< فهرست دروس

درس تفسیراستاد محمد مروارید

90/08/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 برای نجاست مشرکین و سپس اهل کتاب به آیه يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ ... [1]
 استناد شده است بحث درباره این آیه حدود دوازده جلسه می انجامد. که در سه فصل کلی بحث انجام می پذیرد.
 فصل اول: مربوط به نجاست مشرکین و هر نوع از انواع شرک که تفصیلا خواهد آمد. در این قسمت اشکالاتی وجود دارد که طی اموری مطرح خواهد شد. از اشکالات ساده شروع و به اشکالات سنگین تر ختم می شود. بنابراین فصل اول مربوط به این است که با توجه به آن اشکالات و پاسخ از آنها آیا می توان بوسیله آیه مبارکه بر نجاست مشرکین استدلال کرد. مراد ما از نجاست در این بحث نجاست باطنی و یا متنجس شدن آنها به خاطر اینکه با نجاسات تماس گرفته اند نیست. بلکه مراد نجاست ظاهری ولی نه به صورت متنجس بلکه عین نجس است.
 فصل دوم : بر فرض که ثابت شد مشرکین نجس هستند، آیا اهل کتاب(یهود، نصاری، مجوس) نیز از مشرکین هستند؟ که در واقع بحث اصلی ما هم همین است.یعنی طهارت یا نجاست اهل کتاب
 فصل سوم: مربوط به کفاری است که نه از ناحیه شرک، بلکه از ناحیه دیگری محکوم به کافر هستند مانند مارکسیسها که اصلا صانع را قبول ندارند آیا این آیه دلالت بر نجاست آنها دارد یا نه؟
 طهارت اهل کتاب:
 الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ وَ لا مُتَّخِذي أَخْدانٍ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرين [2]
 این آیه بر طهارت اهل کتاب استدلال شده که بعد اتمام بحث آیه دال بر نجاست به آن می پردازیم.
  نکته: اکثر عامه اجماع دارند بر طهارت اهل کتاب، در بین عامه تنها عده معدودی قائل به نجاست مشرکین و اهل کتاب هستند که از این عده معدود زمخشری صاحب کشاف است.
 بررسی اشکالات:
  اشکال اول: در کشاف ج 2 ص 183 زمخشری می گوید: واژه نَجَس قرائت مشهورش به همین کیفیت است انما المشرکون نَجَس. اگر چه دو نحوه دیگر هم قرائت شده اما آن دو نحو شاذ است (نِجس و اَنجاس) بنابر این نجَس مصدر است. اگر نجس مصدر باشد اشکال این است که در مقام حمل و اسناد این واژه به مشرکین ناچاریم به گرفتن تقدیری، یعنی این چنین باشد انما المشرکون ذَو النَجس و این خود نوعی تجوز است. اشکال اولی که زمخشری کرده این است که: برای صحت اطلاق ذَو نَجس همین مقدار کافی است صدق کند که کمترین ملابستی و همراهی مشرکین به نجاست داشته باشند.برای اینکه صدق کند که شخص همراه نجاست است کفایت می کند در صدق این عنوان، که کمترین مرتبه نجاست را دارا باشند که کمترین مرتبه عبارت است از نجاست عارضیه، به خاطر عدم اجتناب آنها از نجاسات عند المسلمین، البته کلمه ذٌو تنها در موردی که کمترین بهره را از نجاست داشته باشد به کار نمی رود بلکه کلمه ای است دارای مراتب و تشکیک که هم در ذاتیات به کار می رود و هم در عرضیات. مثلا می توانیم بگوییم الانسان ذٌو نطق به جای ناطق، با اینکه نطق ذاتی انسان است یعنی فصل مقوم انسان است. ولی می توان با همین کلمه ذو از امور عارضی هم تعبیر کنیم. بنابراین با نجاست عرضیه هم تناسب دارد. کما اینکه در امور ذاتی نیز می توان این استعمال را داشت.
 حال در این صورت که ناگزیر از گرفتن تقدیر ذو هستیم جمله اجمال پیدا می کند چون نمی دانیم آیا نجاست عارضی مراد است یا نجاست ذاتی مراد است. پس معنای جمله مجمل می شود. عین همین مطلب در تفسیر بیضاوی نیز وجود دارد به عبارت دیگر آیه اجمال دارد برای ما، چون نجس مصدر است وقتی به عنوان ذو در تقدیر بگیریم هم با نجاست عارضی سازگار است وهم با ذاتی وما نمی دانیم خداوند کدام یک را اراده کرده است.
 پاسخ:
 از این اشکال چهار پاسخ داده شده است:
 پاسخ اول: کلمه نَجس به عنوان صفت مشبهه هم، به کار رفته است. وقتی به کتاب مجمع البحرین مراجعه کنید دارد وهو نَجس. نَجس را صفت مشبهه می داند. بنابراین در این صورت نیازی به تقدیر نداریم. پس مشرکین میشوند خودشان نجس، نه همراه با نجاست. این جواب را مرحوم شیخ انصاری در کتاب طهارت مطرح کرده اند.
 دو اشکال بر این پاسخ:
 اشکال اول: اگر نَجس صفت مشبهه باشد و خبر باشد برای جمع (مشرکون) باید جمع آورده شود یعنی بفرماید: ان المشرکون َانجاس، تطابق بین خبر و مبتدا باید لحاظ شود.درحالی که به صورت مفرد آمده است.
 اشکال دوم: یکی از معانی نَجس، صفت مشبهه است. این در حالی است که کلمه نَجس مشترک لفظی است بین مصدر و صفت مشبهه، وما نمی دانیم کدام یک اراده شده؟ آیا به عنوان صفت مشبهه به کار رفته یا مصدر؟ بنابر این اجمال وجود دارد و دوباره نیاز به تقدیر است.
 پاسخ شیخ انصاری از اشکال اول:
 ایشان می فرمایند: و يكون إفراد الخبر مع كونه وصفاً على تأويل: أنّهم نوعٌ أو صنفٌ نجس [3] .. یعنی دلیل مفرد آمدن این بوده است که انما المشرکون نوعٌ للنجس. نوع در عین مفرد بودن افاده جمع هم می کند. وبه این صورت به تاویل می بریم. بنابراین در اینجا تطابق از نظر معنا حاصل شده است.
 اشکال به شیخ انصاری: شما از یک تاویل فرار کردید(ذو) و دچار تاویلی دیگری شدید. ثانیا: شما از اشکال اول پاسخ دادید(مطابقت نیست) اما اشکال دوم همچنان پا بر جاست.(مشترک لفظی بین مصدر و صفت مشبهه)
 پاسخ دوم از اشکال زمخشری:
  اگر چه مصدر است ولی ما مجبور نیستیم کلمه ذو را در تقدیر بگیریم.زیرا گاهی اوقات مصدر به معنای اسم فاعل استعمال شده است. (زید عدل ای عادل) و این می شود مجاز در کلمه. (همان طور که پاسخ زمخشری مجاز در حذف بود.)
 فرق این پاسخ با پاسخ اول:در پاسخ اول خود کلمه نجس صفت شد و مجاز نشد. ولی در این پاسخ ما مرتکب یک مجاز شدیم یعنی تاویل به اسم فاعل بردیم واجمال است نمی دانیم مجاز در کلمه است یا مجاز در حذف.
 اشکال در این پاسخ: باز هم اجمال همچنان باقی است چون نمی دانیم باز این مجاز را مرتکب شویم یا مجاز دیگر.
 پاسخ سوم از اشکال زمخشری:(محقق در معتبر، علامه در تذکره، مرحوم امام در کتاب طهارت )
 ما قبول نداریم که کلمه ذو در مثل چنین عبارتی در تقدیر باشد زیرا تقدیر خلاف اصل است بلکه از راه مبالغه که در فن بلاغت رایج است حمل می کنیم مصدر را بر ذات بدون هیچ تقدیر و تاویل بر ذات مانند: زید عدل.
 فرمایش علامه: و الاضمار خلاف الاصل و الوصف بالمصادر جائزٌ لشدّت المعنا [4]
 فرمایش محقق: و الإضمار خلاف الأصل، و الإخبار عن الذات بالمصادر شائع إذا كثرت معانيها في الذات [5] كما يقال:رجل عدل نتیجه نجس مصدر است.
  فرمایش حضزت امام: در کتاب طهارت ج3 ص 294: ان ارید نجاستهم عرضا لابد من ارتکاب التجوُّز (اضمار) و هو ایضا خلاف الاصل [6] .
 استاد: این بهترین جواب است
 مرحوم نراقی در کتاب مستند در دلالت این آیه بر نجاست مشرکین خدشه میکند و معتقد است که آیه مجمل می شود. ایشان می گوید: تقدیر گرفتن کلمه ذو خلاف اصل است و از طرف دیگر حمل مصدر بر ذات هم خلاف اصل است و هیچ کدام بر دیگری برتری ندارند.
 جواب شهید صدر به مرحوم نراقی(ره):
 یرد علیه ان عنایت حمل المصدر علی الذات اخفٌ من عنایت تقدیرٍ عرفا. کما قاله فی التذکره(حمل بر ذات).
 قرینه دیگر هم در این جا وجود دارد بر نجاست عینی مشرکین و آن حصری است که در اینجا وجود دارد در حصر ابتدا باید فهمید محصور فیه چیست فخر رازی دچار اشتباه در حصر این آیه شده است ایشان مشرکین را حصر گرفته است یعنی تنها مشرکین نجس هستند. در حالی این درست نیست پس حصر در نجاست است یعنی مشرکین تنها نجس هستند.
 شما می توانید جواب سوم را خیلی روشن تر در کتاب طهارت حدائق پیدا کنید.
 انه لاریبَ فی صحت الوصف بالمصدر الاّ انه مبنی علی تاویلٍ ...


[1] - توبه/28
[2] - مائده/5
[3] - شیخ انصاری،مرتضی/کتاب طهارت ج5 ص100
[4] - تذکره: ج1، ص67
[5] - معتبر:ص96
[6] -طهارت:ج3،ص294

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo