< فهرست دروس

درس اخلاق استاد سیدکاظم مصطفوی

1402/03/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: نکات اخلاقی و تربیتی/اوصاف مؤمن در کلام امام رضا (ع) /عفت، ورع و صدق

 

سالروز ولادت با سعادت امام رضا (ع) را به محضر حضرت ولی عصر و فاطمه معصومه (س) تبریک و تهنیت عرض می‌کنم.

حکایت:

قبل از آن که چند نکته‌ی اخلاقی - تربیتی از بیان امام رضا (ع) یادآور شوم، یک حکایت تاریخی را بازگو می‌کنم که در آن امام رضا (ع) عنایت عجیبی به یک مرتاض هندی کرده است. در این حکایت آمده است که یک فیلسوف شیعی اصفهانی به نام میر فیندرسکی که در منظومه هم اسمش آمده است. این فیلسوف در قرن یازده زندگی می‌کند. سفری برایش پیش می‌آید و به هندوستان می‌رود. در هندوستان مرتاضی را می‌بیند. مرتاضان هندوستان افراد عجیب و غریبند که با معادلات تطبیق نمی‌کند. این مرتاض شش ماه بیدار و شش ماه خواب است. میر فیندرسکی وقتی نزد آن مرتاض رفت گفته شد که او الآن خواب است. به خادم آن مرتاض گفت که بگو یک دانشمند بزرگی از ایران آمده است و می‌خواهد شما را ببیند. شاگرد مرتاض را از خواب بیدار کرد. ابتدا اوقاتش تلخ شد که چرا مرا بیدار کردی؟ میرفیندرسکی با آن مرتاض ملاقات کرد و در ضمن احوال پرسی مرتاض گفت من نظر کرده هستم از سوی علی بن موسی الرضا (ع)؛ به این صورت که من در زمان مأمون عباسی زندگی می‌کردم در آن زمان مأمون عباسی که تقریبا یک سیطره‌ی فراگیر داشت و امام رضا (ع) هم حضور داشت، تمام دانشمندان دنیا را هر از چند مدتی دعوت می‌کرد از تمام ادیان که بیایند پیش امام رضا (ع) بحث کنند و من هم دعوت شدم و رفتم به منطقه‌ی به نام مرو. در آنجا دیدیم که مأمون جایی آماده کرده است که در تصور انسان یک گونه‌ی از بهشت است. باغ و بستان عجیب و با گل و ریحان دل انگیز، آب جاری، آبشارها و پرندگان خوش الحان که با صدای شان یک حالت انبساط برای انسان ایجاد می‌کند. علماء و دانشمندان از سرتاسر جهان و از هر دینی در آنجا جمع شدند و همه برای مقابله با امام رضا (ع) آماده بودند. در همین وضع یک مرتبه دیدیم که یک آقا وارد شد، یک آقایی که آفتاب در برابر چهره اش خیره می‌شود و او امام رضا (ع) بود. بعد از ورود او تمام هیاهو یک مرتبه خاموش شد. آب صدا نداشت، پرندگان ساکت شدند. تمام آن حرکات و اصوات خوش الحان و طرب انگیز خاموش گردیدند و سکوت همه جا را فراگرفت. هر کس شروع کرد به سؤال کردن و هر سؤالی که داشتند از هر زاویه‌ی مطرح می‌کرند اما امام رضا (ع) که جواب می‌گفت مثل این که یک استاد برازنده یک شاگرد نو آموز را یک چیزهایی برای او بگوید و او فورا قانع می‌شد و سکوت می‌کرد. نوبت به من رسید، پیش خودم گفتم این آقا را که من شناختم از نظر علم نمی‌شود با علم با او رو به رو شد، ادب این است که احترام کنم و با او بحث نکنم او چیز دیگری است. جلسه تمام شد آقا امام رضا (ع) موقع بیرون رفتن طرف من یک نگاهی کرد به این مضمون که از ادب و احترامی که گذاشتی سپاس گذارم و گویا برایت دعا می‌کنم که خدا برایت عمر طولانی عنایت کند. با آن دعا الآن من هشتصد سال است که زندگی می‌کنم. امام رضا (ع) عنایتش فقط برای ما نیست.

بحث اخلاقی:

بحث اخلاقی ما به اینجا رسید که ما نیاز داریم به ارشاداتی که از مصدر وحی و از منبع قرآن و عترت برسد. جای دیگر هر کجا که برویم ما را به راه درستی که به سوی کمال انسانیت برساند هدایت نمی‌کند. باید از منبع قرآن و عترت باشد. از ائمه اطهار (ع) در جهت تربیت باید استفاده کنیم. روایتی را از امام رضا (ع) بخوانم. امام رضا (ع) یک مؤمن و یک پیرو امام معصوم و یک شیعه‌ی امیر المؤمنین (ع) را این گونه توصیف کرده:

وصف اول اعتقادی است که ائمه (ع) را باید با اسماء شریف خود شان و اسماء مقدس آباء شان در ذهن داشته باشد و توجه و توسلی داشته باشند به ائمه (ع)، اگر کسی با آنان آشنایی ندارد و اسم آنان و پدران شان را در ذهن خود ندارد، در همین روایت آمده است مات میتة الجاهلیة.

نسبت به بخش تربیتی، امام رضا (ع) بیش از چهارده مورد را به عنوان نکته‌های تربیتی در همین حدیث بیان می‌فرماید؛ از جمله می‌فرماید:

«مِنْ دِينِهِمُ الْوَرَعَ وَ الْعِفَّةَ وَ الصِّدْقَ وَ الصَّلَاح».[1]

از دین پیروان اهل بیت (ع) ورع و پارسایی است. پارسایی یعنی زهد. زاهد در فقه کسی نیست که ترک دنیا کند و انزوا طلب باشد، این کار، تصوف است؛ زاهد کسی است که در برابر امر و نهی خدا ملتزم، مطیع و فرمانبردار باشد، این گونه افراد زاهد است. هر کجا دستور خدا به اطاعت برسد، اطاعت کند و منهیات را ترک کند.

دومین فراز عفت است. عفت اولین مصداقش عفت دامن است. انسانی که عفت دامن ندارد و از منکرات پرهیز نمی‌کند، باطن انسانی ندارد. مصداق دوم عفت که برای تربیت و اخلاق بخصوص قشر اهل علم و مداح‌ها و هیئتی‌ها خیلی لازم است، عفت زبان است؛ یعنی کسی حرف ناروا را بر زبان خودش جاری نسازد؛ حتی در فتوای آیت العظمی سید محسن حکیم که معاصر آیت الله بروجردی است، آمده است: انسان در شرایط عادی بدون این که فحش دهد، اگر کلمه‌ی زشت مثل اسم عورت را صریح به کار ببرد، اشکال دارد. پیرو اهل بیت بودن شرط دارد.

هزار نکته‌ی باریک تر زمو اینجاست نه هر که سر نتراشد قلندری داند.

با حرف زشت کسی را مورد خطاب قرار ندهد. امیرالمؤمنین (ع) یکی از اصحابش عمرو عاص را فحش داد، حضرت فرمود فحش نده، غیبت متجاهر به فسق جایز است؛ ولی با فحش فرق دارد. روایت صحیح السندی از مولا امیر المؤمنین (ع) این گونه رسیده: «حرم الله الجنة على كل فاحش بذي»[2] . خداوند بهشت را حرام کرده است برای هر کسی که فحاش و بد زبان باشد. بخصوص اهل علم اگر برای لطافت کلمه‌ی رکیکی را به کار ببرد خطر عظیم دارد. یکی از آثار عفت زبان این است که دعا مستحاب می‌شود. در ابتدای دعا یک صلوات و با یک بسمله بگویید و در انتها هم یک صلوات و یک برحمتک یا ارحم الراحمین بگویید که دعا را بالا می‌برد. مانع دعا زبان آلوده است که فحش بر آن جاری می‌شود. یک طلبه‌ی ظاهر الصلاح یک گوسفندی را فحش داد و گفت برو ملعون، پدرش به او گفت فحش نده، او گفت حیوان است. پدر که اهل دل بود، فرمود: فحش اصلا به حسب ذات درست نیست.

از همین سنخ کذب و غیبت است. در روایت است اگر کسی پشت سر مؤمنی نقطه‌ی ضعف او را یا اشکالی کند که نتیجه اش کسر سمعه باشد و شئونات او را صدمه زند و شخصیت اجتماعی او را آسیب زند، ولایت بین او و خدایش قطع می‌شود. بنابراین عفت زبان تا این حد است که انسان نسبت به رفتارهایی که با دوستان دارد حتی با اعضای خانواده کلمه‌ زشتی را به کار نبرد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo