينئذ على المفهوم، و الوجه في ذلك ما ذكرناه في التنبيه الأول لتخريج عدم دلالة الشرطية المسوقة لتحقق الموضوع على المفهوم، لأنَّ انتفاء الشرط في المقام يساوق انتفاء موضوع الحكم في الجزاء و المفروض انَّ المعلق على الشرط انما هو الحكم المقيد بموضوعه لا طبيعيّ الحكم و انتفائه بانتفاء الموضوع عقلي ثابت في الجمل الحملية أيضا. بحوث في علم الأصول، ج‌3، ص: 184.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo