< فهرست دروس

درس اخلاق استاد سیدکاظم مصطفوی

1402/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: راه‌های اصلاح نفس/عفو /آثار عفو

 

قال الله تبارک و تعالی: ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ﴾.[1]

در تفسیر این آیه‌ی شریفه، مرحوم طبرسی از امام صادق (ع) روایتی نقل می‌کند در کتاب جوامع الجامع، ج1، ص732 که امام (ع) می‌فرماید: «أمر الله نبيه بمكارم الأخلاق، وليس في القرآن آية أجمع لمكارم الأخلاق منها[2] امام صادق (ع) در باره‌ی این آیه می‌فرماید: در کل قرآن، آیه‌ی که خداوند برای پیامبرش به عنوان مکارم اخلاق بیان فرموده، جامع تر از این آیه نیست. این آیه سه فراز دارد که کل زندگی انسان را مدیریت می‌کند و پوشش می‌دهد. فراز اول «خذ العفو» است. فراز دوم «وامر بالعرف» است. فراز سوم «اعرض عن الجاهلین» است که در این جلسه فراز اول را بحث می‌کنیم.

در جلسات قبل گفته شد که عامل اصلی برای اصلاح نفس خود آدم است و کسی دیگر نمی‌تواند او را اصلاح کند. «عليكم أنفسكم لا يضركم من ضل إذا اهتديتم»[3] . گفته شد که یکی از خطرات و بلاها و دشمن‌های داخلی آدم، حالت عصبانیت است. روایتی از امیرالمؤمنین نقل شد که «الْحِدَّةُ ضَرْبٌ‌ مِنَ‌ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكِم.»[4] عصبانیت و حساسیت یک نوع جنون است و کسی که در حال عصبانیت تصمیم بگیرد، یک نوع جنون است؛ چون بعد از آن پشیمان می‌شود و اگر نشود جنونش خیلی پایدار است. یک نکته‌ی که به عنوان نتیجه اعلام می‌شود این است که باید به عنوان یک مراقبت اصلی، به هیچ وجه در حالت عصبانیت تصمیم نگیریم که تصمیم گیری در حال عصبانیت نوعا به خطاست و برخواسته از حالت حیوانیت و درندگی و حالت توحش است. آدمی که عصبانی می‌شود و بچه اش را می‌زند، این کار او کار انسانی نیست و الاغ هم کره اش را با لگد نمی‌زند. در نتیجه در حالت عصبانیت تصمیم نگیریم. علاج عصبانیت این شد که با خود تصمیم بگیریم به هیچ وجه عصبانی نشویم و این تصمیم یک قید و ترمز و یک تذکری در ذهن آدم به وجود می‌آورد. علاج فوری عصبانیت این شد که سه قدم راه برویم و سه بار لاحول و لاقوة الا بالله بگوییم که مثل آب روی آتش جواب می‌دهد.

بحث این است که انسان خودش عامل اصلی برای اصلاح خودش است و استاد، محیط و تربیت خانواده عوامل فرعی است. عامل اصلی خود آدم است؛ لذا عقاب و ثواب هم مربوط به خود آدم می‌شود؛ لذا اگر کسی تخلفی نماید، نمی‌گوید خانواده اش او را خوب تربیت نکرده است؛ بلکه می‌گویند خود او اشتباه کرده است؛ چنانکه قرآن می‌فرماید: ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾[5] انسانی که خودش عامل اصلاح خودش است، قرآن می‌فرماید «خذ العفو».

پس نکته‌ی اول این شد که در حالت عصبانیت تصمیم نگیریم. نکته دوم این است که «خذ العفو». در آیه «اعفوا» نگفته و امر به عفو نکرده؛ بلکه گفته «خذ العفو» فرموده؛ یعنی عفو را به عنوان یک فرهنگ بگیر و وصف عفو همراهت باشد و از آن جدا نباش. بعد از همراهی با عفو از همان اولین قدم زندگی که در داخل خانواده است، گرفتاری‌ها به وجود می‌آید و انسانی که از اول روحیه عفو دارد، به زندگی اشکالی نمی‌گیرد. اهل عفو و گذشت که بودیم یک اشکالاتی که مثل سر نیزه به طرف آدم بیاید، مثل گرفتاری‌های دنیا، مشکلات زندگی و برخوردهای تند مردم، به آدم اهل عفو تأثیری نمی‌گذارد؛ چون او اهل گذشت است و سپری دارد که از او دفاع می‌کند و این برخوردهای تند از کنار او رد می‌شود و صدمه‌ی بر او وارد نمی‌کند. اگر کسی بخواهد شخصیت علمی و تربیت یافته‌ی را اذیت کند و تصمیم داشته باشد که بعد از سلام به او فحش دهد، اما او در جواب می‌گوید «علیکم السلام و رحمة الله ایها العزیز». با این جمله مقداری از باد او کم می‌شود. بعد از جمله‌ی نرم و ملایم دوم، او نرم تر می‌شود. بعد از جمله‌ی سوم که می‌گوید اگر از من خطای سر زده عمدی نبوده و اگر من تقصیری دارم این من و این شما، گردنم از مو باریک تر است. طرف مقابل وقتی این جملات را بشنود می‌گوید این آدم عادی نیست، من می‌خواستم با او برخورد تندی کنم؛ ولی او آنچنان با گذشت با من برخورد کرد که دیدم شخصیت دارد و من اشتباه می‌کنم.

در باره‌ی عفو روایتی داریم که می‌فرماید: «من كثر عفوه مد في عمره[6] یک فایده نقد عفو و یک نتیجه‌ی آن، طولانی شدن عمر است. انسان کلّ سرمایه را هزینه می‌کند که عمرش یکی دو سال بیشتر شود. اهل عفو بودن عمر را زیاد می‌کند. از لحاظ علمی یک داده تحقیقاتی علمی را دیدم که به این مضمون است: تجربه نشان داده است کسانی که اهل عفو اند، درصد عمر شان طولانی تر است از کسانی که اهل عفو نیستند.

نکته‌ی دیگر این است که آدم اگر اهل عفو بود پیشگیری از تمام گرفتاری‌ها را به عمل می‌آورد. با عفو نکردن، برخورد تصاعدی بالامی‌رود و گرفتاری‌ها چند برابر می‌شود. شما آن را چطوری کنترل می‌کنید؟ سحر و جادو را که فقه اهل بیت (ع) ردّ کرده است. شیخ طوسی در مبسوط تصریح دارد بر این که سحر اساس ندارد و فقهای تاریخ معاصر مثل سیدنا الاستاد می‌فرماید: سحر اساس ندارد. در قرآن هم آمده که افرادی تلاش می‌کنند تا با سحر کاری انجام دهند؛ ولی اراده دست خداست و تا خدا نخواهد کاری از پیش نمی‌رود. پس جادو و جمبل که نیست و با زور و زر هم نمی‌شود به جایی رسید، بنابراین چه کار کنیم که به آرامش برسیم؟ آرامش در عبودیت است و از آثار عبودیت اخلاق است. خداوند پیامبری فرستاده برای مردم تا مردم اخلاق و انسانیت و باطن درست داشته باشند و آرام زندگی کنند. راه پیشگیری از گرفتاریها و درگیری‌ها عفو است. اگر انسان بخواهد گرفتاری را در نطفه خفه کند، باید از ابتدا اهل عفو و گذشت باشد.

از سیدالشهداء (ع) روایت شده: «الْمُؤْمِنَ لَا يُسِي‌ءُ وَ لَا يَعْتَذِرُ وَ الْمُنَافِقُ كُلَّ يَوْمٍ يُسِي‌ءُ وَ يَعْتَذِر»[7] علامت مؤمن این است که از اول تصمیم دارد به کسی بدی نکند تا کار به درخواست عفو نرسد. مؤمن قبل از عفو بدی نمی‌کند و بعد عذر خواهی هم نمی‌کند. بدون موجب معذرت خواهی نکنید. معذرت خواهی جایی است که انسان تقصیر و گناهی کند. تا گناه از آدم سر نزده، عادی و نرم و متواضع برخورد کنید، معذرت خواهی معنا ندارد و طلب عفو موضوعیت ندارد. طلب عفو و معذرت خواهی علامت منافق است، نه علامت مؤمن. اگر گناه یا تقصیری از انسان سر زند، باید معذرت خواهی کند. در برابر تقصیر یک مؤمن، قطعا باید طلب مغفرت کند. اگر فرد شماره یک تقصیری کرده و از فرد شماره دو معذرت خواست و او قبول نکرد، جرم جا به جا می‌شود. فرد شماره یک مجرم نیست و کسی که قبول نمی‌کند مجرم است و از کرام الناس نیست؛ زیرا «العذر عند كرام الناس مقبول».[8]

پس آرامش زندگی را از کانال عفو باید وارد ذهن خود نماییم. اگر کسی اذیت مختصری کرده و شما عفو نکنید، آن اذیت مختصر در ذهن شما رشد و نمو می‌کند و به صورت سرطان ریشه می‌دواند و اعصاب تان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. آن وقت کینه توزی می‌کنید و باطن آلوده و اعصاب گرفتار می‌شود و آرامش و راحتی از آدم سلب می‌گردد.

امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «إنّ اللَّه تعالى عفوّ يحبّ العفو»[9] خدا اهل عفو است و بنده‌ی او تا جایی که امکان دارد از اوصاف او استفاده کند و بهره ببرد. خدا عفو را دوست دارد، وقتی بدانیم که خدا عمل عفو را دوست دارد، باید اهل عفو باشیم.

به مناسبت سالروز وفات علامه طباطبایی باید گفت که ایشان اهل عفو بود. یک وقتی ایشان از جلوی حرم رد می‌شد، ماشینی آمد و با او برخورد کرد و ایشان روی زمین افتاد و عمامه اش بر زمین افتاد. مردم می‌خواستند راننده را بگیرند و تنبیه کنند، علامه فرمود کاری به او کار او نداشته باشید، تقصیر مال من بود. این عفو است و علامه شدن این است. وصف اول برای یک فقیه و یک محقق و یک کسی که می‌خواهد تصدیق اجتهاد بگیرد، این است که اخلاقش باید کامل باشد. نقص اخلاق، نقص فنی است که سرطانی نفوذ می‌کند و تمام زندگی آدم را بهم می‌زند. علامه در رأس همه‌ی علوم و فنون اخلاق داشت. اخلاق یعنی این که یک زیبایی باطنی پیدا شود. «حسن الخلق جمال الباطن». در اثر اخلاق، انسان زیبایی باطنی پیدا می‌کند و بعد از آن زندگی انسان رونق می‌گیرد و کل زندگی را در چشم انسان زیبا می‌نماید. یک فردی خطا و اشتباه کرده است، فردی که زیبایی باطن دارد، می‌گوید این فرد شاید توجه نداشته و حواسش نبوده است، خداوند او را هدایت کند؛ اما اگر زیبایی باطن نباشد، به او می‌گوید این فرد که از انسانیت که بدور است و از حیوانیت هم ممکن است اضل سبیلا باشد.

آثار عفو:

1- عفو وصف و عملی است که خدا دوستش دارد.

2- عفو چیزی است که از اوصاف مؤمنین است و مال کسی است که شخصیت انسانی دارد. اگر خواستید فردی را آزمایش کنید که از شخصیت انسانی برخوردار است یا نه؟ ببینید اهل عفو هست یا نه؟ اگر اهل عفو بود از شخصیت انسانی برخوردار است.

3- عفو گرفتاری‌ها را مهار می‌کند.

4- عفو به انسان آرامش می‌دهد.

پس در مراقبت‌های خود در اول روز، یک تصمیمی بگیریم که در این روز به کسی آسیبی وارد نکنیم و اگر کسی بر من اذیت و آذاری ایجاد کرد، باید عفو کنم و درگذرم.

سؤال طلبگی: اگر همه اهل عفو باشیم تقریبا یک صوفی گری، رهبانیت و مسیحیت می‌شود که در تربیت مسیحی آمده اگر کسی به سمت راست صورتت سیلی زد، سمت چپ آن را آماده کن.

جواب این است که آیه‌ی مذکور در فراز بعدی فرموده «اعرض عن الجاهلین». ما اهل عفو هستیم، اهل دعوا نیستیم و سیاست ما عقب نشینی است؛ ولی به متجاوز مدال نمی‌دهیم. این فرهنگ ماست که اگر کسی تعدی کند به او مدال نمی‌دهیم و اهل دعوا هم نیستیم و این ادب، ادب اهل بیت و مضمون آیه «خذ العفو و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلین» است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo