< فهرست دروس

درس اخلاق استاد سید کاظم مصطفوی

1402/02/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصلاح نفس/اخلاص /اثر اصلاح نفس و اخلاص

 

قال الامام الصادق (ع): «القلب حرم الله فلا تسكن حرم الله غير الله».[1]

وقال (ع): «يَا ابْنَ آدَمَ عَلِّقْ قَلْبَكَ بِاللَّهِ وَ لَا تُعَلِّقْهُ بِخَلْقِهِ فَإِنَّكَ إِنْ عَلَّقْتَهُ بِرَبِّكَ خَدَمُوكَ وَ إِنْ عَلَّقْتَهُ بِخَلْقِهِ خَذَلُوكَ».[2]

دو روایتی را که خواندم، معنایش در حقیقت نکته‌های معرفتی است که اگر انسان به این روایات توجه کند، آن معرفت و سلوکی که آدم را با خدا آشنا می‌کند.

در جلسه‌ی قبل یادآور شدم که بحث اخلاق نتیجه اش اصلاح نفس است. اصلاح نفس ارتباط تنگاتنگ به معرفت نفس دارد. معرفت نفس از منظر فلاسفه انسان شناسی است و از نظر قرآن و عترت هم انسان شناسی است. از نظر فلسفه ارسطو انسان حیوان ناطق است و از نظر قرآن و عترت انسان مؤمن صالح است که برگرفته از آیه ﴿إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾[3] است. پس از آن که انسان خودش را شناخت و به این شناخت رسید که اگر ایمان باشد و عمل صالح باشد، به اصطلاح طلبگی مقوم انسانیت محقق شده است و اگر ایمان و عمل صالح نباشد باز هم به اصطلاح طلبگی صحت سلب دارد؛ ﴿أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾.[4] بعد از آن که انسان خودش را شناخت که انسان واقعش مؤمن صالح است؛ مؤمن کسی است که به این حدیث توجه کند که القلب حرم الله معنای حرم الله چیست؟

حرم جنبه‌ی طبیعی و فیزیکی ندارد. معنای حرم الله این است که انسان از لحاظ نظری ایمان به خدا داشته باشد و از جهت عملی کارها و تمام امور و فعالیت‌های خودش را برای رضایت خدا انجام دهد و این معنای عملی و واقعی حرام الله است. اگر برای رضایت کس دیگر بود غیر خدا را راه داده است.

دل خانه‌ی خداست خدا صاحب دل است هر کس که دل به غیر دهد پای در گل است

بنابراین اگر انسان برای رضایت غیر کاری کند، ریا کار و احیانا مشرک است و اثر کارش عبادی نخواهد بود. کار باید از سر اخلاص باشد. یک نکته‌ی تحقیقی در باره‌ی اخلاص بگویم و آن این است که کسی که در جهت اصلاح نفس حرکت می‌کند، اعمالش برگرفته از اخلاص باشد. اخلاص به طور عمده دو معنا دارد: یکی معنای اخلاقی حتی شبهه‌ی تصوفی و دیگری معنای فقهی. معنای اخلاقی یا خطر تصوفی این است که گفته می‌شود اخلاص آن است که عمل باید طوری برای خدا باشد که یک ذره آلودگی در کار نباشد و آلودگی را اعلام کرده اند که مثل حرکت مورچه‌ی سیاه در شب تاریک روی نمد سیاه که دیده نمی‌شود، این اخلاص چه اخلاصی است؟ اگر ناممکن نباشد، حد اقل عسر و حرج است و خدای متعال که از بندگان خود یک چیز خواسته، فقط اخلاص خواسته است که در سوره بینه می‌فرماید ﴿وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ﴾[5] دستور نیامده مگر این که اطاعت کند از سر اخلاص و اگر اخلاص به معنای تصوف آن باشد، کار ناممکن و حد اقل عسر و حرج است و طبق آن همه افتاده و مشرک است.

معنای فقهی اخلاص را در جواهر جستجو کنیم. جواهر الکلام صاحب جواهر شرح شرایع الاسلام و یک معجزه است و بر اساس تحقیق علمی یک فرد در آن زمان با آن امکانات امکان ندارد که این قدر تتبع وسیع کند و این کتاب را به این شکل منظم بیرون بیاورد. حدود نزدیک یک قرن می‌شود. صاحب جواهر شاگرد علامه طباطبایی سید بحر العلوم اول و استاد شیخ انصاری است، تقریبا یک قرن قبل که در آن زمان وسایل و امکانات نبود. اقوال در آن منظم نقل شده و از تمام فقهاء نقل شده است و بعد دسته بندی و جمع بندی شده است. این شخص آیت الله است که خدا به او عنایت می‌کند.

تا که از جانب مشعوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

تا از سوی مولی و تا از سوی باب مدینة علم النبی عنایتی نباشد، کسی به جایی نمی‌رسد. مولی امیر المؤمنین (ع) آن چنان عنایتی دارد که به صاحب جواهر گفته شد شما را نمی‌بینیم که به حرم مشرف شوید و همیشه مشغول هستید. گفت صبر کن تا نشانت دهم. بعد از نماز مغرب و عشاء پشت بام خانه اش رفت و فرمود گوش فرادهید و رو به بارگاه مولی علی (ع) عرض کرد: السلام علیک یا أمین الله فی ارضیه و حجته علی عباده. تا سکوت کرد، جوابش آمد علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. چون جواب سلامش را مولی داده است، جواهر به دنیا آورده است که امام خمینی (ره) به عنوان افتخار فرموده: فقه ما فقه سنتی و فقه جواهری است. این صاحب جواهر اخلاص را برای ما معنا می‌کند که اخلاص یعنی قصد قربت و قصد قربت یعنی عملی که انجام می‌دهیم داعی و باعثش امر خدا باشد و برای ما داعی، عامل و محرک دیگری نباشد. در صورتی که عملی را انجام دهیم برگرفته از دستور خدا، این اخلاص فقهی است. بعد از آنکه انسان کارش را از سر اخلاص انجام داد، روایت می‌فرماید: «مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ»[6] . کسی که چهل روز عملش را خالص کند برای خدا، سرچشمه‌های علم و حکمت و فرزانگی از عمق دلش بر زبانش جاری می‌شود. قطعا همین است. الآن از لحاظ معادلات و بحث‌های علمی اگر بررسی کنیم، یک مجتهد که به حد اجتهاد کامل می‌رسد، با این این رده بندی‌های دکتری و فوق دکتری تطبیق نمی‌کند. برای یک بشر رسیدن به این مقام با معادلات نمی‌خواند. نکته‌هایی که محقق نائینی در اصول دارد و آن بحث‌های عرفانی و معرفتی که امام خمینی (ره) دارد و آن بحث‌های اصولی که سیدنا الاستاد خویی دارد، طبیعی نیست، جرت ینابیع الحکمة من قلبه الی لسانه. خود این درس و تعلم باید به قصد قربت باشد. از سر اخلاص باشد و از سر اخلاص که بود گویا یک مدیریت بالا کارتان را کنترل می‌کند و رشد می‌دهد و در جهت رسیدن به هدف والا مساعدت می‌کند.

بعد از آن که انسان خودش را شناخت و دید که او یک بنده‌ی خداست و انسانیتش به ایمان و عمل صالح گره خورده است، باید در جهت به دست آورد ایمان و عمل صالح توجه و تلاش کند. ایمان اعتقاد به خدا، نبوت، معاد، ائمه و اعتقاد به وجود مقدس مولا بقیة الاعظم است. این اعتقاد را از تصور به تصدیق بیاورد که این دینا و این زندگی دور و بر وجود مولای ما در گردش است. «وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ».[7]

در نجف یک مرتاض هندی آمده بوده که از نظر ریاضت در سطح بالا بوده است. یکی از کارهایش این بوده که مکاشفاتی اعلام می‌کند؛ از جمله اگر سفر کرده‌ی داشته باشید، اسم و مشخصاتش را بگویید برایت می‌گوید که الآن کجاست و با چه لباسی است، همه را شرح می‌دهد. مثلا یکی سؤال کرد یک سفر کرده دارم در سوریه برای زیارت رفته است، گفته الآن کنار مرقد حضرت زینب است و عبا دارد اما عمامه ندارد و سلام به حضرت زینب می‌دهد. دیگری سؤال کرد که سفر کرده دارم که برای تجارت رفته گفت بله مسافر شما مشغول تجارت است الآن خرید و فروش می‌کند، قدش این اندازه است و قیافه اش این گونه است، صحیح و سالم و مشغول تجارت می‌باشد. فرزند صاحب کفایه گفت ما هم یک سفرکرده‌ی داریم

آن سفرکرده که صد قافله دل در ره اوست هر کجا هست خدایا بسلامت دارش

اسمش این است و فرزند امام عسکری (ع) است. مرتاض مسلمان نیست و یک مسلک خاصی دارد. رفت تلاش کرد و عملیات ریاضت را برای چند بار انجام داد و چیزی به دست نیاورد. فریادش بلند شد چه مسافری دارید من او را چنین ندیده بودم با تمام قدرت دنبال می‌کنم تا رد پایش را در شرق عالم دنبال می‌کنم، در همان لحظه در غرب عالم می‌رود و او یک وجودی است که این کره‌ی زمین دور سر او می‌چرخد.

تو وجودی و دیگر ها طفیل اند تو سرخیلی و دیگر جمله خیل اند.

بعد از آن که معرفت نفس حاصل شد، می‌فهمیم که ما بی سر پرست و بی پناه نیستیم و آقا داریم. نگویید که ما قابلیت نداریم؛ چون قابلیت در بحث عدالت و حقوق است، نه در بحث کرم و رحمت. کرم یعنی بخشش از سر بزرگواری بدون وجود قابلیت.

کریم در به روی بی نوا نمی‌بندد گشای در به روی بی نوای در بدرم

ارباب عالم هستی امام رحمت است، امام کرم است. وجودش عین کرم است بر اساس تعبیر مبالغه‌ای. اهل کرم قابلیت نمی‌خواهد، همین قدر که بیاد مولا باشیم، ما صبح زود و آخر شب باید در حد عرض ارادت و یک سلام به محضر مولایمان باشیم. این جمله در کتاب الغیبة شیخ طوسی آمده است: بعد از نماز صبح و عشا بگویید: السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه السلام علیک یا رحمة الله السلام علیک یا مولای و رحمة الله و برکاته.

ریشه‌ی قلب جهان بسته به موی مهدی جان عشاق فدای گل روی مهدی

خرم آن روز که با قلب پر از آتش و دود سر گذارم به تراب سر کوی مهدی


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo